این روزها برای دومین بار در ۴ماهه اخیر، پیشتاز قیام بزرگ مردم ایران، خوزستان است. خوزستان آبخیز اما تشنه! با گرمای سوزان ۵۰درجه، بی آب آشامیدنی، بی آب کشاورزی و با مزارع سوخته.
استانی رزمنده با قیامی کوبنده در دستان جوانانی دلاور و پیشتاز که با ایستادگی قهرمانانه خود در برابر پاسداران آدمکش خامنهای، برگی دیگر از تاریخچه قیام ایران را ورق زدند.
به آتش کشیدن موزه جنگ ضدمیهنی خمینی!
این جوانان در خرمشهر پیروز، یک پیروزی دیگر در یک حرکت نمادین نیز به دست آوردند و آن، به آتش کشیدن یک مکان مشخص و نمادین در شهرشان بود.
کار جوانان خرمشهری یک عمل نمادین و بسیار پرمعنی بود آن هم در شهری که پس از گذشت ۳۰سال از آتشبس، هنوز حالت شهر جنگزده دارد، نه آب آشامیدنی این شهر آبخیز تأمین است و نه آب برای زراعت کشاورزانش! نه خدمات اجتماعی درستی در این شهر جاری است و نه تأمین شغلی و امنیت اجتماعی! در حالیکه آخوندها ثروتهای مردم ایران و بهویژه همین شهر زرخیز را هزینه ساخت «موزه جنگ» ضدمیهنی و دیگر نمادهای آدمکششان در گوشه و کنار این شهر میکنند.
تصویری از قیام تیرماه خوزستان
آتش زدن موزه جنگ ضدمیهنی، جواب قاطع و هوشیارانه مردم شهری است که خود ساکنان اولین شهر اشغالشده ایران در آن جنگ خمینیخواسته و اولین قربانیان آن جنگ ظالمانه بودهاند. جنگی که خمینی آن را با تحریکهای مداخلهجویانه خود آمادهسازی کرد و با پافشاری ددمنشانه خود، ۸سال تمام آن را ادامه داد تا در نهایت ضعف و شکستهای پیدرپی، ناچار از پذیرش آتشبس شد. جنگی که هنوز هم جانشیانش پای قرارداد صلح دائم آن نیامدهاند!
جنگی که حتی پس از آتشبس نیز محل ارتزاق آخوندهای حاکم برای استمرار حاکمیت خود و توجیه هر نابسامانی و دزدی و چپاولی در نظام فاسدشان است. جنگی که گرچه به آتشبس کشیده شد اما همین روزها در سوریه و یمن و عراق و لبنان به شکلی دیگر دارد ادامه پیدا میکند!
در حالیکه مردم ایران در فقری جانکاه روزگار میگذرانند فقری که این روزها فقیر و غنی را به خیابانها و به قیام کشانده است.
مزارع خشک خوزستان
آتش زدن موزه جنگ و آثار جنگ ضدمیهنی توسط جوانان خرمشهر، یادآور سخنان یک شیرزن جوان اهوازی است که سال ۱۳۵۹ در خیابانهای اهواز جلوی هاشمی رفسنجانی ایستاد و فریاد زد: «این جنگ، جنگ شماست! جنگی که حکومت شما آن را برای پیشبرد منافع خود درست کرد».
آن شیرزن قهرمان بر سر رفسنجانی فریاد کشید و گفت: «ما مردم خوزستان نه جنگ میخواستیم و نه جنگ ایجاد کردیم! این جنگ را شماها مخصوصاً راه انداختید که فضای فعالیت سیاسی را ببندید!».
از آن روز که آن شیرزن قهرمان این جملات را چشم در چشم رفسنجانی گفت تا امروز که جوانان خرمشهری، موزه آن جنگ ضدمیهنی را به آتش کشیدند، تقریباً ۳۸سال میگذرد، آن شیرزن دلاور، مریم قدسیمآب نام داشت و بیشتر از ۱۶-۱۷سال نداشت. آن روز بساط دجالبازی جنگطلبانه آخوندها را در همان خیابانهای اهواز افشا کرد و برادرانش در خرمشهر، ادامه بساط دجالبازی آخوندها و سوءاستفاده آنها از جنگ را به آتش کشیدند.
آن شیردختر قهرمان، یک هوادار فعال و شناختهشده مجاهدین بود که همیشه در منطقه کمپلو(کنار دکه راهنمایی) روزنامه و دیگر انتشارات مجاهدین را به دست مردم میرساند، دانشآموزی پرشور با درکی عمیق از وضعیت جامعهیی که در آن زندگی میکرد و دیدی روشن که آخوندها و حاکمیتشان بهدست آورده بود. آخوندها بعدها او را دستگیر و زیر شکنجه بهشهادت رساندند.
حسین شهیدی، از مسئولان وقت مجاهدین در خوزستان، سالها بعد خاطره آن روز آن مجاهد قهرمان را در یک برنامه تلویزیونی توضیح داد.
خاطرهیی از مجاهد قهرمان مریم قدسیمآب
پروانه دفن پیکر مجاهد شهید مریم قدسیمآب
از مریم قدسیمآب تا جوانان خرمشهری، ردی سرخ از خون و مقاومت جوانان این مرز و بوم تمامی طول این تاریخچه ۳۸– ۳۹ساله را شاخص گذاری کرده است، ردی که با هیچ رنگی پنهان نمیشود. ردی به رنگ آرزوهای هزاران جوان مجاهد و مبارز که در تمامی این سالها رزمیدند و حتی برای لحظهای دیکتاتور را آرام نگذاشتند تا امروز که توانستهاند آخوندها را در گوشه رینگ قیام به دام بیندازند.