در حال حاضر، موقعیت و مختصات واقعیِ میان جامعهٔ ایران و حاکمیت ملایان چیست؟ هر روز که روزنامهای را میخوانیم و ورق میزنیم، سایتهای خبری را که از نظر میگذرانیم، اخبار رسانههای سمعی و بصری را که میشنویم و میبینیم، اینها از چه موقعیتی در صحنهٔ سیاسی ایران ما را مطلع میکنند؟
در جاهایی میخوانیم یا میشنویم که خامنهای به نیروهای چنگدر چنگ درون حکومت هشدار میدهد از دوقطبی شدن بپرهیزند. در جاهایی بسیار میخوانیم و میشنویم که اعتراضات مداوم اجتماعی و صنفی و زندانیان سیاسی، به جریانی پیوسته در مقابل حکومت تبدیل شده و روزانه و هفتگی به این اعتراضات افزوده میشود.
با تأمل بر این رویدادها، بهطور طبیعی این پرسش پیش میآید که دوقطبیِ واقعی بین کدام نیروهاست؟ از طرفی ترس واقعیِ خامنهای از کدام دوقطبی است که تلاش دارد نشانیِ دیگری از آن بدهد؟
اخبار تحولات ــ هم درون حاکمیت، هم در سلسلهٔ اعتراضات اجتماعی و صنفی و سیاسی ــ میگویند معیار تشخیص دوقطبیِ واقعی، تشدید فاصله و بحران افزونشونده میان جامعه و حاکمیت است. این همان اصلیترین رویداد و چالش روبهروی خامنهایست که نه با سوگلیاش رئیسی توانست ذرهیی از آن بکاهد و نه هماکنون با نمایشات گفتاریِ پزشکیان میتواند از پس آن برآید.
هر هفته شاهدیم که پیوستگیِ اعتراض اقشار به اعتراضات جاری بیشتر میشود؛ شعارها سیر سیاسی یافته و علت و اساس چپاول و فساد را بهطور مستقیم در کلیت حاکمیت نشانه رفتهاند. اقشار معترض بر ضعیفترین نقطهٔ لاعلاج حکومت در امر اقتصادی و صنفی انگشت میگذارند و آن، دزدیدن و چپاول پول و سرمایه و سفرهٔ مردم برای هزینه کردن در حفظ نظام، برای سرکوب مردم و برای جنگافروزی و تروریسم خارجی است.
از طرفی هر روز و هر هفته پیوستگیِ شقهای به شقههای پیشین و جاری در درون حکومت بیشتر میشود. امری که پس از تدارکاتچی شدن پزشکیان، شتاب گرفته است و خودیهای نظام به توصیههای قبلیِ خامنهای هم در این زمینه، وقعی نمینهند. باندهای حول خامنهای در بازی قدرت و ثروت، رقیب هم شدهاند و درون حاکمیت، آش هفتجوشی بهغلیان افتاده است!
قانونمندیهای سیاسی و اجتماعی که همواره میان دو نیروی اصلی، پدیدار میشوند و عمل میکنند، از روی اخبار و تحولات اشاره شده، گواهی میدهند که جنگ و دعواهای درون حاکمیت ناشی از فاصله و بحران عمیق و آشتیناپذیر میان جامعهٔ ایران و نظام ملایان است. هر چه اعتراضات اقشار و اصناف و زندانیان سیاسی و نیز مبارزان سرنگونیخواه بیشتر و گستردهتر میشود، هول و هراس حکومتیان هم در جنگ و دعوا بر سر حفظ قدرت و ثروت، بالا میگیرد.
موقعیت و مختصات واقعی در صحنهٔ سیاسی ایران، از چنین ویژگیهایی میان اکثریت مردم و حاکمیت نشانی میدهند. این ویژگیها را میتوان اینطور تشریح نمود که خامنهای و کلیت نظام، با اصل زندگی و هویت انسانیِ شهروند ایرانی درافتادهاند تا هر دو اینها را به چنگ تمامیتخواهیِ مذهبی و سیاسی و اقتصادی درآورند. اما از آنجا که بیش از دو دهه است که آن سبوی ترکتازی با تزویج دجالیت دینی و جنایت سیاسی به صخرههای قیامهای پیاپی خورده و شکسته شده است، اینک این حق زندگی، آزادی، برابری و انسانیت است که در صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران دمار از روزگار ثبات جنایتگرانهٔ حاکمیت ولایت فقیهی درآورده است.
چنین است نشانیِ دوقطبیِ واقعی میان یکطرف با اکثریت مردم ایران و مقاومت سرفراز نسلبهنسل مجاهدان و مبارزان و قیامآفرینان و زندانیان سیاسی و طرف دیگر، حاکمیت جانی و اشغالگر ولایی ــ آخوندی. نبرد سرنوشتساز در ایرانزمین، میان این دو قطب جریان دارد.