در قیام سراوان ـ که با تیراندازی به سمت سوختبران محروم بلوچ آغاز شد ـ بار دیگر این واقعیت اثبات شد که جامعه ایران در دوران پایانی نظام ولایت فقیه، یک جامعه انفجاری و شورشی است. انباشت سالیان ستم، بیعدالتی، نامردمی، ریاورزی، دروغگویی، حقکشی، خونریزی، جنایت خامنهای و پاسدارانش بر روی هم، شهرهای ایران را به بشکههای باروت تبدیل کرده است.
خامنهای در سخنرانی ۲۱اسفند۹۹ خود با دجالگری و پاچهورمالیدگی مشمئزکننده، نظام استبدادی خودش را به پیامبران منتسب کرد و مخالفان حکومتش را اشرار نامید؛ ولی در عینحال به نامقبول بودن نظام ولایت فقیه از همان ابتدای شکلگیریاش تاکنون اعتراف کرد.
«وقتی این انقلاب تشکیل شد و نظامی را بر این اساس بهوجود آورد که جمهوری اسلامی است، همان حادثهیی که برای پیغمبران رخ داد مشاهده شد، یعنی اشرار عالم و مجرمین عالم در مقابل این انقلاب صف کشیدند.
این البته خلاف انتظار ما هم نبود. از ابتدا هم توقع نداشتیم با انقلاب سازگاری نشان دهند. از اول هم مشخص بود که مقابله میکنند».
این مقابله اینک به مراحل سرنوشتساز و نهایی آن رسیده است. قیامهای بزرگ در میهن ما همگی یک پیام مشخص دارند. مردم ایران این حکومت را با تمام باندها و دستهبندیهای آن نمیخواهند. خیزش شهرهای ایران بیانگر این حقیقت است. هنوز دو هفته از قیام سراوان نگذشته و التهاب و تب و تاب آن هنوز در گزارشها و تفاسیر خبری پیداست، اینک شاهد جرقههای خیزش در استان هرمزگان هستیم.
گذری بر استنتاجهای پیشین
در بررسی ویژگیهای قیام سراوان به چند استنتاج مهم رسیدیم:
۱ـ شرایط عینی در ایران مهیای قیام و سرنگونی است؛ بهنحوی که حتی یک اصطکاک کوچک بین مردم و حاکمیت، جرقهای ایجاد میکند که قابل سرایت به نقاط دیگر است.
۲ـ موتور محرکهٔ قیام اقشار محروم جامعه و در اینجا سوختبران هستند. این قشر چیزی برای از دست دادن ندارد؛ بنابراین حکومت باید از آنها بترسد.
۳ـ در این بستر آماده، هر اعتراض ساده، میتواند به جرقهای برای قیام و خیزش تبدیل شود.
۴ـ حکومت پاسخی جز گلوله برای قیامآفرینان ندارد؛ زیرا در هر قیام گسترش آن و نیز فرجام کار خود را به چشم میبیند. اگر شلیک نکند، اعتراض و قیام بیشتر گر میگیرد، اگر شلیک کند، قیام را به سمت رادیکالیسم بیشتر و تمایل نیروهای شورشی به مسلح شدن سوق داده است.
۵ـ پیشرفت چشمگیر در این خیزشها آن است که قیامآفرینان از سرکوب عریان و شلیک مستقیم نمیهراسند و عقب نمینشینند. صحنههایی از این رویکرد قهرمانانه را در قیام آبان۹۸ به چشم دیده بودیم ولی با اعتلای قیامها، شاهد رشد و گسترش و همگانی شدن آن هستیم.
۶ـ مردم و دیگر اقشار به جان آمده از قیام و مقاومت در هر گوشهٔ ایران استقبال میکنند و به پشتیبانی از آن برمیخیزند.
۷ـ اکنون باید افزود بازندهٔ اصلی استمرار قیام استبداد دینی است. زیرا باعث الگوگیری دیگر نقاط از یک کانون خیزش شده و نیروهای سرکوبگر خامنهای را شقه و فرسوده میکند.
جرقه در بندر کوهستک
بندر کوهستک در ۳۵کیلومتری سیریک و میناب در استان هرمزگان قرار دارد. این بندر با سواحل شنی بکر خود یکی از مناطق زیبای گردشگری است. مأموران دریابانی حکومت در روز جمعه ۲۲اسفند۹۹ به سمت سوختبران محروم تیراندازی کردهاند. این تیراندازی باعث کشته و مجروح شدن دو تن از سوختبران میشود. مردم سیریک در اعتراض به این اقدام جنایتکارانه در اسکلهٔ بندر کوهستک تجمع میکنند، مأموران خامنهای به سمت اعتراضکنندگان نیز آتش میگشایند و یکی از آنها را زخمی میکنند. این جنایت باعث خشم مردم میشود و آنها چند قایق گشتی سرکوبگران را به آتش میکشند.
نتیجهگیری
مهمترین نتیجهگیری از شلیک رژیم به سمت سوختبران محروم در بندر کوهستک و اعتراض مردم به این جنایت و به آتش کشیدن قایقهای حکومتی آن است که خیزش از یک استان به استان دیگر سرایت کرد. به عبارت گویاتر خیزشی که در استان هرمزگان بهوقوع پیوست، از جنس خیزشی بود که در استان سیستان و بلوچستان رخ داد. شگفتا که این بار نیز سوژهٔ خیزش سوختبران بودند. از آنجا که درد مشترک است و مردم همهٔ استانهای ایران به یک سان از آن رنج میبرند، درمان نیز یک سان است: «خیزش، خروش، شورش، اعتراض و قیام»؛ قیامی با الهامگیری از کانونهای شورشی برای برافکندن استبداد دینی. این خیزشها را میتوان و باید به سایر استانها و سرتاسر ایران تعمیم داد.
همراه شو عزیز، همراه شو عزیز!
تنها نمان به درد، کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا، درمان نمیشود
دشوار زندگی، هرگز برای ما
دشوار زندگی، هرگز برای ما
بی رزم مشترک، آسان نمیشود
تنها نمان به درد، همراه شو عزیز!
همرا شو، همراه شو!
همراه شو عزیز!
...