خون من هرگز نخسبد، دادخواه من کجاست؟
دوگلولة ثاقب، ساختار و پیکر نظام ولایت فقیه را هر دم میشکافند و دادخواهی میگسترند: حجم گستردهٔ شورش برای عدالت و آزادی ـ حجم سرکوب و کشتار نوجوانان و جوانان با حکم خامنهای.
پیامدهای نفوذ و سرایت این دو گلوله، نظام را از بنبستهای تودرتو به تلاطمهای پیدرپی کشانده است.
سخنان خامنهای در جلسهیی با پرستاران دستچین شده، کوبیدن میخی پر سر و صدا در کارگاه تابوتسازی برای نظام ولایت فقیه بود. سخنان خامنهای بلاهتی مضاعف نسبت به تجویز «جنایت به اختیار» در ماجرای گرانی بنزین و شورش سراسریِ پس از آن است. این سخنان که در کانون آن «وابستگان به سرویسهای اطلاعاتی بیگانگان» را به قیامآفرینان آبان ۹۸ نسبت داد، وجوهی قابل توجه را بارز میکند که به آن میپردازیم.
۱ــ از آنجا که کل نظام بعد از قیام آبان هنوز در شوک و شقه و ابهام بهسر میبرد و مخفی نگهداشتن تعداد جان باختگان، درون و بیرون حکومت را متوجه حجم و دامنهٔ جنایت کرده است، خامنهای در این سخنان بار دیگر تشتت و ریزش و ابهام را در دامنه و بدنهٔ نظام ولایی تکثیر و تشدید کرد.
۲ــ نسبت دادن «وابستگان به سرویسهای اطلاعاتی بیگانگان» به مردم و جوانان شوریده بر دزدی و چپاول و گرانی و بیکاری و فقر و حاشیهنشینی، تجویز حکم مرگ و اعدام به قوه جنایتکار قضاییه علیه زندانیان میباشد. این تهدید را باید بهمثابه حکم به جنایت علیه بشریت شمرد و مردم ایران و مجامع بینالمللی را نسبت به آن هوشیار نمود.
۳ــ این سخنان بار دیگر اثبات نمود که خشم و شورش مردم و جوانان ایران علیه ضحاک مار بهدوش ولایت در قیام آبان چه مسیر درست و آدرس دقیقی را نشانه رفته است. این سخنان نشان میدهد که ولیفقیه ضحاک کماکان مغز و خون و جسم جوانان ایرانزمین را طلب میکند. خامنهای با این سخنان به مردم ایران نشان داد که باید او را کماکان و همواره ضحاک ببینند و تا نظام ولایت فقیه را از بیخ و بن برنیاندازند، یک روز هم از جستن تدبیر و عقد اتحاد و همبستگی علیه ضحاک ولایی غافل نشوند.
۴ــ خامنهای گفت: «موضوع اصلاً اعتراض نیست. اعتراض کردن از شرارت و تخریب اموال دولت و مردم جداست. مردم اینکاره نیستند. این کارها کار اشرار است». اما طرفهٔ روزگار را بنگر که واقعیت قیام مردمی آبان ۹۸ آنقدر پشتوانه مردمی و اصالت سیاسی و اجتماعی داشته و دارد که شقهها و شکافها و تردیدها در پیکر نظام افکنده است. حالا پاسخ ادبیات جنایتکارانهٔ خامنهای را لاجرم خودیهای نظام در باند خود ولیفقیه دادهاند؛ از نامهٔ ۱۰۰نفر که بسیاری از آنها از باند خامنهای هستند به خامنهای در چهلمین روز قیام آبان: «نکته اساسی اینجاست که زمینهساز این خیزشها و اعتراضات و بعضاَ اعمال خشونتها کجاست؟ آیا جز این است که مردم ایران بهدلیل انباشت تحقیرها، نادیده گرفته شدن حقوق انسانی، بیعدالتی، تنگ شدن محدودۀ آزادیهای اجتماعی و سیاسی، تبعیض و وجود قلیلی دارا و کثیری ندار، لبریز از بغضهای فرو خوردهای شدهاند که در هر بزنگاهی این بغضها سرریز کرده و احیاناً تبدیل به اعمال برخی خشونتها از سوی مردم میشود؟ در این بستر، بهنظر میرسد یکی کردن تمام معترضان با «اشرار» و عنوان «اغتشاش» نهادن بر این اعتراضات مردمی، نادقیق بوده و از سویی باعث بیمبالاتی بیشتر نهادهای مسئول امنیت نسبت به حقوق انسانی معترضان و از سوی دیگر موجب اشتعال خشم عمومی میگردد.».(کانال تلگرام سعید زیباکلام، ۱۲دی ۹۸)
۵ــ خامنهای در سخنان اواخر آبان که جانیان بالفطرهاش دست بهقتلعام نوجوانان و جوانان ایرانزمین زده بودند، تلاش کرد فاتحانه اعلام کند که «دشمن را پس زدیم»! حالا نه از منظر مردم ایران، بلکه از نگاه خودیهای معتقد به ولایت فقیه، ببینیم این «دشمن» چه مشخصاتی داشته که خامنهای برای بیان غلبه بر آن، ادبیات جلادی را پیشه میکند. از نامهٔ ۱۰۰نفر که به خامنهای نوشتند: «حاکمیت در اعتراضات آبان ماه با نحوه برخوردش با معترضان، تصویری که از خود برای جهانیان به نمایش گذاشت، این است: ما حکومتی هستیم که اجازۀ هیچگونه نقد جدی به هیچ رسانه غیرحاکمیتی نمیدهیم و مردم اجازه ابراز هیچگونه اعتراضی در هیچ موضوعی و در هیچ زمان و مکانی ندارند، و اگر این مردم معترض به خیابانها آمده و اعتراض بعضاً خشمآلود خود را بروز دهند، باید منتظر گلولههای ما باشند!».
۶ــ اگر طبق حکم خامنهای «مشتی وابسته به سرویسهای بیگانه» در آبان «شرارت و اغتشاش» کردند، چرا باید این همه میز گرد و مصاحبه و مقاله برای هشدار دادن به عواقب آینده نظام تشکیل شود؟ چرا باید انبوهی تحقیق کارشناسی برای شناخت ریشههای این «فتنه» در درون نظام به جریان بیفتد؟ چرا باید این همه انذار در مجلس و روزنامههای رژیم راه بیفتد؟ چرا باید اینقدر دولت روحانی زیر سؤال برود که باعث وقوع این «فتنه» شده است؟ چرا خود خامنهای مجبور میشود شمخانی و ژاله واثقی جنایتکار را سراغ خانوادههای جان باختگان بفرستد که با رونمایی از مجلس یزیدی، دل خانوادههای شهیدان قیام را بهدست آورند؟ چرا اصولگرایان زیر چتر ولیفقیه باید اعتراف کنند که: «برای ما غیرقابل قبول است که در ماجرای این اعتراضات، که زمینه اصلی آن را باید در فساد سیاسی، ناکارآمدی و بیتوجهی بسیاری از نهادهای حاکمیتی به حقوق و اراده مردم و شیوع تبعیض و بیعدالتی در کثیری از سیاستهای حاکمیت جستجو کرد. ما معترضیم که بعد از حدود چهل روز از واقعه، نهادهای قضایی و انتظامی هیچگونه آمار دقیقی از تعداد کشتهشدگان اعلام نکردهاند در حالیکه آمارهای غیررسمی حیرتآور و فاجعهبار است».(همان منبع)
۷ـ اگر بهقول وزیر کشور دولت مطبوع خامنهای، ۲۰۰هزار شورشگر میدانی با ۴۰۰هزار پشتیبانشان دستاندرکار قیام سازمانیافتهٔ آبان بودند، پس قاعدتاً باید چندین میلیون ایرانی هم حامی این قیامیها باشند و «وابستگان به سرویسهای بیگانه»!
اگر ادبیات مبتذل خامنهای و تبلیغات تغذیهشدهٔ نظام ولایی در ابتذال آخوندیسم را از خاستگاه حکومتی برگردانیم، اعتراف به چنین واقعیتی از نهاد آن بیرون میزند: «بر اساس مشاهدات میدانی و حتی طبق گفتههای رسانهای مقامات امنیتی با سایتهای منتسب به سپاه، گسترۀ اعتراضات آبان ۹۸، این بار بسیار گستردهتر از اعتراضات دیماه ۹۶ و موارد مشابه بوده است... اگر جمهوری اسلامی دست به اصلاحات اساسی، بنیادین و ساختاری نزند و ارادۀ جدی برای فهم واقعیت دردهای مردم و شنیدن فریادهای نارضایتی آنها و بهرسمیتشناختن حق اعتراضشان نداشته باشد، نه تنها این دست اعتراضات هیچگاه تمام نخواهد شد، بلکه در ابعاد گستردهتری در آینده ادامه خواهد یافت».(همان منبع)
۸ـ در بررسی آثار و پیامدهای ناگزیر جنبش و قیام بزرگ آبان گفته بودیم که «قیام آبان طنین دارد، موج دارد، نظام را میشکافد». اکنون پشتوانهٔ مردمی و اصالت سیاسی و اجتماعی این قیام به جان نظام افتاده است و خامنهای حقیقتاً تعادل مشاعرش را از دست داده و حتی منافع موقتی و کوتاهمدت نظام پس از قیام آبان را هم نمیتواند تشخیص دهد. واقعیتهای محکم و پر شاخ و برگ قیام آبان باز هم بر دامنه و عمق اثرگذاریاش در پهنهٔ اجتماعی به سود نجات مردم ایران و نیز در بارگاه دیکتاتوری ولایت فقیه به جانب شقههای بزرگتر و سرنگونی محتومش میافزایند.