در دیدار نمایشی خامنهای با دانشجو -بسیجیهای دستچین شده، یکی از آنها خطاب به او گفت:
«اگر از همان ابتدا در همه مسائلی که پیش میآمد، رفراندوم برگزار میکردید، حالا دیگر حساسیت در این مسأله وجود نداشت».
خامنهای که طبق سناریوی از قبل تعیینشده منتظر این موضوع بود در پاسخ گفت:
«کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائأ گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهٔ مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسأله را دارند؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسألهای رفراندوم بشود. در همهٔ مسائل رفراندوم بکنیم؟» (فارسپلاس. ۳۱فروردین ۱۴۰۲)
بهنظر میرسید مخاطب این موضعگیری حسن روحانی باشد که در نوروز امسال در دیدار با مهرههای سوخته و مغلوب دولت خود گفته بود:
«اگر دنبال تحول هستیم اصل ۵۹ قانون اساسی را اجرا کنیم که تصریح دارد در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میشود از راه همهپرسی به آرای عمومی مراجعه کرد. آنچه خواست مردم است شاید دهها سؤال باشد اما در یک همهپرسی میتوان از مردم خواست به سه پرسش اساسی در زمینه سیاست خارجی، سیاست داخلی و اقتصاد پاسخ دهند» (سایت حسن روحانی. ۱۹فروردین ۱۴۰۲).
وعدهٔ باسمهای خامنهای در مورد انتخابات
علت جلجل دوبارهٔ اصلاحاتیهای جراحیشده از شاکلهٔ قدرت، علف سبزی بود که خامنهای بهصورتی حسابشده در جلو دماغ آنان گرفت. خلیفهٔ ارتجاع برای غلبه بر بحرانهای لاعلاج خود در بحبوحهٔ قیام سراسری، سخن از انتخابات مجلس در پایان سال۱۴۰۲ به میان آورد و دهان برخی از آنان را آب انداخت تا آنجا که شاهد درج مطالبی از این قبیل در برخی از رسانههای حکومتی بودیم:
«نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی بازار گمانهزنیها درباره حضور افراد مختلف را داغ کرده است. درست است که فعالیت انتخاباتی حسن روحانی فعلاً تکذیب شده اما بازی سیاست ممکن است اتفاقات دیگری را تا اسفند ۱۴۰۲ رقم بزند» (ایسنا. ۲۹فروردین ۱۴۰۲).
رفراندوم درمانی
این نخستین بار نیست که اصلاحاتیهای بهحاشیه رانده شده به رفراندوم درمانی روی آوردهاند. نفس طرح این موضوع در نظامی که جوهره و ساختار آن بر اصل فاشیستی ولایت فقیه بنا شده است، یک شیادی رذیلانه برای انحراف اذهان یا ایجاد سکته در رادیکالیسم جامعه و دور زدن و کمرنگ کردن قیامی است که در نیمی از سال۱۴۰۱ در میهن ما جریان داشته و اکنون نیز دارد؛ قیامی که نخستین خواست آن سرنگونی فاشیسم دینی با تمام باندها و گروهبندیهای غالب و مغلوب آن است.
طرفه آنکه بعد از این حرف خامنهای سریال روزنامهها و رسانههای باند غالب با رطب و یابس بههم بافتن، درصدد اثبات این موضوع برآمدهاند که در کجای دنیا سر هر چیزی رفراندوم میکنند. در باند مقابل نیز عدهیی با گرتهبرداری از حرفهای پیشین خامنهای یا اظهارات او در مورد فلسطین، خواستهاند تناقض حرفهای پیشین و امروزی خامنهای را به رخ بکشند.
برخی نیز این جمله از خامنهای را بولد کرده و از توهین او به جمهور مردم داد سخن سر دادهاند.
«مگر همهٔ مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسأله را دارند؟»
آنها ارشمیدسوار فریاد «اورکا اورکا» برمیآورند و چنان مینمایند که گویی کشف جدیدی کردهاند: «توهین وقیحانهٔ خامنهای به مردم ایران خون ایرانیان آگاه را به جوش آورد»!
شیادی اصلاحاتیها و خرمردرندی خامنهای
اصلاحاتیها هرگز به سراغ جوهر رفراندوم نمیروند. آنها رفراندوم مورد ادعای خود را به «سیاست خارجی، سیاست داخلی و اقتصاد» خلاصه میکنند. گویی اگر این مسائل بر وفق مراد آنان باشد، اوضاع گل و گلاب میشود. خامنهای نیز خرمردرندانه در این زمین با آنها بازی میکند و میگوید: «مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟». واقعیت این است که هر دو طرف سخنی از رفراندوم بر سر اصل و بنیاد حکومت بهمیان نمیآورند. هیچکدام اصل ضدایرانی ولایت فقیه را زیر سؤال نمیبرند و از این خط قرمز عبور نمیکنند. آنها در شاکلهٔ حکومت با هم اتحاد دارند. دغدغهٔ هر دو سرکوب کردن قیام سراسری است. این در حالی است که مردم بارها در خیابان سرنگونی تمامیت این نظام را خروشیدهاند. شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر ستمگر آنان بهطور مستقیم اصل ولایت فقیه و بنمایه و جوهر فاشیسم دینی را نشانه رفته است.
انحراف اذهان از سرنگونی
بهنظر میرسد باندهای غالب و مغلوب حکومت در اتحاد عمل با بورژوازی خارجهنشین و همزاد ارتجاع در ایز گم کردن مسألهٔ مبرم و فوری جامعه که همان سرنگونی فاشیسم دینی است، با یکدیگر تبانی کردهاند. یک روز با مشغول کردن مردم به شیوههای کنترل حجاب اجباری و روزی دیگر با مسائلی مانند رفراندوم درصدد هستند اذهان را با داغترین موضوع منحرف سازند و به بقای همین ساختار فاشیستی سوخت برسانند.
سؤال اینجاست. آیا اصلاحاتیها و ریزشیهای همین حکومت بهطور واقعی به رفراندوم اعتقاد دارند؟ یا این کلمه همچون دیگر کلمات ذبح شده و از محتوا تهیشده، لقلق زبان آنها برای خزیدن به سریر خونآلود قدرت و بهدست آوردن سهمی از آن است. بررسی کارنامه و عملکرد این جماعت در فرجهٔ بقا خریدن برای این رژیم ما را از هر توضیح بینیاز میسازد.
ذات رفراندوم ناپذیر نظام ولایت فقیه
واکنش تند خامنهای به بازی این جماعت با کلمهٔ رفراندوم، نشان میدهد که ذات و خمیرهٔ نظام ولایت فقیه با دموکراسی، انتخاب مردم و رفراندوم سنخیتی ندارد. تئوری ولایت فقیه که معجون من درآوردی خمینی و آخوندهای همسنخ اوست، در اساس به نقش مردم سرسوزنی اعتقاد ندارد. ولایت فقیه مساوی است با نفی مردمگرایی و حکومت منتخب مردم.
در این دیدگاه «رابطه ولیفقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است». این را اصلاحاتیهای حاشیهنشین بهتر از خامنهای فوت آب هستند. آنها هنوز در غار هستند و گمان میکنند میتوانند با این مانورهای سوخته و تاریخ مصرف گذشته، نظام ولایت فقیه را از سرنگونی محتوم نجات دهند.
هراس خامنهای
عبور از این رژیم با راههای «بیهزینه» و بهاصطلاح «خشونتپرهیز» یا اصلاح و تغییر آن با همین قانون اساسی، چشم دوختن به سراب است و دیگر کسی را نمیفریبد.
جامعه در نیمهٔ دوم سال۱۴۰۱ و در ادامهٔ آن در سال۱۴۰۲ وارد مختصات جدیدی شده است. مردم در یک مسیر بازگشتناپذیر از فاشیسم دینی عبور کردهاند. این را بهتر از هر کسی خامنهای میفهمد. او میداند در شرایط انفجاری و در بحبوحهٔ استمرار قیام سراسری نمیتوان از این مانورها و شوخیها کرد. باز شدن شکاف از یک جا همان و جر خوردن تمامیت نظام همان.
در همین سخنان خلیفهٔ ارتجاع اگر دقت کنیم او از «دوقطبی شدن جامعه» بسیار میهراسد. دوقطبی شدن اسم مستعار قیام و سرنگونی است. آنچه او از آن میترسد و خودیها را از آن پرهیز میدهد، دیرگاهی است مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر او و نظامش آویزان است. فرود این شمشیر فقط به مویی بند است.
آتش و سرنگونی تنها جواب
رفراندوم درمانی اصلاحاتیها برای بهدست آوردن سهمی از قدرت و پاسخ خامنهای به آنان بار دیگر این واقعیت را برجسته میکند که بعد از قیام دی ۹۶ و آبان ۹۸ و بهخصوص قیام سراسری تنها جواب در آتش و سرنگونی است. مقاومت ایران از ۴دهه پیش با شناخت عمیق از ماهیت نظام ولایت فقیه، این راهبرد طلایی را عرضه کرده و پیش برده است. سخن گفتن از رفراندوم [چه رسد به تغییر قانون اساسی] در این رژیم با وجود ولایت فقیه افسانه است و افسون؛ و جز خندهٔ حضار را برنمیانگیزاند.