گذشتگان ما که تجربهٔ چند هزار سالهٔ شهرنشینی و تمدن داشتهاند جملاتی به یادگار گذاشتهاند که به لطف آنها میتوان یک مفهوم عمیق را در عبارتی کوتاه خلاصه کرد، بدون آنکه به محتوای اصلی پیام لطمه بخورد.
مثلا وقتی میگویند فلانی «طبل تو خالی» است، پیر و جوان و خرد و کلان درمییابند که این «فلانی» کسی است که هیچ چیزی برای عرضه ندارد و تنها با سر و صدای پوچ قصد جلب توجه دارد؛ دست بر قضا هر چه این «طبل» تو خالیتر باشد، صدای بیشتری هم تولید میکند! اما اینکه در پشت این جلب توجه چه نقشه و چه فریبی نهفته است، متناسب با همان وضعیت جای بررسی و واکاوی دارد.
بازی با «طبل تو خالی» و تولید جنجال و هیاهو از شگردهای خاص آخوندهای فریبکار است. سرآمد همهشان هم صد البته پیر کفتار جماران بود که هر روز با دجالیت عجیبی، فیلی هوا میکرد. در ادامه نیز رسانههای تحت فرمانش را به باد کردن هر چه بیشتر فیل مربوطه موظف میکرد تا با مشغول کردن ذهن عوام، نقشههای پلید خودش را پیش ببرد. در نهایت خمینی بار سفرش به جهنم را بست و رفت اما میراث شوم او در ایران آخوند زده به سنت و عادت گلهٔ کفتاران حاکم تبدیل شده است.
رئیسی جلاد، طبال جدید ولایت!
عضو هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی، آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، حتی پیش از الصاق شدن به کرسی ریاستجمهوری آخوندی، نقش طبال ولایت را برعهده گرفته بود. خامنهای البته پیشتر یک نوچهٔ گمنام ولایی خودش را بهعنوان طبال به کرسی ریاست الصاق کرده بود، اما آن نوچه کم کم برای خود عمود خیمهٔ ولایت شاخ شد. کار به جایی رسید که خامنهای را از شکری که خورده بود چنان به ندامت کشید که بعد ها حتی از «نظام پارلمانی» سخن گفت! (بگذریم که باز بعدها از همین حرف هم پشیمان شد!)
در نهایت پس از بررسی تمامی سران و مهرههای سایز درشت نظام، تصمیم بر این گرفت که با حذف خرمهرههایی چون علی لاریجانی و تمامی عناصر باند مغلوب سبز و بنفش، مطمئنترین جنایتکاری را که دم دست داشت به این کرسی بنشاند.
پوپولیسم به روش آخوندی!
هیاهوی بزرگ اما تو خالی «مبارزه با فساد» اولین نمونه از «فیل هوا کردن» های آخوند رئیسی بود؛ اقدامی «پوپولیستی» و کاملاً «پوچ» و خالی از محتوای واقعی! البته طبلهای بسیاری به صدا درآوردند و از دستگیری و محاکمهٔ برخی «سلاطین» هم خبرها درج کردند، اما نه پولی به جیب مردم برگشت، نه نانی به سفرهشان. زیرا که هدف کلی نظام از «چاپیدن جیب و خالی کردن سفرههای مردم» تغییری نکرده بود؛ تنها هدف خامنهای کمی جلب توجه و فضاسازی برای وجهه بخشیدن به جلاد محبوبش بود که گامی در مسیر بهکرسی نشاندن وی بهشمار میآمد.
از همان روزگار آخوند رئیسی در کسوت ریاست دستگاه قضاییه آخوندی شروع به سفرهای استانی کرد؛ امری که نه ربطی به موضوع کار وی داشت و نه در راستای مشکلات مردم چیزی را تغییر میداد. بلکه صرفاً شوی مسخره و تو خالی «مردم گرایی» یک جلاد بدنام بود؛ تا بلکه کمی آبروی کاذب برایش دست و پا کند!
اکنون نزدیک به دو ماه از آغاز به کار رسمی «دولت جوان حزباللهی» میگذرد؛ اما روشن است که قرار نبوده این شیطانزادهٔ کذاب برای کسی شفا به ارمغان بیاورد. نتیجه آنکه رئیسی باید محکمتر از پیش بر طبل تو خالی ولایت بکوبد. یک روز سر از بلوچستان در میآورد، یک روز از خوزستان یک روز از معادن خراسان؛ عکسی در بیمارستان و عکسی در داروخانه و سری هم به گورستان! اما نه آب و برق خوزستان حل شد، نه کپرهای بلوچستان آباد شد و نه نان خشک کارگران شریف ایرانی به خورشی تر شد.
البته بیانصاف نباشیم، بازدید از گورستان بهشت زهرای تهران دست کم بینتیجه نبود و در حالی که روزی ۲۰۰۰تن از مردم ایران قربانی کرونای ولایت میشدند، به لطف جلاد هیأت مرگ، کمبود قبر نداشتیم!
صدای اعتراض؛ این بار از درون!
اما مشکل همیشگی طبالها این است که پس از مدت کوتاهی همه را به سردرد میاندازند، بیآنکه چیزی کف دستشان بگذارد. اینچنین است که هنوز به صد روز از ریاست نرسیده، صدای بلندگوهای خودی نظام هم بر سر جلاد سوگلی ولایت بلند شده و توقعات مخلتفشان را به وی یادآوری میکنند. از سوی دیگر کم کم صدای باند مغلوب هم برمیخیزد و زبانشان دراز میشود و هر فرصتی را برای زیر اخیه بردن رئیسی مغتنم میشمارند. از جمله روزنامهٔ همدلی که در روز سهشنبه ۲۳شهریور با اشاره به سفرهای پوچ استانی رئیسی، آن ها را اقدامی مشابه حکومتهای قاجار و پهلوی دانست و هزینههای سنگین این کار را به رخ کشیده و ضمن «پوپولیستی» خواندن این اعمال آن را خالی از فایده دانست. «تبلیغاتی شدن این بازدیدها و تکرار غیرکارشناسی، وقتگیر و فرصتسوز این اقدام، باز تولید همان رفتارهای پوپولیستی گذشته است که تاکنون دردی از مردم دوا نکرده است».
در زمینهٔ بحران فراگیر کرونا نیز اگر چه نظام آخوندی تلاش میکند دنده معکوس خامنهای در رابطه با واردات واکسن را بهعنوان یک دستاورد برای رئیسی و «دولت جوان حزباللهی» جا بزند، اما باز از گوشه و کنار درزهای عبای ولایت اعترافاتی به گوش میرسد که نشان از تو خالی بودن همین اعداد و ارقام بزرگ مرتبط با واردات واکسن و واکسیناسیون است: «خیلی از افراد دو دوز و حتی سه دوز واکسن کرونا را تزریق کردند اما در برخی موارد شاهد آن هستیم با اینکه واکسن هم تزریق شده، باز هم عدهیی به کرونا مبتلا میشوند و در مواردی هم جان خودشان را از دست دادهاند (شبکه تلویزیون زاگرس رژیم - ۲۱شهریور)
ضمن اینکه سؤال پشت سؤال که چرا بعد از این همه کشتار حالا واردات واکسن دنبال میشود؟ چه کسی پاسخگوی این همه جان از دست رفته است؟ و...
البته این سؤالات و اعتراضها و چراهای ناگزیر در درون نظام بازتاب نفرت و خشم مردمی است که مدتهاست تکلیفشان را با نظام ولایت و همه اصحاب ریز و درشت آن روشن کردهاند.