پرتوی بر عقبههای لمپنیسم سیاسی ـ جنایی
رخدادهای مشکوک و وهمانگیز، قتلهای بیامضاء، بهتانهای بینشانه، شبههافکنیهای مذهبی ــ اخلاقی، تبلیغهای بیاستناد و چشمپرکن، هیأتهای جرمشناسیِ اتاق اشباح، کمیتههای تحقیق بیسرانجام، پروندههای جناییِ مفتوح و خاکخورده و جانیان تأمینیافته در سایهٔ حکومت!
اینها چیستاند؟ بانی و مرجعشان کجاست؟ در کدام نظام اداری ـ دولتی، قابل دستیابی نیستند و تعیینتکلیف نمیشوند؟ کدام ساختارهای سیاسی ـ دولتی، از یکطرف بر این مبانی شکل میگیرند و از طرفی این ساختارها در چه زمانهایی به این مجموعه اعمال متوسل میشوند؟
آیا شما خاطرهیی از کارکردهای این ساختارها در تاریخ ایران ــ بهخصوص ۴۴سال گذشته ــ دارید؟ آیا به ذهن شما خطور کرده است که بخشی از علت عقبماندگی ایران را میتوان در سلطهٔ چنین ساختارهای سیاسی ـ دولتی جستوجو نمود؟
دروغ؛ سنگ زیرین آسیاب فساد نظام ولایی
بیآنکه سراغ یک تاریخ انباشته از این نمونهها در ۱۰۰، ۱۵۰سال گذشته برویم، اصلاً جای تعجب ندارد اگر واقعهٔ شاهچراغ شیراز در این هفته، کتاب و نشریهسوزانی و برهم زدن میتینگ گروههای سیاسی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰، انفجار مکه در ۱۳۶۶، انفجار حرم مشهد در سال۱۳۷۴، قتلهای زنجیرهیی از ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۷، کشتار کشیشان مسیحی در ۱۳۷۴، اسیدپاشی بر صورت زنان و... را امتداد اعمال چنین ساختار سیاسی ـ دولتی ببینید؛ زیرا که دروغ، سنگ زیرین آسیاب فساد نظام ولایی است. چرا که «ابعاد عظیم جنایت، اثبات بیگناهی قاتلان را از طریق دروغگویی آسانتر میسازد و باور کردن گفتههای راست قربانیان را دشوارتر مینماید!» (هانا آرنت، توتالیتاریسم، ص ۲۷۰)
فیلم Z؛ باز کردن کلاف فساد در نوک هرم سیاسی
در تابستان ۱۳۵۸ یک فیلم که بیشترین بازدید و تماشاگر را در فضای سیاسی جوشان آن ایام داشت؛ چندین هفته روی آکران ماند و چندین نقد بر آن نوشته شد: فیلم Z. [Z یعنی «او زنده است».]
فیلم Z، وصف رخدادهای پیچیدهٔ سیاسی یونان در نیمهٔ دوم دههٔ ۶۰میلادی است. فیلمی منطبق بر رخدادهای مشکوک و وهمانگیز در فضای سیاسی ایران در دو سال منتهی به ۱۳۶۰ و از دههٔ ۶۰ تاکنون.
از این منظر بود که نمایش فیلم Z در ایران، آینهیی مقابل رخدادهای مشکوک و وهمانگیز مثل دستههای لمپن ـ چماقدار بیشناسنامه، قتلهای بیامضاء، بهتانهای بینشانه و هیأتهای جرمشناسیِ اتاق اشباح شده بود.
در فیلم Z روابط بسیار پیچیدهٔ دولت با جریانهای چماقداری علیه مخالفان و بهکارگیریِ لمپنهای آدمکش برای از میدان خارج کردن رقبای سیاسی، کالبدشکافی شده است. یک جریان اداری ـ حقوقی، یافتن سرنخهای چماقداران سیاسی و لمپنهای آدمکش را غیرقابل دسترسی و کور میکند. کشاکشی برانگیزانندهٔ کنجکاوی، اول تا آخر فیلم را به تصویر کشیده است. آخر کار معلوم میشود تمام حملات به تجمعهای سیاسی و کشتار مخفیانه و آشکار مخالفان توسط شبکههای لمپن ـ چماقدار، بهفرمان و سازماندهی و تأمین پول از جانب دولت و شخص اول مملکت بوده است!
[یادآوری: در فضای قیامهای جاری در ایران، باز بینی فیلم Z، روشنگر دهلیزهای تودرتوی لمپنیسم سیاسی ـ جناییِ حاکم بر ایران است.]
Z و فاز سیاسی
در دورهیی معروف به «فاز سیاسی» ــ از بهار ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ ــ شبکهٔ لمپن ـ چماقدار، در خط مقدم برخورد نظام ولایت فقیه با مخالفان و منتقدان و گروههای سیاسی بود. چماقدارها، لمپنها و قمهکشها با دست باز ــ و گاه مخفیانه ــ هر طور که دلشان میخواست، فضای آزادی بیان، انتشار و تجمعات را گاه با نشریه و کتابسوزانی و گاه حتی با کشتن مخالفان جمهوری اسلامی بههم میزدند. عجیبتر بعد از این کارها بود که هیچ ارگان سیاسی ـ دولتی مسئولیت اینها را نمیپذیرفت، هیچ اقدامی در جهت مهار آنها صورت نمیگرفت؛ از طرفی هر هفته میدانداریشان بیشتر میشد! فقط خمینی گاهگاهی به مخالفانش ــ که از قضا تأیید قانونیِ تجمع و انتشار نشریه داشتهاند ــ هشدار میداد که «از ملت در صحنه بترسید»! عین همین رفتار را در ماجرای یونان شاهدیم. رئیس پلیس میگوید: «ما با تجمع قانونیِ مخالفان دولت کاری نداریم ولی از حضور مخالفان آنها هم جلوگیری نمیکنیم»!
حاکمیت تمامیتخواه ولایی؛ پرورشگاه «دژخیم یا قربانی» (۱)
جمهوری اسلامی بر چماقداری و لمپنیسم استوار شد. سقف قرائت خمینی از دولت و سیاست، در حمایت از شعبان بیمخها برای شکست دادن مصدق متبلور شد. ترقیخواهی و جریان آزاد اندیشه و بیان، کابوس خمینی شدند. بههمین دلیل بنای نظامش را بر لمپنیسم سیاسی [متکی بر تمامیتخواهی عقیدتی] و چماقداری بهمثابه بازوی میدانیِ حفظ نظام استوار کرد.
وقتی «قانون» و «حقوق بشر» توسط دیکتاتورها در زیر لوای مشروعیتی برتر، خفیف شمرده میشوند، هیچ راهی برای حکومتداری جز تکیه بر جهالت و متحدان تاریخیاش چماقداری، لمپنیسم و تروریسم باقی نمیماند.
ویژگیِ بارز چماقدارها و لمپنها از منظر طبقاتی و اجتماعی، در این کارکردها معرفی میشود: بیشخصیت، بیهویت، بهطور عام بیسواد، مستعد مزدوری، دارای نازلترین نمودهای اخلاقی و انگلهای شکلپذیر در دستان دیکتاتورها و عوامل و کارگزارشان.
اگر ۴۴سال گذشته را زیر این ذرهبین ببریم، آشکارا میبینیم که دلیل نفرت انفجاری مردم از حکومت جمهوری اسلامی، عاملی جز ساختاری سراسر چماقدار، لمپن و تروریست توأم با ویژگیهای برشمرده شده نیست. ساختاری تمامیتخواه که فقط پرورشگاه «دژخیم» و «قربانی» بوده است.
استمرار قیام؛ پالایش، عبور و طناب «دار» لمپنیسم سیاسی ـ جنایی
اگر جریان پیوستهٔ قیامها را در ایران از چهار دهه پیش تا مهر و آبان ۱۴۰۱ با نگرشی جامعهشناسانه دنبال کنیم، میبینیم که پله به پله، شیشهٔ عمر دیکتاتوریِ تکیهداده به لمپنها و چماقدارها را هدف گرفتهاند. اکنون با عبور مردم ایران از دسیسههای یادآوریشده و نیز پالایش روشنگرانهٔ استمرار قیام، تمام طرحهای شبکهٔ دولتیِ لمپنهای ولایی نشان برای به انحراف کشاندن مسیر و اهداف قیام جاری را سوزاندهاند. برآیند این عبور و پالایش، از یکطرف طناب «دار» شدن لمپنیسم سیاسی ـ جنایی با سوژه کردن اماکن مذهبی و از طرف دیگر تمرکز شعار ملی و خواستهٔ محوری بر نفی هر گونه دیکتاتوری، با اولویت سرنگونی حاکمیت لمپن ـ چماقدار ولایت فقیه است.
پانوشت
(۱) «تنها کاری که فرمانرواییِ توتالیتر برای راهنمایی رفتار اتباع خود باید انجام دهد، آماده ساختن یکایک آنها برای ایفای نقش دژخیم و یا قربانی است» (هانا آرنت، توتالیتاریسم، ص ۳۲۲).