وضعیت فلاکتبار نیروهای سرکوبگر خامنهای به جایی رسیده است که بهجای برقراری امنیت «در منطقه و آبهای بینالمللی» دیگر حتی خودشان هم «در کف خیابانها» از دست جوانان شورشگر و مردم عاصی امنیت جانی ندارند و هر روز اخبار بیشتری از هلاکت مأموران و افسران نیروهای نظامی و انتظامی منتشر میشود.
در این شرایط و در راستای مهندسی سرکوب و افزایش اعدامها به «هر ۶ساعت یک نفر»، دوباره پاسدار رادان فرمانده نیروی انتظامی رژیم در جمع فرماندهان و دژخیمان انتظامی، با صدور فرمان آتش به اختیار از آنها پیمان گرفت که «از امروز با همدیگه هم قسم میشیم که مدل نهادی باشیم مدل جهادی باشیم مدل اداری نباشیم» و در اعمال هر جنایت و رذالتی بدون توجه به ذرهیی انسانیت و احترام به کمترین قانون به آنها دست باز داد و برای آنها روشن کرد که برای ایجاد اختناق حتی رعایت «نظامات اداری» خودشان هم دیگر لزومی ندارد: «باید خودمان را از نظامات اداری کامل بکشیم بیرون»! اما در ادامه به آنها یادآور شد که درباره اطلاعرسانی حواسشان باشد که پنبهٔ «امیدآفرینی» های کاذب مقام عظمای ولایت را نزنند و اینطور نباشد که هر کس برود و هر مصاحبهیی بکند و دل و رودهٔ خودش و نظام را بیرون بریزد و وضعیت نزار نیروهای نظامی و انتظامی و عجز و ضعف آنها را در برابر شرایط طوفانی جامعه برملا کند: «بعضی وقتها مصاحبه یک افسر جزء ما یا اظهارنظر یک افسر جزء ما تا آخرین جاهای قله ارتباط میرود رفتار یکی از آدمهای ما تا آخرین نقطه قله ارتباط میرود... باید بهش توجه کنید» (پاسدار رادان ـ تلویزیون شبکه خبر، ۱۹اردیبهشت)
بنابراین گزمههای سرکوبگری امثال رادان در محذوریت اوضاع انفجاری جامعه، هم مجبورند به شیوه بهاصطلاح «جهادی» و با تمام قوا برای سرکوب مایهگذاری کنند و هم باز بهدلیل هراس از شعله کشیدن قیام ناچارند همه شکافهای خودشان را در هر موضوع ساده مثل خبررسانی ببندند که مبادا قیام دموکراتیک مردم ایران از جای دیگر گر بگیرد.
زمان به نفع دشمن است
پاسدار جنایتکار که خوب میداند در نظام ولایت عقربهها به سمت سرنگونی میچرخد و برای عقب انداختن سقوط، یک ثانیه را هم نباید از دست داد، ناگزیر در جمع خودیهای سرکوب اعتراف کرد: «من عرض کردم این زمان شرایطمان چگونه است؟ شرایط حریف چگونه است؟ دارد از چه ابزاری برای اثر گذاشتن در چه ذهنی استفاده میکند؟... البته ما از جنس زمان هم زمان زیاد نداریمها یعنی مثال اون نشه که نشستیم و گفتیم و برخاستیم بعد برای این نشستن و گفتن و برخاستن هزار نشست و گفت و برخاست داشته باشیم و آخرش هم هیچی این اصلاً فرصتش نیست وقتش نیست حوصلهاش هم نیست...». بعد هم با کنایه به شرایط پرالتهاب و انفجاری جامعه توصیه کرد برای مقابله با تب قیام در جامعه باید قوانینش را شناخت. بدون اشراف به فرهنگ و تب قیام در جامعه نمیشود با آن مقابله کرد:
«اصلاً موضوع شما اشراف در حوزه فرهنگ و اجتماع است اگر این را بتوانیم کسب بکنیم خیلی زمانها میتونیم پیشگیری کنیم از ناآرامی احتمالی برای همین یکی از وظایف بعدی شما تب سنجی جامعه است»
واقعیت این است که وضعیت فاشیسم دینی به نقطهیی از شکنندگی رسیده است که اینک حیطه ممنوعیت نشر خبر و اطلاعرسانی را به نزدیکترین حلقهٔ گرگهای درنده نظامی و انتظامی رسانده و میخواهد مهندسی سرکوب خود را برای هر گونه افشاگری حتی درباره خود آنها آببندی کند.
مشابه همین محذوریت در صحبتهای دژخیم اژهای هم دیده میشد که از طرفی خط و نشان میکشید و از جدیت دستگاه آدمکشی خامنهای میگفت: «در قوه قضاییه... با قوت و قدرت به موضوع یا پرونده هر فرد یا مقامی که احیاناً فساد یا رانت یا سوءاستفاده از قدرتی دارد، رسیدگی جدی میکنیم» و از دیگر سو در وحشت از جرقهٔ انفجاری دیگر، محذوریت و نکته ظریف در مهندسی سرکوب را یادآوری میکرد که «هر کس هر مطلبی در راستای برهم زدن امنیت روانی مردم گفت، جایش زندان نیست»! (ایلنا، ۱۸اردیبهشت)
این همان دستبستگی و بنبست لاعلاجی است که خامنهای و رژیمش در آن گرفتار هستند و در هر قدم مجبور هستند حساب کتاب کنند و دست به عصا راه بروند. قطعاً از خوی درندگی و وحشیگری این جماعت تا لحظه و دقیقهٔ آخر حیاتشان ذرهیی کم نخواهد شد و تا روز آخر به آدمکشی ادامه خواهند داد ولی شرایط انفجاری جامعه، تب قیام و غلیان مطالبات مردم ایران آنان را به جایی رسانده است که در «مهندسی» سرکوب هم باید همواره یکی به نعل بزنند و یکی به میخ که قطعاً این تاکتیک هم بنا به قوانین اتودینامیک جامعه به تضاد قهرآمیز تودهها و نظام قرونوسطایی ولایت فقیه به سود طرف اول منجر خواهد شد.