قیام سراسری، با طنینهای بلند شعار «مرگ بر خامنهای، لعنت بر خمینی»، نخستین چیزی که به چالش کشید، سلطنت مطلقهٔ فقیه و اصل ضدایرانی و ضداسلامی ولایت فقیه بود. ضربههای روزافزون بر شاکلهٔ این نظام اهریمنی، هژمونی خامنهای و جایگاه خمینی را در بین بدنهٔ ترسخورده و روحیه باختهٔ حکومت تضعیف کرد. تا جایی که هر روز شاهد جراحیها، گسستها و ریزشها در این پیکره هستیم و میبینیم که کانون قدرت در نظام ولایت فقیه روز به روز لاغر و لاغرتر میشود.
خامنهای و دستگاه تبلیغاتی او در واکنش به این فروریزی موقعیت ولایت فقیه و روحیهدادن به عناصر وارفتهٔ خود درصدد است در سالمرگ خمینی و پیوند زدن آن به ۱۵خرداد، دست به جمعیتسازیهای آنچنانی بزند و از این طریق بگوید که هنوز سرنگون نشده و در داخل ایران طرفدار دارد. سازوکار چنین جمعیتسازیهایی را همه میدانند و نیاز به تذکار آن نیست.
راهاندازی یک ستاد مرکزی برای بزرگداشت سالمرگ دجال یکی از این تمهیدات است، آخوند محمدعلی انصاری دبیر این ستاد نیاز رژیم برای بهرهبرداری از استخوانهای پوسیدهٔ دجال بزرگ را اینگونه بیان میکند:
«تمام تلاش دشمنان این است که صدا، نام و مکتب سیاسی امام را خاموش کنند و خدا میداند که چه توطئههایی میشود. لازم به ذکر و یادآوری نیست، ۶۰سال شاهد درگیری و نبرد سخت جان فرسا بودهایم. کسی فکر نکند که باید سلاح خودش در دفاع از راه امام را کنار بگذارد» (سایت موسوم به شهدای ایران. ۹خرداد ۱۴۰۲).
کیهان شریعتمداری نیز سراسیمه از راه رسیده و با سوءاستفاده از نام پیامبر، رطب و یابس به هم بافته است تا به عناصر وارفتهٔ حکومت بقبولاند که با مدفون شدن دجال کفنپاره نظام بهجا مانده از او هنوز نفس میکشد و «خامنهای خمینی دیگر است!» (کیهان. ۱۱خرداد ۱۴۰۲)
در این زمینه، سخنان محسنی اژهای، در صحبت با اعضای بهاصطلاح کنگرهٔ ملی بزرگداشت شصتمین سالروز قیام ۱۵خرداد نیز قابل توجه است و قاضیالقضات خامنهای از یکسو نیاز حاکمیت به جمعیتسازیهای فتوشاپی را برملا میکند و از دیگر سو وضعیت خراب و وارفتگی در طیف نانخورهای حکومت را نشان میدهد. کاربرد کلمات «خسران و ضرر بیاندازه»، اسم مستعار ساقط شدن به دست مردم بهجان آمده ایران است.
«چنانچه سستی و کوتاهی بر ما عارض شود و خدایناکرده بهگونهیی حرف بزنیم و عمل کنیم که خلاف منویات امامین انقلاب و شهدا باشد، متحمل خسران و ضرر بیاندازه خواهیم شد و خود را بسیار ملامت خواهیم کرد» (خبرگزاری میزان. ۲خرداد ۱۴۰۲).
واقعیت این است که این جمعیتسازیها و بزک و دوزکها دردی از این رژیم در وضعیت کنونی حل نخواهد کرد؛ همچنان که ساختن قبه و بارگاه بر استخوانهای پوسیدهٔ دجال بزرگی که تجسم عینی شرک زمانه و شیطان دوران است با آینهبندان و منبت کاری، آویختن زر و سیم، نیز گستردن فرشهای گرانقیمت و پارتیشن بندی، طلاکاری ضریح، گلدستهتراشی و صحنسازیهای تو در تو و تأسیس بیش از ۲۵ مرکز خدماتی برای بازارگرمی و جلب مشتری، کاری از پیش نبرد.
دکان امام سازی و بتتراشی دیگر از رونق افتاده و مردم ایران جز به دیدهٔ نفرت و تمسخر به این امام مقوایی و بارگاه ریایی او نمینگرند. در حافظة تاریخی بسیاری از مردم ایران خمینی هزاران کفن پوسانده است و یاد کردن از او با لعنت همراه است. بدیهی است که دخیل بستن خامنهای به استخوانهای پوسیدهٔ این امام دروغین نمیتواند نظام مردهریگ او را از خطر عاجل سرنگونی نجات دهد.
امروزه خامنهای و همریشان او در وضعیتی قرار دارند که باید برای باقی ماندن در قدرت هر روز و هر ساعت به محاسبه بپردازند و همواره نگران باشند. بهترین شاهد این مدعا سخنان آخوند علوی بروجردی است که با برشمردن ناکارآمدیهای حکومت و فلاکتهای بهبارآورده در جامعهٔ ایران میگوید:
«در قم احساس خطر میکنیم. نباید بیتوجه بنشینیم تا امروز به فردا برسد. این روزمرگی میگذرد، اما آن آثاری که باقی میماند و ماندگار میشود و این مسایل برای ما بسیار سخت است» (بهار نیوز. ۱۱خرداد ۱۴۰۲).
***
چه با جمعیتسازیهای فتوشاپی و چه بدون آن، سرنگونی سرخ و آتشین در کمین سلطنت مطلقهٔ فقیه است و تردید برنمیدارد.