قسمت سوم: بازگشت به دوران قیامهای بزرگ
این مقاله، سومین قسمت از یک پژوهش بلند به اسم «۴۰سال قیام برای آزادی» است. نوشتهای در شرح رویارویی بیامان مردم با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران.
تلاشی برای مرور ۴دهه قیام های آزادیخواهانه مردم ایران بر ضد دیکتاتوری آخوندها.
نگاهی به واقعیتهای ثبتشده، نشان میدهد قیامهای این روزهای ایران، یک حادثه اتفاقی یا تصادفی نیستند، امواج قیام امروز، نتیجه ۴۰سال مقاومت خونبار و توانمند و توفانی از خیزشهای سالهای پیش از این است، توفانی که این روزها امواج بلندش، تقویم تاریخ معاصر ایران را درمینوردد.
در قسمتهای پیشین نگاهی کردیم به سالهای اولیه سقوط دیکتاتوری سلطنتی و دهه ۶۰ تا رسیدیم به قیامهای سالهای پایانی دهه ۷۰.
در این قسمت میپردازیم به قیامهای بزرگ شهری دهه ۷۰.
بود و نبود مقاومت پیشتاز و تاثیر آن
اوجگیری قیامهای صنفی و صنفی - سیاسی سالهای اخیر در حقیقت نتیجه بلافصل حضور رزمنده یک نیروی سیاسی فعال است. پیشتازی که نه تنها چراغ مقاومت را در هر حالتی روشن نگهمیدارد بلکه بهطور روزمره، راه ایستادگی در مقابل دیکتاتوری مذهبی را هم هموار میکند. و در همان حال، معطوف شدن بخشی از توان سرکوب رژیم به این تهدید همواره بهمثابه یک فرصت، میدان حرکتهای اجتماعی را برای مردم و جوانان بازتر کرده است.
اهمیت این نقش و تاثیرات ناشی از آن، هنگامی بهتر درک میشود که وضعیت ایران(کشوری با یک نیروی پیشتاز سازمانیافته) مقایسه شود با کشورهایی که مردمشان مانند ایران درگیر مبارزه با دیکتاتوری هستند اما فاقد یک نیروی پیشتاز سازمانیافته میباشند.
از مقاومت مسلحانه تا قیامهای سنگین شهری
عملیات گسترده و مقاومت تمامعیار سالهای دهه ۶۰ در مسیر رشد طبیعی خود، به قیامهای سنگین شهری دهه ۷۰ رسیدند و سرانجام آن حرکتها، در یک قیام بزرگ دانشجویی به اوج رسیدند. قیامی که ارکان دیکتاتوری آخوندی را در تمامیتش به لرزه در آورد: قیام دانشجویی ۱۸تیر سال ۱۳۷۸!
قیام دانشجویی ۱۸تیر ۱۳۷۸
همگان به یاد دارند که محمد خاتمی چگونه دستور سرکوب قیام دانشجویان را داد و روحانی نیز بهعنوان پامنبری او، سرکوب پرقدرت دانشجویان را از منابر حکومتی فریاد میکشید.
در واقع سرکوب قیام دانشجویی ۱۸تیر سال ۱۳۷۸ نمادینترین همدستی جنایتکارانه تمامی باندهای حکومتی در سرکوب مردم ایران بود.
آنچه که سالها بعد در جریان مناظرههای انتخاباتی ریاستجمهوری موسوی و روحانی و قالیباف از پرده بیرون افتاد و عمق همدستی باندهای حکومتی در سرکوب مشترک دانشجویان را عیان کرد، مایه ننگ ابدی قاتلانی است که سالها تلاش میکردند با بازی مبتذل «اصلاحطلب - اصولگرا»، خاک در چشم مردم بپاشند.
آنچه از نقش جنایتکارانه اصلاحطلبان و اعتدالیون! در کشتار دانشجویان رو شد، در واقع ترجمان عینی کلام دیرینه مسعود رجوی بود که از همان روز اول مقاومت سراسری گفت:
«افعی هرگز کبوتر نمیزاید».
سرکوب خونین و وحشیانه دانشجویان در جریان قیام ۱۸تیر و کشتاری که آخوندها و پاسدارانشان در خوابگاه دانشگاه و در محوطه دانشگاه از دانشجویان بهعمل آوردند: پرتاب کردن دانشجویان از طبقات بالایی ساختمانها به کف خیابان، شکنجه در خوابگاه و خیابان و دانشگاه، آتش زدن اتاقهای محقر دانشجویان، شکنجه و تجاوز در زندان و... گرچه برای خامنهای و هر دو باند نظامش یک فرجه کوتاه خرید اما در عینحال، عمق جنایتپیشگی خاتمی و روحانی و ماهیت یکسان آنها با خامنهای و اراذل لباسشخصی و اوباشان خامنهای را پیش چشم مردم ایران به نمایش گذاشت.
اینان همگی حاصل آنچه را که آن روز در قیام ۱۸تیر کاشتند کمی آنسوتر درویدند:
نفرت اجتماعی یکسان از تمامیت رژیم!
مجاهدین، کانون نامیرای قیام
با اینهمه، شدت سرکوبی که برای خاموش کردن دانشجویان در سال ۱۳۷۸ اعمال شد تا چند سالی شعلههای قیام را در زیر خاکستر پنهان کرد. چنان سرکوبی در هر کشور دیگری، دیکتاتور را به مدت طولانی بیمه میکرد! اما آنچه که مایه امیدواری شد و از خاموشی آتش قیام جلوگیری کرد، جامعه جوان ایران و مقاومت ریشهدار مجاهدین خلق بود. بهویژه جوانان شورشی و مجاهدی که در هیچ شرایطی کوتاه نمیآمدند.
مجاهدین پیشاپیش همراه قشر آگاه جامعه از قبیل معلمان آزاده میهن و دوشادوش زنان و جوانان، طبعاً تاثیرات خاص خود را روی کل جامعه میگذاشتند. امری که با اندکی افت و خیز، باعث استمرار قیام در چهارگوشه کشور و در اقشار و اصناف مختلف جامعه شد و امید خامنهای به خاموش کردن آتش قیام را به ناامیدی تبدیل کرد.
قیامهای نیمه ۸۰
روز ۱۳اردیبهشت سال ۱۳۸۳ اعتصاب سراسری معلمان در شهرهای تهران، کرمانشاه، رشت، اردبیل، سنندج، ارومیه، سقز، اصفهان و چند شهر دیگر، سکوت حاکم بر جامعه را شکست.
از دیگر خیزشها باید از حرکت اعتراضی هموطنان آذربایجانی در اعتراض به اهانت روزنامه حکومتی ایران در اول خرداد سال ۸۵ و تظاهرات اعتراضی زنان در ۲۲خرداد ۸۵ در تهران به تبعیض جنسیتی اسم برد.
اینها مهمترین حرکات و خیزشهای اجتماعی سالهای دهه ۸۰ بود که بهعنوان تاریخچه قیام مردم ایران قابل یادآوری هستند.
آن حرکتها در واقع نماد دم و بازدم جامعه ایران در آن دوره است. دورهای که نهایتاً با بروز اولین شکاف در رأس هرم قدرت، یعنی شکاف بین دو باند اصلی رژیم در انتخابات ریاستجمهوری آخوندها، فرصتی شد برای مردم تا دوباره به خیابانها آمده و شعار مرگ بر خامنهای را به گستردهترین شکل در جامعه مطرح کنند. شعاری که صاحبعله خودش را داشت و خارج از تمامی ظرفیتها و اهداف کسانی بود که متولی قیام ۸۸ بودند.کسانی که بیتنازل بهدنبال بازسازی دوران طلایی؟! خمینی دجال بودند! کسانی که بهمحض آگاهی یافتن از این حقیقت که آن چه در خیابانها در جریان است شعارها و اهداف سیاسی و اجتماعی خاص خود را دارد، به سرعت کنار کشیده و به پوستین کهنه خویش باز گشته و از پشت به قیام خنجر زدند.
قیام ۸۸
قیام ۸۸ نیز گرچه بهعلت سرکوب و خیانت، به خون نشست اما جنبش انقلابی مردم ایران را یک گام کیفی دیگر به جلو پرتاب کرد.
پس از قیام ۸۸ دیگر هرگز مردم دیکتاتوری را تحمل نکردند و موجی گرچه آهسته اما سنگینقدم و استوار تمامی جامعه ایران را فراگرفت و نشان داد آنچه که سالهای قبل کاشته شده بود، اینک در آستانه میوهدادن است.
باز هم درباره قیام ۸۸ و محصولات آن
قیام ۸۸ چند ماه به درازا کشید اما با خیانت رهبران سبزش از پیشروی بازماند. آن خیانت مرز بین خلق و ضدخلق را بار دیگر بهروشنی ترسیم کرده و در گرگ و میش تبلیغات حکومتی و بازیهای مبتذل سیاسی که جای دوست و دشمن را عوض میکرد، مجدداً به مردم یادآوری کرد که دوست و دشمن مردم، چه کسانی هستند.
آخوند بدنام احمد علمالهدی البته زودتر از بقیه آنتنش گرفت و با فریاد و فغان به نمایش جمعه آمد و گفت: «فرمانده قیام عاشورا منافقین بودند»!
قیام عاشورای ۸۸ را گرچه از نظر تقویمی باید در شمار سلسله قیامهای ۸۸ به حساب آورد اما سردمداران نظام مکرراً نسبت به نقش مجاهدین در آن آه و فغان سر دادهاند و شعارهای طنینانداز شده در آن روز را شعارهای مجاهدین توصیف کردهاند:
مرگ بر خامنهای!
مرگ بر اصل ولایت فقیه!
و دیگر شعار براندازی کل نظام، از آن روز پژواک دیگری در ایران یافته و به سرعت همهگیر شدند.
پس از قیام ۸۸
پس از خیانتی که به مردم در قیام ۸۸ شد و پس از سرکوب وحشیانهای که خامنهای در آن قیام اعمال کرد و داستانهای کثیف و هولناک کهریزک، گرچه بسیاری تصور میکردند که آتش انقلاب تا سالهای سال خاموش شده اما اولین دستاورد آن قیام این بود که نقاب یکسره و برای همیشه از چهره بسیاری برافتاد!
تقریباً تمامی اقشار آگاه جامعه، تکلیف خود را با گرگهایی که در لباس میش به صفوف مردم نفوذ کرده بودند، یکسره کردند.
گرچه در همان سالهای پس از ۸۸ باز هم حرکتهای اعتراضی اجتماعی ادامه یافت اما شعارهای مردمی به سرعت تغییر کرد، بنا بر آنچه که خبرگزاریهای معتبر جهان مخابره کردند، شعارهای براندازانه از آن پس، به شعارهای اصلی مردم تبدیل شد.
شعارهایی همچون مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای از قیام ۸۸ به این سو، جنبه عام پیدا کردند.
درست یکسال پس از سرکوب ۸۸، قیام بهمن ۱۳۸۹!
روز ۲۵بهمن ۱۳۸۹ دوباره مردم تهران و بسیاری شهرهای دیگر با شعارهایی بر ضد خامنهای، آن هم درست یکسال پس از سرکوب قیام ۸۸ به میدان آمدند!
مردم آن روز نشان دادند که برای کمر راست کردن از زیر ضربه سرکوب خامنهای و خیانت دیگران، نیازی به چند سال صبر و تحمل ندارند.
حضور یک نیروی رزمنده سرنگونیطلب و ضدولایت فقیه در میدان، بسیاری حسابهای حاکمیت را به هم زده بود.
مردم ایران در همان لحظاتی که سال قبل شاهد سرکوب در خیابانهای شهرهایشان بودند، اخبار یک سرکوب خونین دیگر را نیز پیگیری میکردند، سرکوب اشرف و مقاومت مجاهدین در اشرف آن هم با دست خالی! مقاومتی که هرکز سکوت نمیکرد و همین پیام ایستادگی به هر قیمت به همه جا صادر میکرد.
اینگونه بود که روز اول اسفند ۱۳۸۹ باز هم یک قیام دیگر، تهران و چند شهر دیگر را به حرکت در آورد.
دهه ۹۰
روز ۲۵بهمن ۱۳۹۲ بختیاریها در اعتراض به یک توهین سخیف قومی تلویزیون آخوندی، در ۵استان و ۱۱شهر، قیام کردند و فضای رعب و وحشت آخوندی را شکستند.
در این دوره باز هم حضور رزمنده مجاهدین محسوس بود. مجاهدین کماکان با مانورهای مستمر سیاسی و مقاومت خونین در اشرف(عراق) به نماد ایستادگی به هر قیمت در برابر دیکتاتوری تبدیل شده بودند. مجاهدین نشان میدادند که آزادی آنچنان ارزشمند است که میتوان برایش با دست خالی در برابر گرگهای تا دندان مسلح پاسدار و عمله عراقی آنها ایستاد، جان فدا کرد اما کوتاه نیامد.
یک گواهی متفاوت
پروفسور ژان زیگلر، از مسئولان نهادهای حقوقبشری سازمان ملل متحد و از دوستان چهگوارا، با دیدن روحیه مجاهدین در اشرف که بدون سلاح در برابر زرهپوشهای مالکی(سگ زنجیری خامنهای در عراق) میایستادند و از آرمان آزادی دفاع میکردند، زبان به تحسین گشود و آنان را چراغ راهنمای آزادی و مقاومت در منطقه نامید. او گفت اشرف اینک تنها کانونی است که به اطرافش امید برای آزادی و پیشرفت صادر میکند.
کانونی که یک گام بعد، خود منشأء هزاران کانون دیگر شد.
بهای آزادی
تماشای مجاهدینی که بیسلاح در محاصره آخوندها و متحدانشان در وسط یک کویر پرتافتاده عراق، از آرمانهایشان کوتاه نمیآمدند، تاثیری ویژه و تکاندهنده در جامعه ایران داشت. همگان به چشم خویش دیدند که آزادی البته بهایی دارد که بدون پرداخت آن، هیچ تغییری حاصل نمیشود، بیشک مقاومت اشرفیها در آن محاصره و بمباران و موشکباران و حملات زمینی پیدرپی آخوندها و مزدوران و متحدانشان، تاثیری ژرف در شکست سکوت جامعه ایران داشت.
و به این ترتیب بود که چرخ قیام هرگز متوقف نشد و تا سال ۱۳۹۵ که مجاهدین توانستند از محاصره خارج شده و با هجرتی بزرگ و پیشبینی نشده، از عراق به اروپا و آلبانی، اوضاع سیاسی اجتماعی ایران کلاً تغییر کرد.
باز شدن فنر مجاهدین
آخوندها که با خوردن زهر اتمی تحت عنوان برجام در سال ۹۲ و کسب حمایت تمامعیار مماشاتگران اروپایی و آمریکایی، به خیال باز شدن راه نفس و در آمدن از بنبست بودند، در آغاز همین دهه، ناگهان خود را با یک نیروی تازهنفس و فنر آزادشده مجاهدین رودررو دیدند. از اینجا به بعد دیگر تعادلقوای موجود بین رژیم و مردم، به سرعت رو به تغییر گذاشت.
رفتن اوباما و آمدن ترامپ
انزوا و ضربهپذیری خامنهای و نظامش آنجایی بیشتر شد که با تغییرات بهوجود آمده در کاخ سفید، پشتوپناه تاریخیاش را هم در سیاست مماشات از دست داد و با یک جناح اساساً مخالف در سیاستهای آمریکایی روبهرو شد!
این دو عامل داخلی و خارجی(یعنی باز شدن فنر مجاهدین و ضربه خوردن سیاست مماشات) از مهمترین عواملی بودند که بر اثر آنها دیوار اختناق شکافی اساسی برداشت.
قیام دیماه ۱۳۹۶
نتیجه آن دو واقعه خود را در اولین ایستگاه نشان داد:
نقطه تغییر کیفی در جابهجا شدن تعادلقوای بین مردم و نظام، انتخابات ریاستجمهوری بود یعنی جایی که در شکست انتخاباتی، خامنهای و گماشتهاش رئیسی، ضربه خوردند.
با تاثیری که مجاهدین در موازنه قوای موجود گذاشتند، اوضاع اجتماعی کیفاً به ضرر رژیم تغییر کرد و با تغییر سیاست رسمی آمریکا نسبت به آخوندها، تحولات اجتماعی، رنگ و روال دیگری گرفت:
یعنی ورود رژیم به شیب سرنگونی!
شیبی که در سال ۱۳۹۷، زاویه تندتری پیدا کرد!
در قسمت بعدی این نوشته نگاهی میکنیم به روند قیامهای یکساله اخیر ایران،
قیامی متکی به تجارب ۳۹سال مقاومت برای آزادی و مسیری که تا اینجا طی شده است.
مقالات مرتبط:
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۱)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۲)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۳)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۴)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۵)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۶)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۷)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۸)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۹)
- ۴۰سال قیام برای آزادی (۱۰)