728 x 90

تقسیم ایران به سبک شعر وحشی بافقی

خامنه‌ای و تقسیم ثروت ایران
خامنه‌ای و تقسیم ثروت ایران

داستان کارگزاران این حکومت با مردم ما یادآور شعر زیبای وحشی بافقی در مورد تقسیم میراث پدر بین دو برادر است.

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو

بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

این تاس خالی از من و آن کوزه‌ای که بود

پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من

مهمیز کله تیز مطلا از آن تو

آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من

آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو

این قوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من

غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو

این استر چموش لگد زن از آن من

آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آن من

از بام خانه تا به ثریا از آن تو

 

غارت صحن خانه تا لب بام و چنگ‌اندازی به فراتر از آن

تقسیم میراث این خاک زرخیز از روز نخست سرقت انقلاب ضدسلطنتی مانند فحوای این شعر آغاز شد. آخوندها تازه به دوران رسیده، به نام مستضعفین، اموال غارت شده از سوی شاه و کاخ‌هایش را برای خود و امام رذالت‌پیشگان برداشتند و برای مستضعفین فقط گونه‌های زرد تکیده و سفره‌های خالی ماند.

در شعر وحشی بافقی، برادر بزرگ‌تر مقداری جانب انصاف را نگه‌داشته است؛ ولی دزدان عمامه به‌سر حتی «از بام خانه تا به ثریا» را نیز از مردم ما دریغ کرده‌اند. آنها بی‌رحمانه و سیری‌ناپذیر از غارت نفت و گاز و معادن و شیلات بر گذشته و چنگ بر کوه و خاک و جنگل و حتی آسمان ایران انداخته‌اند. پدیده‌هایی مانند کوه و جنگل‌خواری از حاکمیت شیخان بر سرزمین غارت‌شدهٔ ما هستند.

ای‌کاش! این میراث‌ بری ظالمانه فقط به اینجا ختم می‌شد، دستاربندان ریایی روزی نیست که آخوندهای عمامه‌دار و بی‌عمامه و پاسدارانشان تمهید جدیدی برای ربودن همان نان خشک از سفرهٔ زحمتکشان و محرومان به کار نبندند و آنها را باز هم بر خاک سیاه ننشانند.

 

برگرداندن ایران به دوران لنگ و نان خشک

یادمان نرفته است که علی‌اکبر ولایتی، مشاور ۳۷شغله خامنه‌ای از مردم ایران خواست که یمنی‌های لنگ به کمر بسته را الگوی خود قرار دهند و این همه توقع نداشته باشند.

«از یمنی‌ها یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت می‌کنند. به جای لباس لنگ می‌بندد و اسلحه به دست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده و سعودی‌ها از دست این‌ها عاجز شدند» (انتخاب. ۷مهر۹۷).

ولایتی مشاور بین‌الملل ولایت، در حالی به مردم توصیهٔ پوشیدن لنگ یمنی و خوردن نان خشک کرد که شبکه‌های اجتماعی طی یک فقره افشاگری عکس پسرانش را منتشر کردند که در مهمانی گرگ وال استریت در هتل شانگریلای استانبول به‌عنوان برج‌سازان موفق از شرکت سیف‌ بنا شرکت کرده بودند. بگذریم از این‌که در همان زمان فاش شد که جناب مشاور ۳۷شغله این روضه‌خوانی‌ها را فقط بلد است برای مردم بکند زیرا خودش صاحب یک خانه هزار متری در کنار کاخ سعدآباد است.

 

مردم اشکنه بخورند!

بی‌گمان اظهارات ولایتی از سر لقلقهٔ زبان و یک گاف سیاسی نبود، یک نوع طرز تفکر و دیدگاه نسبت به مردم ایران و سرنوشت آنان است. یک نوع تقسیم میراث ایران به سبک برادر بزرگ شعر وحشی بافقی است. مانند علی‌اکبر ولایتی در این نظام بسیارند.

وقتی خبرنگار به محمد جواد ظریف گفت:

«مردم می‌پرسند این همه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری روی‌شان نیست. چرا فشار روی ایران است؟»

وزیر خارجهٔ آخوندها پاسخ داد: «ما مردم ایران خودمان خواستیم که جور دیگری زندگی کنیم».

با چنین دیدگاهی است که در تلویزیون حکومتی به مردم گفته می‌شود که در شرایط گرانی میوه نخورند یا برنج خالی بدون گوشت بخورند و قانع باشند یا این‌که اشکنه بخورند و... البته در حالی که پای مرغ نیز دارد می‌رود به یک غذای کمیاب تبدیل شود، باید گفت این توصیه نیز برای کسانی است که دستشان به دهنشان می‌رسد.

 

زندگی لاکچری سران نظام و آقازاده‌ها

بدیهی است که مردم ایران گوششان از این حرفها پر است. هر کدام از این اظهارات چپ اندر قیچی، فقط کینهٔ آنها را نسبت به نظام دستاربندان غارتگر بیشتر و بیشتر می‌کند. رسانه‌های حکومتی فقط گوشه‌یی از این کینه را به‌صورت قطره‌چکانی بازمی‌تابانند اما در همین حد هم فاجعه‌آور است. دعوت مردم به لنگ یمنی و نان خشک آن روی سکهٔ زندگی لاکچری سران نظام و آقازاده‌های دزد و چپاولگر آنهاست. این حرفها برای آن است که این غارتگری از سفرهٔ مردم لاپوشانی شود.

«امروز مردم نمی‌خواهند تا از زبان آنها سخن گفته و از طرف آنها تصمیم گرفته شود و بعد هم بگویند مردم خودشان خواستند که این‌گونه زندگی کنند. امروز مردم ما برخی مقامات و مسئولانی را می‌بینند که به اسم دور زدن تحریم‌ها چه‌ها که نمی‌کنند. شاهد حق‌خوریها، رانتها هستند. برای همین مردم منتقدند؛ منتقد به این‌که چرا باید همیشه مقاومتها مربوط به چند دهک پایین و خاص جامعه باشد و فقط کارگران و نواحی محروم و مرزی نصیبشان قناعت شود و اجر اخروی؟ چرا باید سوخت‌بران آتش گلوله به جان بخرند و کولبران راه خطر عبور از مرزها برای لقمه‌ای نان؟ چرا این قشرها هیچ تریبونی ندارند و صدایشان شنیده نمی‌شود و آن وقت تریبونها برای مقامات و کارشناسانی است که از لنگ بستن دور کمر بگویند و انتخاب مردم و این‌که گوشت و میوه کمتر بخورید و قناعت پیشه کنید» (روزنامه حکومتی آرمان ۲۸اسفند۹۹).

همین روزنامه می‌پرسد: «چرا مردم دیگر این ایدئولوژی‌های دیکته و نخ‌نما شده را نمی‌پذیرند؟»

چرایی را باید از بشکهٔ باروتی پرسید که برای انفجار فقط به یک جرقه نیازمند است.

چرایی را باید از امواج سهمگین بیداری و خودآگاهی مردم پرسید که پیاپی بر صخره‌های نمی‌توان و نباید برخورد می‌کنند و آنها را در هم می‌شکنند.

چرایی را باید از میهن و ملتی پرسید که دیگر به تزویر آخوندها تمکین نمی‌کند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f2e85914-d1b1-464e-8ff6-e0eaffefdc58"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات