آیا اگر همهٔ این چهل سال را جمع بزنیم، چه پاسخی به این پرسش میدهیم که: آیا مردم ایران بهطور تاریخی زیان کردهاند یا سود؟
آنچه گذشته را پیش رو بیاورید!
یک حاکمیت ولایت فقیه آمده و چهل سال حاکم بوده.
رقم خساراتی که خاک، آب و طبیعت و شهرها و روستاهای ما تحمل کرده را همه میدانند؛ هر کسی هم که نمیداند، میتواند یک مراجعه به اینترنت کند و بخواند.
رقم خسارتها و رنجها و از دست دادن جانهایی که کل مردم ما متحمل شدهاند را هم همه میدانند.
حالا شما حساب کنید
ما یک ایران داشتیم با یک حاکمیت وابستهٔ سلطنتی پنجاه ساله. که جنبشهای مردمی مثل جنبش جنگل و دولت ملی برآمده از رأی مردم، چون دولت مصدق را خاموش کرده بود.
حاکمش میگفت هر کس تکحزبی را نمیخواهد برود بیرون.
یک ساواک هولناک هم داشت که هر کار دلش میخواست میکرد.
اما بدتر از همهٔ اینها، یک جامعه داشتیم که در آن پسماندهترین فرهنگهای خرافی را تحت نام اسلام جا میزدند. یک شبکه ملایان دینی که در هر شهر و روستا باورهای خور را به اقشار ناآگاه تحمیل میکردند.
رودربایستی را کنار بگذاریم. صحنه سیاسی نیز آنچنان درهم ریخته بود که یک آخوند به نام کاشانی که در کودتا با استعمار همکاری میکرد رئیس مجلس شده بود.
حکومت، انقلابیون را به اسم خرابکار میکشت، اما وقتی همان انقلابیون به مردم برای حرکت الگو و جرأت دادند، این بار یک ملایی که ۱۷سال در سکوت در عراق میزیست با همدستی استعمار همه را فریفت. بهجز برخی انقلابیون که ماهیت ملایان را نسبتاً میشناختند اما بسیاری از دانشگاهیان، دانشجویان و روشنفکران جامعه این ملا را انقلابی تشخیص دادند. خیلی از مردم هم دروغ عکس او در ماه را باور کردند.
خوب. الآن انگار کنیم که هنوز در همان سال ۵۷ هستیم. با همان جامعه.و همان ویژگیها. همان سطح آگاهی.
از ما میپرسند کدام را میخواهید؟ دو گزینه دارید:
نخست: اینکه همین جامعه با همین سلطنت بماند و همان افکار و همین سطح درک و شناخت باقی بماند.
دوم: اینکه یک حکومتی بیاید که در عرض ۴۰سال، در اثر عملکردههایش سطح فکر کل جامعه به سطح آگاهی بسیار بالا (یعنی آنچه امروز در ۱۳۹۷ هست) خواهد رسید. یعنی مردمی که بسیاریشان آن سال گول آخوندها را میخوردند و شعار «دموکراتیک و ملی، تنها فریب خلق است» را باور میکردند و بهراحتی شعار میدادند «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روح الله!»، همه خواهان دموکراسی خواهند بود. همه خواهندهٔ سکولاریسم و اعتقادات آزاد و رفع تبعیض بین همهٔ دینها و احترام به همهٔ اندیشهها.
یک حاکمیتی میآید که در اثر ستیزش با زنان همهٔ زنان خواهان آزادی میشوند و در رویارویی با این حکومت به نیروی خودشان باور میکنند و همهٔ حقوقشان را میشناسند و خواهان همهٔ مشاغل اجتماعی خواهند بود...
شناخت مردم از دین پسمانده و افکار آن ملایان به حدی خواهد رسید که روستایی، کشاورز و زن خانهدار و کودکان دبستانی و کامیوندار و جوانان که جای خود دارند و همهٔ اقشار در خیابانها بعد از دیدن آنهمه دار و تهدید شعار مرگ بر ملا و اسلام را پله کردند، مردم را ذله کردند! میدهند....
همه به حقوقبشر آگاه و خواهان آن میشوند.
همهٔ کارگران از ژرفای وجود خواهان سندیکا و حزب و انجمنهای کارگری و شورایی میشوند.
بقیهٔ چیزهای خوبی که امروز مردم ایران به دست آوردهاند را خودتان در نظر بگیرید...
خوب! اکنون انتخاب کنید. آن وضع فرهنگی و سیاسی ۴۰سال پیش را میخواهید یا این حد پیشرفت جامعهتان را؟
البته خسارات بسیار خواهید دید! جانهای بسیاری از دست خواهد رفت. شکنجهها بسیار خواهد بود. نفتتان را خواهند برد. دکلهایتان را هم خواهند دزدید. دریایتان را جارو خواهند کرد. خزرتان را به اجتبی خواهند داد. نان در سفرههایتان نخواهد ماند. بهطوریکه همهتان هر روز در خیابان سفرهٔ خالی میاندازید. معلمهایتان داد منزلت و فریاد گرسنهایم خواهند زد. مادرانتان در خیابانها داد غارتشدگی میزنند. مغزهایتان فراری خواهد شد.
سرمایههای کشورتان بهطور میلیاردی به غارت خواهد رفت و خرج جنگها و ترور در کشورهای دیگر خواهد شد. حتی ملتهای دیگر هم خیلی خسارت خواهند دید. آبرویتان در دنیا هم میرود که ایرانی حاکمیتی دارد که اینطور جنایتکار هستند و پسمانده هستند، باورهای کهنه دارند.
حالا انتخاب شما چیست؟ آیا آن آگاهی و رشد باورها و انسانیت خواهان آزادی و دموکراسی و رأی و نظر و ضداستبداد و دیکتاتوری را به بهای این رنجها که برشمردیم میپذیرید؟
اگر بپذیرید یعنی دارید میگویید که این چهل سال هر چه کشیدیم میارزید. مجموعاً سود کردیم. بهطور تاریخی سود کردیم.
در عرض چهل سال حوض جامعهمان را که پر از لوش و لجن دیکتاتوری و پسماندگی دینی و خرافات بود به هم زدیم و شستیم و آب زلال آگاهی در آن ریختیم. اینک دستاورد خوبی داریم. یک ملت که یکصدا میگویند آزادی.
اگر این گزینه را انتخاب کردید تنها باید یک کار بکنید. به آنها که خسارتها را پیشاپیش بهجان خریدند، بگویید سپاس. به آنها که از اول زشتیها را رسوا کردند و حقایق را گفتند و رنجها و شکنجهها و دارها را در زندانها پذیرفتند و جانهایشان را فدای آگاهی و آزادی کردند بگویید: سپاس!
د. نجمی
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند