در حال قدم زدن بودم که یک دوستی مرا به اسم خطاب کرد که بیا و ببین در شبکههای اجتماعی چه خبر است و بدون اینکه مجالم بدهد که بپرسم موضوع چیست بیدرنگ گفت کامیونداران اعتصاب کردند! سپس جزئیاتی در مورد این خبر را شرح داد. او درست میگفت. کامیونداران یکپارچه و متحد دست به یک اعتصاب سراسری زده و با دست خالی در مقابل عوامل رژیم ایستاده بودند. آن هم چه ایستادنی! پرشکوه و متحد. یکپارچه و گسترده، یکصدا و خروشان. زحمتکشانی که برای امرار معاش خود و خانواده شریفشان ۲۴ساعته در تکاپو و جنب و جوش هستند و هر خطری را در جادههای خطرناک و در شرایط جوی نامناسب بهجان میخرند ولی حاضر به تمکین و تملق در قبال دزدان حاکم بر مسند قدرت و حاکمیت نبوده و نیستند. زحمتکشانی که نان سفرهشان بازوی غیرت و آب خوردنشان عرق شرافت است.
راستش در این یک هفته، هر روز هم که میگذرد و صحنههای اتحاد و یکدلی و خشم و عصیانشان را میبینم بیاختیار یاد حماسهها و ایستادگیها و شعرها و ترانههایی که از قهرمانان مجاهد شنیدم میافتم. آنها که انگار آتش را زیر این خاکستر بزرگ میدیدند و در شرایطی که همگان بر طبل اصلاح و اعتدال میکوبیدند آنها صحبت از آتشهای گدازان اجتماعی میکردند و خلق ایران را خلقی خروشان میدانستند که بهزودی در لایههای مختلف خود از جا خواهد برخواست. همین مجاهدین در آلبانی که اکنون صحت خط و خطوط خود را نظاره میکنند، البته خود با اتکا به همین ایمان بود که ایستادند. با دستان خالی، بیسلاح و بیدفاع، بیزره و بیسپر، در مقابل وحوش سرکوبگر مالکی قد برافراشتند، شهید شدند، مجروح شدند، دست و پایشان قطع شد، سرهایشان شکست، بیآبی کشیدند، برقشان قطع شد، بیمارستانها به رویشان بسته شد، موشک خوردند، خمپارهباران شدند، ناجوانمردانه محاصره شدند، ولی ذرهیی از اصول و شرافتشان کوتاه نیامدند و حتی یک قدم از حق و خواسته قانونیشان عقبنشینی نکردند چرا که میدانستند خلق آنها نیز، بهزودی برخواهد خواست. آنها چنین روزهایی را که حتی یک لحظهٔ آن خالی از خروش مردمی نیست، بهروشنی دیده بودند.
و البته امروز در میهن اشغالشدهمان که توسط باندهای غارتگر و چپاولگر که شیره تن این مردم مظلوم و بیدفاع را میمکند و به یغما میبرند و از سفره خالی این ملت برای خود ویلاها بنا میکنند و ماشینهای لوکس مد روز میخرند و آقازادههایشان را به بهترین شهرهای جهان رهسپار میکنند، نسلی از کوهمردان و شیرزنان دست همت به اعتراض و ایستادگی بلند کردهاند.
آنها بازوی غیرت بههم گره زدند و نه فقط صدای دردها و رنجهای خود و خانوادهشان شدند، بلکه صدا و سفیر دردها و مشکلات مردم محروم و ستمدیده میهنی شدند که قریب ۴۰سال است هر روز از گوشهیی از آن همچون سردار و سالار شهیدان تاریخ کسی هست که ”هل من ناصر“ میطلبند و فریاد تظلمخواهیاش تا عرش اعلاء بلند میشود! از مادران داغدار گرفته تا کودکان خیابانی، از زندانیان زیر اعدام گرفته تا مالباختگان و کارگران و....
افسوس که در تمامی این سالها یکبار هم شده ”بانگ مرغی“ هم از کوچه پسکوچههای اربابان دنیای سیاست و مماشات برنخاست و هر چه بوده و هست چیزی نبود جز چشمپوشی و ”اظهار تأسف“ بهاصطلاح بشردوستانه بیخرج!
مجاهدین امروز اما به یمن تجارب ۴دهه خود، با بسیج بینالمللی گوش دنیا را باز کرده و در داخل کشور با یک ابتکار ملی و میهنی در کار شکل دادن کانونهای شورشی هستند.
مجاهدین در آلبانی امروز هم با همین استراتژی بازو به بازو، همصدا و همنوا، همگام با اعتصابگران شریف و شجاع در سراسر میهن هستند. باشد که به همت کانونهای شورشی و عصیان اعتصابگران شجاع، دستگاه دزدی و چپاول رژیم آخوندی زیر چرخهای کامیونداران و رانندگان بیباک خرد شود و عنقریب شاهد پیروزی محتوم و برپایی جشن آزادی خلق و آبادانی میهن باشیم و غم و اندوه ۴۰ساله را از تن خویش بزداییم.
الف.بازمانده
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند