اگر تلخ، اما بامسما
حکایت حوا و آدم را در ماجرای خوردن سیب بهشت بکر نخستین، مسبب نامرادیهای جهان ما تعبیر و معنا کردهاند. چنین حکایتی در دو سر طیف واقعی و نمادین (سمبلیسم)، یک مرز مشترک دارد و آن بامسما بودنش در علتجویی برای تصویر کردن سرنوشتی است که بشر برای خود رقم زد.
اگر جای پا یا نشانهٔ این حکایت بامسما را ردیابی کنیم، چه بسیار نمونهها و نشانهها هستند که فراعنهٔ مکلا و بیمکلا بعد از آن بهشت موعود، سیبهایش را انداخته و حکایت حوا و آدم از تنهایی و مرجع خاص بودنش بهدرآمده است.
سیبهایی که یکییکی انداخته شدند
عنوان این نوشته و دو پاراگرافی که برای معرفی بیان شدند، برای دادن نشانیِ سیبهای ارزشهایی هستند که نخست حرمت و شأنشان شکسته شده و سپس یکییکی به زیر ارابهٔ تجاوزها و سرکشیها و شقاوتها انداخته شدهاند.
شکستن حرمت و شأن آزادی، شکستن حریم حقوق اولیهٔ انسان، شکستن مرز عدالت و استثمار و شکستن حرمت مساوات و برابری زن و مرد از نمونههای خروج از نشانیِ آفرینش و هدف نخستین هستند. این است نشانیِ سیبهایی که یکییکی انداخته شدند. این است علت پیدایش دیکتاتورها از اسلاف اولیه تا وارثان کنونیشان.
دیکتاتوری؛ آمیختهیی از طنز و ابتذال
در این وراثت حرمتشکنی و تجاوز به حریم آزادی و برابری، دیکتاتوریهای دینی و مذهبی و نژادی و جنسیتی از همه نوع هممسلکانشان دنیتر و پلشتتر و شقاوتپیشهتر بوده و هستند. چرا که اینان در حین اعمال مشترک دیکتاتوری با همقطارانشان، چتر یک تقدس دجالگرانهٔ نسبت داده شده به خدا را نیز دستاویز و حربهٔ سلطهگریشان مینمایند. از این رو بسا شقاوتبارتر و سنگدلتر از دیکتاتوریهای غیرمذهبی و غیرنژادی بوده و هستند.
دیکتاتورها طنزهای تلخ تاریخ بشریاند که ابتذال نهفته در آن را بسان دو روی یک سکه، توأمان دارا هستند. این ابتذال با دیکتاتوریها مذهبی و جنسیتی عجین است و از انبان تفکر و نهاد و ساختار آن تغذیه میکند.
سرچشمهٔ شیوع ابتذال در ایران
از نشانههای دیکتاتوری ولایت فقیهی که با فساد سیاسی و چپاولگری اقتصادی شناخته میشود، شیوع ابتذال در انواع اخلاقی و مذهبی و فرهنگی آن است. آسیبهای این ابتذال و انواعش اکنون تمام عرصههای زندگی را فراگرفته است. مشکلات طاقتفرسای معیشتی در ایران هرگز ناشی از ضعف مدیریت اقتصادی نیست؛ بلکه ناشی از ابتذال نهفته در ذات نگرش دستگاه ولایت فقیهی به سیاست و اقتصاد و فرهنگ و حامل آنها یعنی انسانها است. نگرش مبتذل ولایی از خمینی تا خامنهای تمام عرصههای سیاست و مذهب و تبلیغات را فراگرفته است. یکی از محصولات تازه این کارخانهٔ عرضهٔ ابتذال ادعای آخوندی بهنام محمد شجاعی مدیرعامل مؤسسه منتظران مهدی است که در پایان قرن ۱۳ خورشیدی کشف کرده است که:
«از زمان تولد پیغمبر، انقلاب اسلامی ایران دیده شده است و جبرئیل با اخبار انقلاب اسلامی ایران حضرت زهرا را آرام میکرد»! (روزنامه همشهری، ۲۴مهر ۹۹)
این تراوشات مبتذل از صدا و سیمای آخوندی نشر داده شده است. یادآوری میشود که مردم ایران انبوهی از این لاطائلات آخوندی را مثل حضور امام زمان در جبهههای جنگ ضدمیهنی و دیده شدن عکس خمینی در ماه و... کهنه کردهاند.
نکتهٔ قابل توجه اینکه خامنهای هرگز در قبال شیوع چنین مبتذلیاتی موضعگیری یا سخنی نداشته و ندارد و همواره مؤید ترویجشان بوده، بهخصوص که رادیو و تلویزیون از نهادهای وابسته به بیت ولیفقیه است.
سرریز شدن انواع ابتذال از دیگ نظام ولایی، در درون نظام موجب فغان کارشناسان و آخوندهای باند رقیب شده است. در همین نمونهٔ آخوند محمد شجاعی، فریاد و فغان آخوند محمدتقی فاضل میبدی عضو مجمع محققان و مدرسین حوزه علمیه قم بلند شده است و «رواج جعلیات» را کار سوگلی تبلیغاتی خامنهای معرفی میکند:
«طی سالها این جعلیات در صدا و سیما رواج پیدا کرده است. اسلامی که در صدا و سیما تبلیغ میشود اسلام خوارج است». (همان منبع)
پازلهای یک روایت تلخ
در یک تلقی سادهانگارانه و در نگاه نخست، این موضوعات و بگومگوهای پیرامونشان را نازل و دون شأن و توجه و پرداختن میدانیم؛ اما ضمن اشراف به نازل بودنشان، اینها قطعات پازلهای روایت تلخ زندگیِ قربانی شدهٔ مردمان سرزمین ما هستند. اینها را باید همواره زنگهای هشدار شیوع ابتذال و وقوع فاجعه دانست؛ چرا که همین دستگاه ابتذالپرور است که سکان سیاست و اقتصاد و فرهنگ این مملکت را سرقت کرده است و بر آن ترکتازی میکند.
این ابتذال بهخودی خود در درون نظام آخوندی و دستگاه تبلیغاتی آن در گردش است؛ اما هرگز از سرایت دادن به جامعه و زندگی مردم دست بردار نیستند؛ چرا دیکتاتوری منشأ تولید و شیوع ابتذال است. سرایت آثار این ابتذال را باید در همهٔ ناهنجاریهای متورم شده در جامعهٔ ایران ببینیم؛ در بیکاری، در گرانی، در فقر، در اندامفروشی، در خودکشی کودکان، در شیوع کرونا، در کلانفساد اقتصادی و اداری و اخلاقی و همهٔ شئونات تحت سلطهٔ دیکتاتور.
وارثان فراعنهٔ ابتذال
اینها حاصل همان سیبهای نمادینی هستند که حرمت و شأنشان اول بار با تجاوز و سرکشی فراعنهٔ مکلا و بیمکلای تاریخ شکسته شد. خمینی و خامنهای هم وارثان وفادار ترویج این حرمتشکنی و شیوع انواع ابتذال ناشی از آن بوده و هستند.