روز جمعه ۲۰دی پمپئو وزیر خارجه و منوچین وزیر خزانهداری آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک تحریمهای جدید را علیه رژیم آخوندی اعلام کردند.
به گفته منوچین بر اساس فرمان اجرایی رئیسجمهور آمریکا تحریمهای بیشتری علیه بخشهایی از اقتصاد ایران شامل ۱۷شرکت و همچنین ۸مقام ارشد رژیم آخوندی اعلام شد.
مایک پومپئو توضیح داد که این ۸مقام رژیم در سرکوب در داخل و خارج ایران نقش داشتهاند. از جملهٔ این افراد، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت و غلامرضا سلیمانی، فرمانده بسیج رژیم هستند که در کشتار ۱۵۰۰نفر در اعتراضات آزادی خواهانه اخیر دست داشتهاند.
این برجستهترین موردی است که آمریکا مقامات رژیم را بهخاطر کشتار قیامکنندگان مورد تحریم قرار میدهد. پمپئو در اینباره گفت: «ما به قلب دستگاه امنیت داخلی جمهوری اسلامی ضربه میزنیم».
تحریمهای جدید در شرایطی اعلام میشود که رژیم با چند بحران روبهرو است که در تاریخ حیاتش بیسابقه هستند:
- تضاد رژیم با آمریکا به رودررویی نظامی در عراق کشیده شده است
-رژیم فرد دوم خود و کارگردان اصلی سیاست صدور تروریسم و دخالت در کشورهای همسایه را از دست داده و هیبت پوشالیاش در منطقه فرو ریخته است
- با سرنگون شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی و قربانی شدن اتباع چند کشور، گرفتار یک بحران بینالمللی شده است
- ازهمگسیختگی اقتصادی با به صفر رسیدن صادرات نفت و ته کشیدن خزانهٔ دولت، نظام را به آستانهٔ خفگی رسانده است.
-این بحرانها در بستری از قیامهای مردم ایران، مردم عراق و مردم لبنان علیه رژیم به اوج رسیده است
حتی پیش از درگیری نظامی با آمریکا و پیش از هلاکت قاسم سلیمانی، آخوند روحانی به تأکید میگفت: ما در سختترین شرایط خود که در تمام طول ۴۰سال گذشته سابقه نداشته بهسر میبریم. پیداست که با بروز بحرانهایی که در همین یک هفته بر سر رژیم آوار شدهاند وضعیت نظام آخوندی از چه قرار است.
رژیم در تقلای برونرفت از این باتلاق
اکنون سؤال این است که رژیم آخوندی برای خلاصی و برونرفت از این بحرانهای مرگبار چه راهحلی دارد؟
رژیم در گذشته برای خروج از بحران و تنگنا دو مسیر برونرفت داشت. یکی صدور بحران به بیرون از مرزهای خود، که خامنهای آن را عمق استراتژیک مینامید؛ مسیر دیگر حمله به دشمن اصلی برانداز، یعنی مجاهدین و مقاومت ایران.
خمینی هنگامی که در سال ۶۷ جامزهر آتشبس را سرکشید برای گریز از آثار مهلک آن تنها چاره را در قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز یافت.
خامنهای هنگامیکه مهندسیاش در نمایش انتخابات سال ۹۲ با شکست روبهرو شد و ناچار به روحانی تن داد، تلاش کرد با حملات موشکی به لیبرتی جبران کند.
همچنین وقتی ناچار شد بهخاطر خفگی اقتصادی ناشی از تحریمها، جامزهر برجام را سر بکشد، با قتلعام مجاهدان اشرف در ۱۰شهریور۹۲ کوشید تعادل خود را به دست آورد.
اما اکنون از یکطرف با قیام عراق و لبنان و هلاکت قاسم سلیمانی و نابود شدن بازوی اصلی کشتار و صدور ترویسمش، قادر به صدور بحران به خارج از مرزهای خود نیست؛ از سوی دیگر با هجرت بزرگ، مجاهدین از تیررس رژیم و وحوش عراقی آن خارج شدهاند و هجرت بزرگ نیز با بلوغ استراتژی ارتش آزادی در گسترش و ارتقای کمی و کیفی کانونهای شورشی به ثمر نشسته است.
معنای زوزههای هستریک خامنهای علیه مجاهدین
از اینجا راز زوزههای هیستریک و بیقافیهٔ خلیفهٔ ارتجاع در روز ۱۸دی آشکار میشود. اگر چه او بهشدت از «ارواً اروا» شدن (تکه تکه شدن) قاسم سلیمانی دلسوخته بود، اما دلسوختگی بیشتر او از مجاهدین بود. از اینرو خامنهای دق دلی خود از قیام، از کانونهای شورشی و از هلاکت قاسم سلیمانی را یکجا بر مجاهدین و کشور «کوچک، اما شریر و خبیثی» که بدنهٔ اصلی تشکیلات مجاهدین در آن مستقر است، خالی کرد. خامنهای با اشاره به قیام آتشین ۹۸ به نیروهایش هشدار داد که مجاهدین «افراد را آماده کرده بودند... این کارها را هم میکنند، هر چه بتوانند انجام میدهند... این را هم بدانیم دشمنی که نام بردم، موسمی و فصلی نیست. این دشمنی یک دشمنی ذاتی هست، دشمنی همیشگی است، هر وقت که بتوانند ضربه بزنند میزنند».
اما این عقدهگشاییهای خلیفهٔ کف بر دهان آورده و انبوه تبلیغات و لجنپراکنی شبانهروزی دستگاه تبلیغاتی رژیم آخوندی برای شیطانسازی از مجاهدین، جز بر محبوبیت آنها نزد خلق محروم و به جان آمده نمیافزاید و جز درماندگی و بیچارگی نظام پیامی ندارد. به گفتهٔ مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران: «...وقتی شعلههای قیام و آتشفشان خشم خلق بالا میگیرد، وقتی دشمن ضربات کاری دریافت میکند و چشمانداز سرنگونی را میبیند، خود را به آب و آتش میزند و به هر خس و خاشاکی میآویزد. اما سرنوشت را در میدان عمل و انقلاب دموکراتیک مردم ایران خلق و فرزندان رشید و شورشگرش مینویسند...».(۱۸دی ۹۸)