ولیفقیه ارتجاع در حرفهایی که روز اول فروردین در مشهد زد طبق معمول سعی کرد با حرفهای کلی همیشگی صورت نظامش را سرخ نگهدارد و واقعیت نفرت مردم را دور بزند.
اما این بار علاوه بر اینها با مقوله جدیدی در صحبتهای وی مواجه بودیم. این بار خامنهای خود در نقش سوپاپ اطمینان رژیم سراپای غرقه در بحرانش ظاهر شده بود، نقشی که قبل از هر چیز بیانگر وضعیت بهغایت انفجاری جامعه و وحشت وی از قیام و سرنگونی است.
خامنهای که چه بر اساس قانون اساسی نظام و چه عملکردها و چه اعترافهای و تأکیدهای سران و مهرههای رژیم، مسئول اول و آخر همه آنچیزی است که در رژیم میگذرد، این بار اما بهنحوی صحبت کرد که اولاً خودش هم یکی از مردم است که به وضعیت موجود معترض است و ثانیاَ از مردم خواست که مطالبات خود را پیگیری کنند و ثالثا هر آنچه از فقر و بیکاری و... است مربوط به مدیران دولتی است که وی هم نسبت به آنها حرف دارد. به این حرفهای خامنهای توجه کنید:
«بنده طرف مردمم، من خواستههای مردم و مطالبات مردم را عرض میکنم».
«افکار عمومی مردم هم در همین جهت مطالبهگر باشد، مطالبات مردم هدایت بشود به این سمتی که مورد توجه و مورد تعرض امروز ماست».
«دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نسبت بدهد... هر جا مدیریتهای ضعیف، بیحال، نا امید، غیر انقلابی، بیتحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است، این مسألهیی که وجود دارد. خوب این یک اشکالی است، یک ضعفی است که وجود دارد».
ولیفقیه ارتجاع با این دجالگری، تلاش کرد که بگوید باور کنید که اشکال از نظام ولایتفقیه که نزدیک به 40سال است بر همه مقدرات مردم چنگ انداخته، نیست، بلکه هر چه مشکل هست از مدیران است.
او در همین رابطه گفت: «دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نسبت بدهد، این نقشه دشمن است، آنها میخواهند اینجور وانمود کنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملت ایران رو و مشکلات اساسی ملت ایران رو حل کند و گرهها رو باز کنه، یک سو استفاده اینجوری میخواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی، این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینه آنها به نظام اسلامی است این یک حرف خلاف واقع است... . ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریتهای ما است، این مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست.»
جالب اینکه خامنهای، وقتی خواست از اشکالات و ضعفهایی هم صحبت کند، روشن ساخت که به نفرت عمیق مردم از رژیمش اشراف دارد و مجبور است در نقش سوپاپ اطمینان ظاهر شود. او گفت: «لاکن آن چه که امروز برای ما مشهود است و مقابله چشممان میبینیم، میبینیم خلأهای اقتصادی ما، خلأهای بزرگی است، یکیش مسأله بیکاری است، بیکاری بهخصوص بیکاری جوانان، بهخصوص بیکاری جوانان تحصیل کرده یک خلأ است، یک حفره است، این را باید تأمین کرد. مسأله معیشت طبقات ضعیف، مردم از لحاظ معیشت دچار مشکلند، مسأله بیکاری هست، مسأله سختی معیشت هست و مشکلات گوناگونی که بهدنبال آنها میآید، در زمینه فرهنگی و اجتماعی».
به عبارت دیگر او اعتراف کرد که فقر که هست، بیکاری که هست، مشکلات اجتماعی و فرهنگی هم که هست، طبقات مردم هم همه در فشارند و... . ، و نگفت که بالاخره چی نیست و فقط سعی کرد در نقش اپوزیسیون بهزعم خودش این همه نابسامانی را مدیریت کند و در یک فرار به جلو خودش و نظامش را در ببرد.
جالبترین صحنه این نمایش دجالگرانه اعتراف وی به زبان معکوس به بنبست نظامش بود، آنجا که گفت: «من میگم برای اینکه افکار عمومی مردم نسبت به این مسأله آگاه بشوند، بدانند ما بنبست نداریم»..
اگر نظام خوب است و مشکلی ندارد و مشکلات کوچکی مثل فقر و بیکاری و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی هم به چند مدیر بیحال برمیگردد، دیگر صحبت از اینکه باور کنید ”بنبست نیست “ برای چیست؟ مردم که به قول تو نظام را قبول دارند، پس ولیفقیه ارتجاع برای چه مخاطبی این قسم و آیه را میخورد؟
واقعیت این است که سر تا پای صحبتهای خامنهای بیانگر وحشتش از شرایط انفجاری جامعه و قیام و خیزش مردم است که مجبورش کرده اینطور رطب و یابس را به هم ببافد تا با همراه نشاندادن خود با مردم و بیان مشکلات آنها، نقش سوپاپ اطمینان را برای به تأخیر انداختن سرنوشت محتوم نظامش (سرنگونی) بازی کرده باشد، اگر چه اینها خیالهای واهی رژیمی ضدمردمی است که آب از سرش گذشته و به هر خس و خاشاکی میآویزد تا خود را برهاند.
اما این بار علاوه بر اینها با مقوله جدیدی در صحبتهای وی مواجه بودیم. این بار خامنهای خود در نقش سوپاپ اطمینان رژیم سراپای غرقه در بحرانش ظاهر شده بود، نقشی که قبل از هر چیز بیانگر وضعیت بهغایت انفجاری جامعه و وحشت وی از قیام و سرنگونی است.
خامنهای که چه بر اساس قانون اساسی نظام و چه عملکردها و چه اعترافهای و تأکیدهای سران و مهرههای رژیم، مسئول اول و آخر همه آنچیزی است که در رژیم میگذرد، این بار اما بهنحوی صحبت کرد که اولاً خودش هم یکی از مردم است که به وضعیت موجود معترض است و ثانیاَ از مردم خواست که مطالبات خود را پیگیری کنند و ثالثا هر آنچه از فقر و بیکاری و... است مربوط به مدیران دولتی است که وی هم نسبت به آنها حرف دارد. به این حرفهای خامنهای توجه کنید:
«بنده طرف مردمم، من خواستههای مردم و مطالبات مردم را عرض میکنم».
«افکار عمومی مردم هم در همین جهت مطالبهگر باشد، مطالبات مردم هدایت بشود به این سمتی که مورد توجه و مورد تعرض امروز ماست».
«دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نسبت بدهد... هر جا مدیریتهای ضعیف، بیحال، نا امید، غیر انقلابی، بیتحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است، این مسألهیی که وجود دارد. خوب این یک اشکالی است، یک ضعفی است که وجود دارد».
ولیفقیه ارتجاع با این دجالگری، تلاش کرد که بگوید باور کنید که اشکال از نظام ولایتفقیه که نزدیک به 40سال است بر همه مقدرات مردم چنگ انداخته، نیست، بلکه هر چه مشکل هست از مدیران است.
او در همین رابطه گفت: «دشمن در تبلیغات وسیع خود تلاش میکند که کمبودهای معیشتی و اقتصادی کشور را به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نسبت بدهد، این نقشه دشمن است، آنها میخواهند اینجور وانمود کنند که نظام اسلامی قادر نبوده است و قادر نیست مشکل اقتصادی ملت ایران رو و مشکلات اساسی ملت ایران رو حل کند و گرهها رو باز کنه، یک سو استفاده اینجوری میخواهند بکنند برای کوبیدن نظام اسلامی، این حرف ناشی از بغض و عداوت و کینه آنها به نظام اسلامی است این یک حرف خلاف واقع است... . ضعفهای زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریتهای ما است، این مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست.»
جالب اینکه خامنهای، وقتی خواست از اشکالات و ضعفهایی هم صحبت کند، روشن ساخت که به نفرت عمیق مردم از رژیمش اشراف دارد و مجبور است در نقش سوپاپ اطمینان ظاهر شود. او گفت: «لاکن آن چه که امروز برای ما مشهود است و مقابله چشممان میبینیم، میبینیم خلأهای اقتصادی ما، خلأهای بزرگی است، یکیش مسأله بیکاری است، بیکاری بهخصوص بیکاری جوانان، بهخصوص بیکاری جوانان تحصیل کرده یک خلأ است، یک حفره است، این را باید تأمین کرد. مسأله معیشت طبقات ضعیف، مردم از لحاظ معیشت دچار مشکلند، مسأله بیکاری هست، مسأله سختی معیشت هست و مشکلات گوناگونی که بهدنبال آنها میآید، در زمینه فرهنگی و اجتماعی».
به عبارت دیگر او اعتراف کرد که فقر که هست، بیکاری که هست، مشکلات اجتماعی و فرهنگی هم که هست، طبقات مردم هم همه در فشارند و... . ، و نگفت که بالاخره چی نیست و فقط سعی کرد در نقش اپوزیسیون بهزعم خودش این همه نابسامانی را مدیریت کند و در یک فرار به جلو خودش و نظامش را در ببرد.
جالبترین صحنه این نمایش دجالگرانه اعتراف وی به زبان معکوس به بنبست نظامش بود، آنجا که گفت: «من میگم برای اینکه افکار عمومی مردم نسبت به این مسأله آگاه بشوند، بدانند ما بنبست نداریم»..
اگر نظام خوب است و مشکلی ندارد و مشکلات کوچکی مثل فقر و بیکاری و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی هم به چند مدیر بیحال برمیگردد، دیگر صحبت از اینکه باور کنید ”بنبست نیست “ برای چیست؟ مردم که به قول تو نظام را قبول دارند، پس ولیفقیه ارتجاع برای چه مخاطبی این قسم و آیه را میخورد؟
واقعیت این است که سر تا پای صحبتهای خامنهای بیانگر وحشتش از شرایط انفجاری جامعه و قیام و خیزش مردم است که مجبورش کرده اینطور رطب و یابس را به هم ببافد تا با همراه نشاندادن خود با مردم و بیان مشکلات آنها، نقش سوپاپ اطمینان را برای به تأخیر انداختن سرنوشت محتوم نظامش (سرنگونی) بازی کرده باشد، اگر چه اینها خیالهای واهی رژیمی ضدمردمی است که آب از سرش گذشته و به هر خس و خاشاکی میآویزد تا خود را برهاند.