دکتر بهروز پویان، کارشناس علوم سیاسی از تهران
یکی از نویسندگان چند سال پیش در ارزیابی ماهیت رژیم ولایت فقیه با شاخصهای دموکراتیک، آن را یک دموکراسی صوری دانسته بود به این معنی که ساختاری است با صورت دموکراتیک اما محتوایی غیردموکراتیک! اما اگر بخواهیم واقعی و دقیق به این رژیم نگاه کنیم هرگز نمیتوان به ساختار این رژیم حتی "دموکراسی صوری" اطلاق کرد. چرا که اگر قانون اساسی این رژیم را بهعنوان ساختار مکتوب و سند رسمی پیکره آن که تمامی اجزا و نقش هر کدام را در فرآیندهای معطوف به قدرت دربرمیگیرد، ملاک قرار دهیم، بدون تردید رژیم ولایت فقیه در زنجیره استبداد تاریخی ایران و در رقابت با رژیم سلطنتی پهلوی که یک دیکتاتوری وابسته بود، پا را در خودکامگی فراتر گذاشت و نسخه بهروز شده فاشیسم را به تاریخ معرفی کرد. رژیمی که ساختارش دارای هیچگونه نهاد دموکراتیک حتی به شکل صوری نیست. اگر وجود انتخابات را در ارتباط با برخی نهادهای این رژیم ملاکی برای اطلاق صفت دموکراتیک هر چند صوری به این رژیم قرار دهیم، آنگاه باید به دیکتاتوری پهلوی و رژیمهای وحشی مثل رژیم اسد در سوریه نیز چنین صفتی اطلاق کنیم. در حالیکه نهاد دموکراتیک در تعریف، نهادی است که بلاشرط مقید به آرای مردم است. از اینرو نمیتوان درون یک ساختار دیکتاتوری قائل به وجود یک بخش دموکراتیک بود چرا که در یک ساختار غیردموکراتیک تمامی بخشها چه بهلحاظ شکلی و چه از نظر ماهوی غیردموکراتیک است. در رژیم ولایت فقیه که این مسأله از نظر شاخصهای انسانی و دموکراتیک بسیار وخیمتر است. اگر رژیمهای دیکتاتوری تنها به قبضه عرصه عمومی در کنار تمامی انحصارهای خود در عرصههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بسنده میکنند، اما رژیم ولایت فقیه به این موارد اکتفا نکرده و با تعریفی که از حدود اختیارات ولیفقیه و بهتبع آن رژیمش ارائه میکند، کنترل و مالکیت عرصه خصوصی افراد و حتی فکر و اندیشه را نیز حق خود میداند. از اینروست که تفتیش عقاید امری رایج در این رژیم فاشیست است. نمونه آن سؤالی است که در گزینشهای رسمی تمامی نهادها و ارگانهای حکومتی از افراد مبنی بر اعتقاد به ولایت فقیه پرسیده میشود. حال مسأله این است که در رژیمی که خودکامگی را در یک صورتبندی فاشیستی ارتقا داده است، با شرکت در نمایش انتخابات قرار است چه اتفاقی در خصوص تغییرات دلخواه جامعه رقم بخورد؟ از سوی دیگر این رژیم که نه در شکل و نه در ماهیتش نسبتی با دموکراسی ندارد چرا همیشه خود را به این نمایش میآویزد؟ نمایشی که از ابتدای شکلگیری این رژیم بهطور منظم برگزار شده و برای آن هزینههای گزاف میکند؟
انتخاباتی که از اول هم نمایش بود
سنگبنای رژیم ولایت فقیه اساساً با یک رجوع نمایشی به آرای مردم گذاشته شد. رفراندوم سال ۵۸ که مردم را ظاهراً مخیر میکرد به جمهوری اسلامی رأی مثبت یا منفی بدهند. اما در واقع این رجوع به آرای مردم تنها یک نمایش بسیار فریبکارانه بود. چرا که تنها یک گزینه پیش روی مردم بود و آن هم دلخواه خمینی و پاسخ منفی بهمنزله بازگشت به رژیمی تلقی میشد که بهتازگی جامعه آن را بهدور انداخته بود. در نتیجه رفراندومی برگزار شد که در اصل رفراندوم نبود بلکه کشاندن جامعه به اثبات چیزی بود که خمینی پیشتر آن را مستقر کرده و برخی ارگانها و بهویژه ارگانهای سرکوب آن را شکل داده بود. و این آوردن نمایشی جامعه پای اثبات موجودیت ساختار رژیم ولایت فقیه بهعنوان تنها اصل ثابت و اساسی و مورد نظر رژیم در برگزاری تمامی نمایشهای انتخابات بود که پس از آن تا به امروز برگزار شده است.
آنها که دقت نظر داشتهاند برایشان همیشه روشن بوده است که در رژیم فاشیستی ولایت فقیه که تمامی عرصههای خصوصی و عمومی را بلعیده و مالکیت آنها را حق خود میداند، هیچکدام از نهادهای این رژیم مشروط به نظر مردم نبوده و اساساً نمیتواند هم باشد. و نیز بهلحاظ ساختاری هم تا آنجا که به قانون اساسی همین رژیم برمیگردد مردم در نمایشی شرکت میکنند که تمامی فرایند آن از ابتدا یعنی گزینههای پیش روی مردم تا جاری و نافذ شدن آرای مردم تمام و کمال در کنترل بیچون و چرای ولیفقیه است. با اینهمه رژیم از همان ابتدا نیاز به این نمایش داشت. چرا که خود را جایگزین رژیمی معرفی کرده بود که یکی از عمدهترین دلایل سرنگونیاش بهلحاظ تاریخی، دیکتاتوری و مشارکت ندادن مردم در ساختار قدرت بود. در واقع مطالبه محدود کردن انحصار قدرت و مشارکت مردم در قدرت، از پایههای اصلی انقلاب مشروطه بود که منازعه بر سر آن تا همین امروز هم ادامه دارد. در مقطع انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ نیز خمینی میدانست که برای معرفی خود بهعنوان جایگزین رژیمی که با دستکاری قانون اساسی مشروطه طی چند مرحله توسط رضاخان و پسرش محمدرضا و بلااثر کردن دستآوردهای بزرگ انقلاب مشروطه در زمینه محدود کردن قدرت شاه و باز کردن راه ورود جامعه و نمایندگان آن به ساختار قدرت، عملاً این مطالبه تاریخی مردم ایران را سرکوب کرده بودند، ناگزیر است با یک ترفند و فریب، دستکم نمایشی از حضور مردم در ساختار قدرت را ترتیب دهد. هم از اینرو بود که بهرغم میل باطنیاش به لفظ جمهوری تن داد و البته خوابهایی برای بریدن سر مفهوم جمهوری با تفسیر ارتجاعی و ضدانسانی که از اسلام داشت دیده بود. اما وقتی با عنوان جمهوری دموکراتیک اسلامی که دقیقاً خوابهای خمینی را برمیآشفت و ترفندش برای بهبند کشیدن جمهوریت را بهباد میداد مواجه شد، بهطور وحشیانهای برآشفت و کسانی که آن را پیشنهاد کرده بودند را زیر رگبار اتهامات مختلف گرفت. سازمان مجاهدین خلق ایران با بیانیهای که در خصوص رفراندوم نمایشی این رژیم در همان مقطع منتشر کرد، پرده از فریب خمینی برداشت و با ذکر معایب این نمایش، خیانتی که در حال وقوع بود را افشا کرد. و این افتخار تا همیشه برای سازمان مجاهدین خلق ایران باقی میماند که علاوه بر این افشاگری در خصوص نمایش رفراندوم، به قانون اساسی ولایت فقیه رأی نداد و پای اثبات این رژیم از همان ابتدا نیامد. اصل اثبات رژیم ولایت فقیه در نمایشهای انتخابات، فارغ از هر نتیجهای که حاصل شود، در تمام سالهای عمر این رژیم بهعنوان یک اصل حیاتی و هدف اساسی بهثبت رسیده است. از یکسو با نگاهی به ۴دهه سیطره این رژیم بر جامعه ایران میبینیم که بهرغم جابهجایی باندهای قدرت، تغییری در وضعیت تحقق مطالباتی چون آزادی و عدالت صورت نگرفته است. از سوی دیگر پس از هر نمایشی خامنه ای که بهویژه در نمایشهای سالهای اخیر بهدلیل بارز شدن شکست رژیمش در مشروعیت اجتماعی به گدایی شرکت در نمایش انتخابات میپردازد، بلافاصله ظاهر میشود و نفس برگزاری نمایش انتخابات و کشاندن بخشی از جامعه به این سیرک مشمئزکننده را تاییدیهای برای کل رژیم فاشیستیاش میداند. اصل جستجوی اثبات خود در برگزاری نمایشهای انتخابات که رژیم از ابتدا برایش حیاتی بوده است را سازمان مجاهدین خلق ایران همیشه افشا کرده و نسبت به آن هشدار داده است. اگر تا چند سال پیش عدهای اسیر امپراتوری دروغ و پروپاگاندای رژیم از باندهای اصلاحطلب و اصولگرا میشدند و توهم تغییر از دل این نمایش کذایی را داشتند، اما امروز با بارز شدن تضادهای داخلی و خارجی رژیم و نیز شکست کامل مشروعیتش در جامعه ایران، بهویژه با کشتار مردم از دیماه ۹۶ به این سو و بارزترین آنها جنایتی که در آبانماه ۹۸ صورت داد و بیش از ۱۵۰۰نفر را به خون کشید، تصمیم جامعه به تحریم گسترده و سراسری نمایش کذایی انتخابات سیلی سنگین خود را بر بناگوش ولیفقیه و رژیم فاشیستیاش نواخته است و در این وانفسای سرنگونی آن را به پریشانگویی و انقباض شدید سیاسی و پرت شدن به گوشه رینگ کشانده است. در واقع ضربه مهلک تحریم نمایش انتخابات پیش از ضربه سرنگونی، در حکم تمامکش کردن رژیم فاشیستی ولایت فقیه است چرا که اصل حیاتی اثبات رژیم را که همیشه هدف برگزاری این نمایش بوده است، دود میکند و به هوا میفرستد.
حکم عقل
یکی از گزارههای رایج در خصوص تشویق به نمایش کذایی انتخابات رژیم که عمدتاً از سوی باند موسوم به اصلاحطلب بهویژه طی ۲دهه اخیر مطرح شده است این است که عقل حکم میکند میان بد و بدتر، گزینه بد را انتخاب کنیم! بگذریم که هیچگاه این جماعت تعریف مشخصی از عقل و خصوصیات آن و نیز شاخصهای رفتار عقلانی ارائه نکرده و نمیکنند. گویی همیشه عقل حکم میکند که جامعه به بهای انهدام خود و سرمایههایش پیوسته حافظ منافع این رژیم و همه مهرههای ریز و درشتش باشد. در حالیکه منطق میگوید این چگونه عقلانیتی است که همیشه انسان را مجبور به انتخاب میان بد و بدتر میکند که بدون تردید نتیجهاش حرکت به قهقرا و تباهی است. در واقع اگر انسان قرار باشد همیشه خود را در چارچوب انتخاب میان بد و بدتر قرار دهد، لاجرم پس از چند مرحله به گزینهای میرسد که در ابتدا بدترین گزینه بوده است و به خیال خود برای پرهیز از آن به چنین زنجیره باطلی فرو رفته است. از سوی دیگر بر اساس قاعده تکامل اجتماعی هیچگاه گزینش میان بد و بدتر نبوده و نیست بلکه عقل که قرار است تا مدارهای بالاتر و جدیدتری از امر اجتماعی و انسانی را اکتشاف و تجربه کند، پیوسته در حال کشف و خلق گزینه خوب و بلکه بهتر است. بنابراین آنچه که تحت عنوان انتخاب میان بد و بدتر از سوی باندهای رژیم پیوسته تبلیغ میشود مشخصاً گزارهای ضدعقلانی است که عاقبت آن فرورفتن بیقید و شرط جامعه ایران در منجلاب تباهی است. آنچه که امروز جامعه ایران تجربه میکند، حاصل همین فرایند بوده است در حالیکه عقل حکم میکرد از همان ابتدا مسیری که سازمان مجاهدین خلق ایران در نفی تمامیت رژیم ولایت فقیه طی کرده است، پیگیری شود. هر چند که بسیاری از مردم ایران طی ۴۱سال گذشته با تحمل شکنجه و اعدام و اجبار به جلای وطن از سوی رژیم وحشی، غریزی و ضدعقلانی ولایت فقیه هزینه منش عقلانی خود در مطالبه آزادی، دموکراسی و برابری را پرداختهاند. با اینحال، جامعه ایران با ذخیره مناسبی که از ۴دهه تجربه تلخ سیطره فاشیسم در ادامه یک تاریخ استبداد، برای خود اندوخته است و نیز الگویی عقلانی که سازمان مجاهدین خلق ایران برای خلق گزینههای بهتر پیش رویش گذاشته است، اکنون با قاطعیت و به حکم عقل رأی به سرنگونی خواهد داد.