به نظر میرسد توقیف نفتکش رژیم توسط نیروهای انگلیسی، تبدیل به بحران جدیدی برای رژیم شده است. واکنش رژیم نسبت به این توقیف از احضار سفیر انگلستان گرفته تا تقابل باندها بر سر این موضوع و ارتباط دادن آن با برجام و اینستکس، تا لاف و گزافهای هر دو باند نسبت به مقابله به مثل کردن یا نکردن، همه به گونهیی است که گویا آخوندها میخواهند با یک تغییر آرایش سیاسی علیه نظام مقابله کنند. بخشی از علت چنین واکنشهایی این است که این مسأله بهطور مستقیم با شاهرگ حیاتی رژیم یعنی فروش نفت، آن هم در دوران «پسا تحریم» ربط دارد.
علت واکنشهای بیمارگونه رژیم در قبال توقیف نفتکش
فروش و صدور نفت برای رژیم بسیار حیاتی است، این مسأله آنچنان به سرنوشت رژیم گره خورده است که اگر جلوی آن گرفته شود، جز خفگی سرنوشتی برای رژیم متصور نیست و رژیم برای حفظ این شریان حیاتی خود را به آب و آتش میزند. بنابراین با قطع جریان فروش نفت سر زدن واکنشهایی فراتر از تصور از رژیم آخوندی نباید دور از انتظار باشد. اکنون میزان صدور نفت از یک و نیم میلیون بشکه در روز به حدود ۴۰۰هزار بشکه سقوط کرده است، یعنی به یک چهارم تقلیل یافته و این برای رژیم غیرقابل تحمل است و وضعیتی است که رژیم نمیتواند برای مدت طولانی با آن بهسر کند. بنابراین واکنش رژیم به توقیف نفتکش گریس۱توسط انگلستان اگر فقط یک چیز را آشکار کرده باشد آن عمق بحرانی است که قطع شریان دلارهای نفتی برای رژیم آخوندی رقم زده است.
از طرف دیگر این قضیه نشان داد آنچه که رژیم در مورد دور زدن تحریمها ادعا میکرد و رجز خوانی روحانی از اینکه ۷راه برای دور زدن تحریمها وجود دارد و اگر یک راه را ببندند، ما از ۶راه دیگر استفاده میکنیم یا آنچه ظریف میگفت که ما در دور زدن تحریمها دکترا داریم و امثالهم... لاف و گزافی بیش نبوده که مورد مصرفش فقط برای روحیه دادن به پاسداران وحشتزدهاشان بوده و بس!
کما اینکه روزنامهٔ جهان صنعت شنبه ۱۵تیر ۹۸با اشاره به ردیابی و توقیف نفتکش با اشاره به «ناکارآمدی سازوکارهای دور زدن تحریمها» نوشته است: «راههای دور زدن تحریمها آنچنان هم ساده و آسان نیست»!
به این ترتیب اکنون وقتی واقعیت برملا میشود که رژیم چقدر در این رابطه آسیبپذیر است، این علاوه بر خسارات مادی و خفگی اقتصادی ناشی از آن، بهلحاظ نیرویی هم برایش خسارتبار است و به همین علت است که ناگهان وارد واکنشهای بیمارگونه میشود.
توقیف نفتکش و تعادلقوای سیاسی بینالمللی
اقدام انگلستان در توقیف نفتکش رژیم نشان داد آن کشور و در وهلهٴ بعد اروپا در جریان تحولات اخیر و بر اثر لگدپرانیهای تروریستی رژیم بیشازپیش به آمریکا نزدیک و از رژیم دور شدهاند. در این مورد روزنامهٔ حکومتی ابتکار به درستی اذعان کرد که: این اقدام غیرقانونی در این ایام نشان از همراهی اروپا با آمریکا جهت فشار به ایران دارد.
روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت هم نوشت: «این اقدام بریتانیا نشان میدهد که نباید سیاست مماشات آن در حفظ برجام را دلیل ثبات همراهی با ایران در موضوعات بینالمللی دانست، بهویژه آن که با اتکا بر بسیاری از نشانهها میتوان گفت که سیاست لندن لااقل در موضوعات مهمی چون تحریم و راههای دور زدن آن همسو با سیاستهای واشنگتن است... بهویژه آن که در بحران جبلالطارق پای سوریه نیز به میان آمده است که در لیست تحریمهای اتحادیه اروپا قرار دارد».
ارزیابی احتمال «رم» کردن رژیم، چیزی که در حد صفر است!
واقعیت دیگری که بهدنبال توقیف نفتکش رژیم توسط انگلستان بارز شد این بود که در شرایط فعلی رژیم اصلاً ارادهٔ خروج از برجام را ندارد. برخی از تحلیلگران ابراز نگرانی میکردند که با این اقدام آخوندها به سمت خروج از برجام هل داده میشوند. اما تا این لحظه بهطور عملی نشان داده شد که گزینه خروج از برجام روی میز رژیم نیست چرا که خروج از برجام رژیم را به شرایط قبل از برجام برمیگرداند که:
- خفگی اقتصادی بیش از حد کنونی از حداقل پیامدهای آن است!
- بلافاصله ۶قطعنامهٔ قبلی شورای امنیت علیه رژیم برمیگردد
- و رژیم تحت بند۷منشور ملل متحد قرار میگیرد که برای رژیم فوقالعاده خطرناک است.
به همین علت است که هر بار که رژیم تهدید به خروج از برجام میکند، همانجا و بلافاصله با افلاس تمام این نکته را هم تکرار میکند که: «بهمحض اینکه اروپا به تعهدات برجامی خود عمل کند، ما در عرض یک ساعت از همهٔ اقدامات خود و راهی که رفتهایم برمیگردیم»!
حتی خامنهای هم حرف خروج از برجام را نمیزند، چرا که خروج از برجام بهمعنی رفتن به مسیر جنگ است که سرانجام آن برای رژیم جز نابودی نیست.
روز جمعه ۱۴تیر هم یک مقام اروپایی به رژیم هشدار داد: «در صورتی که هیچ چیز تغییر نکند، کشورهای اروپایی ممکن است به مکانیسم تعبیه شده در برجام برای حل و فصل اختلافات متوسل شوند که این اقدام در نهایت میتواند به بازاعمال تحریمها علیه تهران منجر میشود»!
امری که رژیم بهشدت نسبت به آن دافعه داشته و از آن وحشت دارد.
ارزیابی احتمال رویآوردن رژیم به گروگانگیری و عملیات تروریستی
روی آوردن رژیم بهعملیات تروریستی و گروگانگیری یکی از شیوههای معمول رژیم در تمامی این ۴دهه بوده است، یکی دیگر از احتمالهایی که برخی ناظران مدنظر قرار میدهند، همین مورد است، اما در این مورد نیز باید گفت: شرایط کنونی به کلی با شرایط ۴۰سال گذشته متفاوت است. در ۴۰سال گذشته سیاست مماشات، سیاست حاکم بر غرب بود که بر بسیاری از عملکردها و جنایتهای رژیم، حتی زمانی که جان شهروندان و نظامیان غربی هم در میان بود، چشم میبست. اکنون آن شرایط بهکلی تغییر کرده و جامعه بینالمللی و مشخصاً کشورهای غربی پس از آزمودن همهٔ راهها با این رژیم، به صحت و حقانیت آنچه مجاهدین و مقاومت ایران دربارهٔ رژیم میگفتند پی بردهاند، یا بهتر است بگوییم در عمل ناگزیر به آن گردن گذاشتهاند. از جمله غربیها دریافتهاند که:
باجگیریهای رژیم نه ناشی از قدرتش، بلکه نشانهٔ ضعفش است.
همچنین پیبردهاند که این رژیم تنها زبان قاطعیت را میفهمد و هر گونه مدارا و مماشات را نشانهٔ ضعف تلقی کرده و در ادامهٔ سیاستها و عملکردهای خود جریتر میشود.
روشن است که رژیم هم این تغییر دوران را درک کرده و دست از پا خطا نخواهد کرد. البته این یک محاسبهٔ منطقی است، باید در نظر گرفت که خیلی اوقات سیاستها و عملکردهای رژیم نه ناشی از محاسبات منطقی بلکه متأثر از نهایت استیصال آن است که تنها تفسیر آن خودزنی است. اما صرفنظر از این عامل غیرعقلانی، تا آنجا که به تعادلقوا برمیگردد، کارشناسان رژیم هم، آخوندها را از هر گونه اقدام مقابله به مثل پرهیز میدهند. مثلاً یکی از دیپلماتهای سابق باند اصلاحطلب به نام «مجلسی» در سرمقالهٔ شنبه ۱۵تیر روزنامهٔ آرمان نوشت: «اگر تهران بهعمل متقابل دست زند بهعنوان نمونه یک نفتکش انگلیسی توسط نیروی دریایی ایران توقیف شود، چنین عملی از نظر آنها بهمعنای اعلام جنگ تلقی خواهد شد... این اقدام بریتانیا عملاً اقدامی تحریکآمیز و جنگی تلقی میگردد. راهحل چنین اقدامی نیز راهکاری دیپلماتیک است».
و سپس هشدار میدهد: « این اقدام لندن هشداری است تا راه را برای رفتارهای بعدی باز کنند. در مورد لیبی به همین ترتیب اقدام شد بهگونهیی که رفت و آمد به بنادر لیبی را ممنوع کردند. در این مورد بهانههای بریتانیا نادرست است. همین نادرستی نشاندهنده خطر است».
بنابراین تا آنجا که به حساب و کتابهای منطقی و عقلانی برمیگردد، رژیم قاعدتاً نبایستی از محدودهٔ رجزخوانیهای تبلیغاتی فراتر برود. اما اگر بهعلت شدت وخامت وضعیتش دست به اقدامی بزند. این اقدام حلقهٔ انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی بر گردنش را محکمتر خواهد کرد. واقعیت این است که بحران بینالمللی رژیم آخوندی برآمده از بحران داخلی آن است. رویارویی مردم ایران با رژیم آخوندی بر سر غصب حاکمیت ملی در امتداد خود در خارج از مرزهای ایران بهصورت تقابل و رویارویی رژیم با جامعه بینالمللی نمود پیدا میکند. به بیان دیگر هر گونه افزایش تنش و رویارویی رژیم با جامعه جهانی، بیشازپیش پایههای خلافت جور و جنایت خامنهای در داخل کشور را به لرزه در میآورد و آن را شتابانتر به سوی سرنوشت محتومش خواهد راند