ولیفقیه مفلوک نظام با آتشافروزی در خاورمیانه در میانهٔ سال ۱۴۰۲ یکی از بزرگترین ماجراجوییهایی منطقهیی نظامش را رقم زد. او از ابتدای سال برای این کار نقشه کشیده و طراحی کرده بود.
هدف اصلی او از راه انداختن این بحران، خاموش کردن قیامی بود که نظامش را تا لبه پرتگاه برده بود. در سایه این هدف اصلی و کلی میخواست در بین مردم ناراضی و بهجان آمده رعب و وحشت ایجاد کرده و قدرتنمایی کند، همچنین در بین نیروهای سیاسی خودی با خالصسازی و جراحی در انتخابات از شر اصلاحاتیها خلاص شود و دستگاه سرکوبش را برای قیامهای بعدی آماده و بیشکاف کند.
اما اوضاع بر وفق مراد و خواستهٔ او پیش نرفت. بحران منطقهیی تبدیل به جنگی خانمانسور و طولانی شد. نگاهها بیشتر به سوی منبع شر برگشت و تأثیر و تاثر مجموعه شرایط و اوضاع داخلی و جهانی، انتخابات پایان سال خامنهای را با «کمترین میزان مشارکت و بیشترین آرای باطله» به مفتضحترین انتخابات تاریخ نظام ولایت تبدیل کرد.
به این ترتیب، خامنهای که برای چندمین بار اندامهای مختلفی از پیکرهٔ نظامش را جراحی کرده و قاعده اجتماعی و سیاسی نظام را هر چه کوچکتر کرده بود، بهمراتب تنهاتر و ضعیفتر از انتخابات ۱۴۰۲ بیرون آمد.
سگدعوای خالصشدگان
عجیب و البته بر مبنای قانونمندیهای یک نظام پابهگور، از فردای انتخابات شکستخوردهٔ خامنهای تضادهای موجود در حاکمیت نهتنها کم نشد که اختلافات جدیدی در بین باند یکدستشده رو آمد. کشمکشهای گوناگون بر سر لیستها و دستهبندیها برای کرسیهای بیشتر و تصاحب ریاست مجلس، کار را به جایی رساند که حتی آخوند رسایی از خرمهرههای تندروی خامنهای رو در روی دو ارگان اصلی این باند یعنی روزنامههای جوان و تسنیم ایستاد و بههمپریدنها بهطور کامل «شیرینی انتخابات» را به کام ولیفقیه تلخ و زهرمار کردند.
در ادامه درگیریها ادامه داشت و بهجای دوسرگی، باند اصولگرای سابقایکدست، چندقطبی و شقه شقه شد و از دل آن چندین جریان مختلف بیرون زد. حداقل سه چهار نفر از جمله قالیباف، نبویان، آقا تهرانی و رسایی که منتسب به سه شاخه جدا و منشعب شده بودند خود را برای کرسی ریاست مجلس آماده میکردند و نیروهایشان هر روز از جایی علیه همدیگر سخنرانی و افشاگری میکردند.
چاقو دستهاش را برید!
جدیدترین دور دعوا با دور دوم نمایش انتخابات خامنهای همراه بود و این بار یک فقره افشاگری از سوی باند قالیباف علیه مؤسسه مصاف به سرکردگی رائفیپور - از نیابتیهای رئیسی جلاد در داخل نظام - صورت گرفت.
آخوندی به اسم جلیل محبی از نزدیکان قالیباف که دو منصب دبیری ستاد امر به معروف و نهی از منکر و مدیرکلی مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع را در کارنامه خود دارد با «دکان» خواندن مصاف افشا کرد که «بیش از صد میلیارد تومان در دکان مصاف پول جابهجا شده است» و گفت: «هر چه اصرار کردم آقای رائفیپور نیآمد مناظره کند. اسناد زیر سؤالات من بود» (صاحبخبران، ۲۱ اردیبهشت) و سپس تعدادی از اسناد را نیز در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که «نشان میدهد طی دو سال به حساب مؤسسه مصاف نزدیک به ۱۰۰ میلیارد تومان واریز شده که ۱۴ میلیارد تومان آن به حساب امیرحسین رائفی پور، برادر علیاکبر رائفیپور است» (همان)
محبی که جابهجایی این حجم پول را نوعی «پولشویی» دانسته بود در اسناد نشان داده بود که «پولهای واریزی به حساب امیرحسین رائفیپور، محمود رائفیپور، ندا رائفیپور و دهها فرد فعال در توئیتر واریز شده، افرادی که بعضاً با داستانسرایی خود را جذبشده توسط رائفیپور میدانند» (انتخاب، ۲۱ اردیبهشت).
عجیب اینکه رائفیپور هم که پیشتر خودش یک فقره رشوهٔ شامل ۱۴۰ سکه طلا دربارهٔ یکی از نمایندگان باند دیگر را لو داده بود، افشاگری علیه خودش را تکذیب نکرد و تازه از «عدم توجه به حریم خصوصی» انتقاد کرد و طلبکار هم شد.
البته این دور جدید جنگ گرگها، تازه شروع شده و حواشی آن ادامه دارد...
به این ترتیب خامنهای موفق نشد از گندم یکدستسازی در بالای حاکمیتش بخورد و کشمکشها بر سر مناصب و کرسی و چپاول اموال مردم به تمام رگ و پی باند خودش گسترش پیدا کرد. هارترین باندهای مافیایی ولایت به جان هم افتادند و در امتداد «سیاست کثیف» رایج در نظام اهریمنی ولایت فقیه شروع به دریدن همدیگر کردند: «تقریباً همه سیاستمداران و نخبگان سیاسی کشور... هر کدام زخمی از چاقوی این افراد افراطی را بر تن دارند. از طرف دیگر بهدلیل اینکه از بنیاد این رفتار بر سیاست کثیف شکل گرفته بود، مشاهده کردیم این ضربالمثل معروف در عالم سیاست مانند هر موضوع دیگری اثر عکس داد و چاقو دسته خود را برید» (خبر انلاین، ۲۱ اردیبهشت).
بدیهی است این نوع انشقاقها و پارگیها، برای خامنهای که در هراس از فضای انفجاری جامعه بهسر میبرد و نیاز مبرم به انسجام و هماهنگی حداکثری در بین نهادهای ۳۲گانهٔ سرکوبگر برای گسترش اختناق دارد، بسیار گران تمام میشود.
او سال ۱۴۰۰ با بهجان خریدن همه رسواییهای داخلی و بینالمللی، جلاد قتلعام ۶۷ را روی کار آورده بود تا ماشین جنگی خود علیه مردم ایران را یکدست کند اما از درون جامعهٔ متلاطم، قیام ۱۴۰۱ بیرون زد. سپس در سال ۱۴۰۲ جنگافروزی خطیر منطقهیی را راه انداخت تا سیاست شکستخوردهٔ انقباض را تکمیل کند که در نهایت به شکست انتخابات و از دست دادن آخرین حلقههای وفادار خود رسید.
اینک همان اقلیت باقی مانده نیز همچون گرگهای گرسنه به جان هم افتاده و از همین الآن مشخص است که تضادها در مدار بالاتری به درون مجلس ارتجاع و بهویژه حول کرسی ریاست مجلس نیز کشیده خواهد شد.