بازنشستگان در حکومت ضدمردمی ولایت فقیه در سالهای اخیر، بهویژه در سالی که گذشت، برای احقاق حق خود به خیابان آمدند. خیابانهای شهرهای ایران بارها شاهد حضور پرتعداد و مستمر بازنشستگانی بوده که به وضعیت معیشتی خود اعتراض داشتند. جنبشی که همچنان ادامه دارد و روزبهروز گستردهتر میشود. این قشر شریف و زحمتکش، که سالها از عمر و توان خود را در خدمت به کشور گذاشتهاند، اکنون در روزگار سالمندی و نیاز، با مشکلات عظیم اقتصادی، تورم افسارگسیخته و بیتوجهی کارگزاران غارتگر نظام آخوندی روبهرو شدهاند. اعتراضات گستردهٔ آنان که ابتدا رنگ و بویی صنفی داشت، امروز آشکارا به سوی مطالباتی سیاسی متمایل شده است؛ چرا که ریشه مشکلاتشان را نه فقط در مدیریت فاسد صندوقهای بازنشستگی، بلکه در کلیت سیاستگذاری اقتصادی چپاولگرانه و ساختار فاسد این نظام اهریمنی میبینند.
صدایی از بطن رنج
جنبش بازنشستگان، فریادی است از عمق درد و رنج یک قشر زحمتکش. گرانی، تورم، حقوق ناچیز و بسیاری از این کلمات، واژههایی هستند که در پلاکاردهای بازنشستگان از اهواز تا مشهد، از کرمانشاه تا تهران، بارها و بارها تکرار شدهاند. حقوق ماهیانهٔ بسیاری از بازنشستگان، حتی کفاف یکچهارم از هزینههای زندگی روزمره را نمیدهد. در شرایطی که خط فقر در ایران طبق بسیاری از برآوردها از ۳۵ میلیون تومان گذشته، (روزنامه شرق ۲۰ بهمن ۱۴۰۳) مستمری برخی بازنشستگان کمتر از یکسوم این مبلغ است. این وضعیت آن هم برای افرادی که سالها خدمت کردهاند، یک فاجعه است و نوعی تحقیر اجتماعی تلقی میشود.
در سال ۱۴۰۳، این اعتراضات ابعاد وسیعتری به خود گرفت. بازنشستگان نه تنها به پایین بودن حقوق و بیعدالتی در پرداختها معترضاند، بلکه با شعارهایی صریح و کوبنده، کارگزاران دزد کشور را نیز خطاب قرار میدهند. اما با ورود به سال جدید در ۱۴۰۴، شاهد اوجگیری این اعتراضات بهحق مردمی از سوی بازنشستگان هستیم آن هم با شعارهایی چون: «ننگ ما ننگ ما، دولت و مجلس الدنگ ما»
«قالیباف حیا کن، مجلس رو رها کن»
از خوزستان تا تهران، ننگ بر این مدیران
ای رئیس دولت، دروغ گفتی به ملت
هم مجلس هم دولت، ظلم میکنند به ملت
این شعارها نشان از آن دارد که صبر بازنشستگان لبریز شده است. آنها دریافتهاند که مشکل نه در یک اداره یا وزارتخانه، بلکه در تصمیمگیریهای کلان و ناکارآمدی ساختاری دیکتاتوری آخوندی است.
در بسیاری از کشورهای دنیا، بازنشستگان از جایگاه والایی برخوردارند. آنان گنجینهای از تجربه، تخصص و اخلاق حرفهیی محسوب میشوند. در جوامعی که کرامت انسانی و عدالت اجتماعی به هر میزان جایگاهی دارد، بازنشستگی نه آغاز فقر، بلکه شروع دورهای آرام از زندگی همراه با احترام است. اما در ایران تحت حاکمیت آخوندها، سیاستگذاران حاکم فقط به فکر سیاستگذاری دو خط بنیادین هستند: سرکوب و غارت.
بازنشستگان، آینهٔ آینده ما
نباید فراموش کرد که هر شهروند شاغل امروز، بازنشستهٔ فردای همین جامعه است. سکوت در برابر رنج بازنشستگان، نه فقط بیعدالتی نسبت به یک قشر خاص، بلکه نادیده گرفتن آیندهای است که بر سر راه همه ماست. وقتی رژیم ضدبشری آخوندی حقوق اولیه بازنشستگان را پایمال میکند، پیامی آشکار به بقیه مشاغل و اقشار در حال کار و خدمت میدهد: فردا نوبت شماست.
بازنشستگان میهن اسیر با وجود سن بالا و وضعیت جسمی نهچندان مساعد، بارها با پای خود به خیابان آمدهاند. آنها شعار میدهند: «فقط کف خیابون، بهدست میاد حقمون». این خود نشانگر عمق نارضایتی و جدی بودن مطالبات آنان است. پاسخ حاکمیت سرکوبگر آخوندی به این فریادها همواره قهر و ضرب و جرح و گلوله بوده است. روز دوشنبه اول بهمن ۱۴۰۳ مأموران سرکوبگر خامنهای در تهران به تجمع مسالمتآمیز معلمان بازنشسته با اسپری فلفل حمله کردند و با شقاوت به ضرب و شتم بازنشستگان محروم و سالمند پرداختند. در پی این تهاجم وحشیانه، سلامت جسمی برخی از معلمان بازنشسته که خواهان پرداخت معوقات خود بودند در شرایط خطرناکی قرار گرفت.
بازنشستگان، جنبشی سراسری
برخی از شهرهای شورشی بازنشستگان عبارتند از: رشت، اهواز، شوش، بندرعباس، سنندج، تبریز، بیجار، اصفهان، تهران، شوشتر، ایلام، زنجان، کرمانشاه، دامغان، کرمان، ارومیه، سمنان، بجنورد، همدان، شیراز، خرمآباد، تاکستان، مریوان، اردبیل، هفتتپه، قائمشهر، دزفول و… بسیار از شهرهای دیگر کشور. اکنون بازنشستگان محروم علیه ظلم و ستم رژیم پوسیده ولایت فقیه، در چهارسوی کشور بهپا خاستهاند و این تدارکی است برای قیام بزرگ خلق. آتشی عظیم در زیر خاکستر که شرارههای آن را هماکنون در آتش پرتوان کانونهای شورشی میبینیم.