قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست سیاه تروریستی در فروردین ۹۸شاید پرسروصداترین واقعه خبری جهان در آن تاریخ بود.
پرسر و صدا از آن جهت که سپاه پاسداران مهمترین بخش از نیروهای مسلح یک دولت است که برای اولین بار در لیست سیاه تروریستی قرار میگیرد.
تا پیش از این، چنین اتفاقی در جهان نیفتاده بود. حتی نیروهای مسلح دولت وقت طالبان (دخیل در واقعه ۱۱سپتامبر) یا ارتش صربها نیز در چنین موقعیتی قرار داده نشدند که سپاه پاسداران آخوندها در آن قرار گرفتند!
چه عاملی باعث چنین اتفاقی شد؟
پیشینه این واقعه به چه زمانی برمیگردد؟
چه نیروهایی در این واقعه دخیل بودند؟
این امر چه تاثیری در سرنوشت مردم ایران و انقلاب سرکوب شدهاشان دارد؟
مردم سرکوبشدهای که بهشدت از این سپاه و پاسدارانش نفرت دارند.
روز ۱۹فروردین۱۳۹۸سپاه پاسداران در تمامیت خود وارد لیست گروههای تروریستی وزارتخارجه آمریکا شد.
نیویورک تایمز-۱۹فروردین۹۸نوشت: «ترامپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بهعنوان گروه تروریستی خارجی نامگذاری کرد!»
بیانیه مطبوعاتی کاخ سفید-۱۹فروردین۹۸دونالد ترامپ: «امروز من رسماً طرح دولت خود برای اضافه کردن سپاه پاسداران و از جمله نیروی قدس به سازمانهای تروریستی خارجی را اعلام میکنم!»
جان بولتون. آبان ۹۷«آنقدر فشار بر رژیم ایران را ادامه میدهیم تا صدای خرد شدن استخوانهای این رژیم شنیده شود!»
موسویان-عضو تیم مذاکرهکننده هستهیی رژیم: «لیستگذاری تروریستی سپاه اقدامی علیه تمام حاکمیت است. بولتون و مجاهدین قصد دارند تا یکسال آینده هر چه در توان دارند برای ساقط کردن نظام استفاده کنند!»
سایت حکومتی قابوسنامه-اسفند۹۷«کنفرانس ورشو دو خروجی را در مقابل افکار عمومی و سیاستمداران خارجی برجسته کرده است:
اول: نظام دارد به پایان خود نزدیک میشود!
دوم: مجاهدین تنها بدیل جمهوری اسلامی ایران هستند...».
اقدامی بیسابقه
هنگامی که سپاه پاسدارن در تمامیت خود بهعنوان یک گروه تروریستی، در لیست سیاه وزارتخارجه آمریکا وارد شد، سیاستمداران، رسانهها و مقامات رسمی متفقاً روی یک نکته دست گذاشتند: «اقدامی بیسابقه!»
FTO یا لیست گروههای تروریست خارجی وزارتخارجه آمریکا همان لیستی است که بسیاری گروههای تروریستی در آن قرار گرفتهاند و اینک سپاه پاسداران نیز در شمار همین گروههای تروریستی قرار داده شده است.
چرا بیسابقه؟
تفاوت سپاه پاسداران با دیگر گروههایی که در این لیست قرار گرفتهاند در این است که هیچیک از آن گروهها بخشی از یک دولت یا حکومت نیستند، اما سپاه پاسداران نیروی مسلح رسمی دیکتاتوری حاکم بر ایرن است!
سپاه مستقیماً زیر فرماندهی ولیفقیه (یعنی شخص خامنهای) قرار دارد
نگاهی به برخی مواد اساسنامه سپاه پاسداران
ماده یک: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نهادی است تحت فرماندهی عالی مقام رهبری»، پس تحت فرماندهی رسمیترین مقام رژیم، یعنی ولیفقیه هست.
ماده دو: «مبارزه قانونی با عوامل و جریانهای... برانداز نظام!»
با نگاهی به اساسنامه سپاه روشن میشود سپاه پاسداران نه تنها بخشی رسمی از رژیم است، بلکه اصلیترین ابزار حفظ نظام هم میباشد. بنابراین قرار گرفتن در لیست تروریستی که هیچ سازمان رسمی عضو یک حکومت تا الآن در آن نبوده، بیسابقه و استثنایی است.
پیامدهای این لیستگذاری چیست؟
اکنون باید پرسید: اگر مأموریت اصلی سپاه بر اساس آییننامه رسمی، جلوگیری از براندازی نظام است، این لیستگذاری چه تاثیری بر روی این مأموریت سپاه دارد؟
کارگزاران و مهرههای رژیم در این مورد با صراحت و روشنی ویژهیی توضیح میدهند:
پاسدار هادی محمدی: تروریست دانستن سپاه در یک زنجیره چند ماهه از تروریست دانستن حزبالله لبنان یا گروههای عراقی و انصارالله یمن، به موازات قطعنامهیی کردن مفادی از FATF و... بهمعنای ورود آمریکا به اقدامات جنگی است».
سایت حکومتی انتخاب-۲۶فروردین۹۸: «هدف از تروریست خواندن سپاه، احتمالاً این است: قانون مبارزه با گروههای تروریستی مصوب ۲۰۰۱شامل سپاه شود / این قانون اجازه برخورد نظامی را صادر میکند / ممکن است مدعی شوند رژیم ایران در حملات ۱۱سپتامبر دست داشته».
ملکی-کارشناس حکومتی-۲۳فروردین۹۸: «آمریکا با وارد کردن سپاه به فهرست گروههای تروریستی، بخش مهمی از ابزار حاکمیتی (نظام) را در ذیل گروه تروریستی قرار داده... باید درک کرد که دیگر ابعاد این تهدید آن قدر جدی است که خطرات آن، بیش از خطرات جنگ
تاجیک-دیپلمات پیشین نظام-فروردین۹۸: «(دشمن با لیستگذاری سپاه) بهدنبال ایجاد یک شورش داخلی از طریق افزایش التهاب اجتماعی و تشدید نارضایتیها و طبیعتاًً افزایش تنشها و درگیری داخلی است تا (نظام) را به سمت فروپاشی جلو ببرد».
اهمیت استراتژیک لیستگذاری شدن سپاه
جدای از هر پیآمد تاکتیکی، ابتدا باید این لیستگذاری رو از بعد استراتژیک بررسی کنیم.
بقای رژیم ولایتفقیه از اولین روز تولد رسمی این نظام تاکنون بهعلت ماهیتش، بر دو پایه استوار بوده و اکنون نیز چنین است:
یکم: سرکوب در داخل
دوم: صدور بحران به خارج
ابزار اجرایی هر دو محور فوق، سپاه پاسداران است. بنابراین هنگامیکه سپاه در خطرناکترین لیست تروریستی قرار میگیرد، در واقع بالاترین ضربه بینالمللی به استراتژی یعنی به شیشه عمر رژیم وارد میشود.
این مهم است که خروج آمریکا از برجام یک ضربه بسیار کاری به رژیم بود، مرگبارترین تحریمها را در پی داشت. اما این لیستگذاری ضربهای از آن هم کاریتر بود. چرا که پایه، اساس و ابزار نگهدارنده نظام را هدف قرار داد.
درباره پیامدهای این لیستگذاری، اینبار از زبان رسانههای جهانی و مقامات آمریکایی دخیل در ماجرای لیستگذاری بشنویم و ببینیم آنها در این باره چه میگویند؟
جان بولتون-مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا: «تروریستی خواندن سپاه پیامی است به همپیمانان ایالات متحده در اروپا که اگر هر کس بخواهد به فکر تجارت با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد، باید فکر بیست سال حبس آن را هم بکند».
مایک پومپو-وزیر خارجه آمریکا: «بین قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ابوبکر البغدادی رهبر داعش تفاوتی نیست و هر دو تروریست هستند».
خبرگزاری یونایتدپرس بینالمللی-۲۱فروردین۹۸: «نام گذاری سپاه پاسداران رژیم ایران را در موقعیت دفاعی قرار میدهد، روحیه نیروهای سپاه و نیروهای نیابتی سپاه را تضعیف کرده و روحیه مردم ایران را تقویت میکند!»
لیستگذاری سپاه چگونه محقق شد؟
درباره اهمیت و ابعاد استراتژیک لیستگذاری شدن سپاه تا اینجا به اختصار صحبت شد، اکنون باید دید آیا سپاه به یکباره و بر اثر یک فعل و انفعال ناگهانی وارد لیست تروریستی شد و رژیم این کلان ضربه را یکشبه دریافت کرد؟ یا این امر پیشینهای داشته و پس از طی مراحل مختلف به این نقطه بالغ شده است؟
اگر پیشینهای داشته، چه بوده است؟ آن دستی که توانست این امر «بیسابقه» را محقق کند چه بود؟ تصادف؟ آمریکا؟ یا پدیدهیی دیگر؟
طبق اساسنامه سپاه، سرکوب مخالفان نظام در داخل کشور به عهده سپاه پاسداران است.
پیشبرد جنگ خارجی نیز از وظایف دیگر همین سپاه است.
سپاه، زیرساخت تمامی بنیادهای استراتژیک نظامی است که پایههای خود را بر سرکوب داخلی و جنگ خارجی بنا نهاده است.
اهمیت لیستگذاری شدن در لیست سیاه تروریستی اینجا عمق خود را نشان میدهد.
بازگشت به ریشههای بحث
در واقع اگر بخواهیم از ریشه شروع کنیم باید مختصراً اشاره شود به فردای پیروزی انقلاب ۵۷یعنی هنگامی که خمینی روی کار آمد در حالیکه مطلقاً با مطالبات انقلاب و در رأس خواستههای مردمی آن انقلاب، یعنی با «آزادی» دشمنی داشت. روشنتر گفته شود:
خمینی مخالف آزادی نبود، دشمن آزادی بود! و اینرا هم صریحاً میگفت و هنگامی که قدرت را قبضه کرد (و نه مطلقاً پیش از آن) و بر آن تأکید میکرد!
همچنین باید گفت خمینی فقط دشمن آزادی نبود، دشمن توسعه و پیشرفت اجتماعی هم بود، دشمن رفاه عمومی و عدالت اجتماعی هم بود. طبعاً در چنین دستگاه فکری منحطی دیگر بحث برابری زنان یا حقوق کارگران و مانند آنها (که از اهداف انقلاب و از مطالبات اعلام شده انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷بود) که دیگر جای خود دارد.
خمینی و انقلاب رو در روی هم!
خمینی هیچ برنامهیی برای مدیریت جامعه و پیشرفت انقلاب نداشت. و اضافه برآن، خمینی هیچ نیروی سازمانیافتهای هم برای پیشبرد برنامههای نداشتهاش نداشت!
- «اقتصاد» را میگفت «مال خره»!
- «پیشرفت اجتماعی» را مترادف هرزگی معرفی میکرد.
- «آزادی» را نابود کننده مملکت (حاکمیت خودش!) میدانست.
- صحبت از اصل «برابری» زنان را مایه ننگ میدانست و از این قبیل مزخرفات.
ریشه این معضل خمینی را (که اینک و با جلوس وی به کرسی قدرت، به معضل انقلاب تسری یافت بود) مجاهدین بهخوبی میدانستند ضمن اینکه برای مجاهدین مانند روز روشن بود خمینی بهجای پیشرفت چشم به گذشته و ارتجاع دارد، هر چند که تا پیش از مصادره رهبری انقلاب مطلقاً و مطلقاً حتی اشارهیی هم به آن نمیکرد و حتی خلاف آن را هم مستمراً اعلام میکرد!
واقعیت تلخی که خمینی البته پس از قبضه کردن قدرت، دیگر نیازی به پنهان کردن آن نداشت.
خمینی در یکی از سخنرانیهایش بهروشنی گفت: «این آزادی که شما میگید برباد میدهد این آزادی مملکت را. بله شما روشنفکر هستید ما مرتجع هستیم شما میخواهید ما به ۱۴۰۰سال قبل برنگردیم...»
خیلی روشن بود که خمینی نه بهدنبال راهی به سوی پیشرفت و آینده، بلکه بهدنبال سوراخی برای بازگشت به گذشته و خزیدن به اعماق سیاه و تاریک تاریخ بود.
مسعود رجوی. بعدها در پیامی به مناسبت ۲۲بهمن ۱۳۷۷گفت: «رژیم خمینی بهخاطر طینت ارتجاعی خود و بهخاطر اینکه نمیتوانست در هیچیک از الگوهای توسعه اقتصادیـ اجتماعی، روبهجلو حرکت کند؛ الگوی خاص خود را، که بر استراتژی «حفظ نظام» با «بسط» و توسعهطلبی خارجی بنا شده است، در پیش گرفت».
نقشهمسیر خمینی
به همین علت خمینی خیلی زود تشخیص داد برای مقابله با مطالبات انقلابی مردم باید مردم و انقلابشان را تا مردم به طینت ارتجاعی او پی نبردهاند، به سرعت و با قدرت هر چه تمامتر سرکوب کند! این، نقشهمسیر خمینی از ابتدای رویکار آمدن تا روزی که دست در خون مردم و انقلابشان کرد بود، به همین سادگی!
خمینی البته برای چنان سرکوب عظیمی به یک پوش مناسب نیاز داشت. خمینی باید تضاد داخلی (یعنی تضاد حاکمیت خودش با مطالبات انقلابی مردم را تحتالشعاع یک تضاد قویتر قرار میداد) سرکوب مردم باید یک پوش مناسب میداشت: در این قبیل موارد تجربه سایر دیکتاتورها در دسترس خمینی بود: یک تضاد جدی خارجی برای فرعی کردن تضاد داخلی!
روشن کردن کوره یک جنگ مهیب با کشور همسایه، بهترین راهکار برای خاموش کردن آتش انقلاب در داخل کشور بود.
جنگی که در خلال آن، خمینی میتوانست نیروی سرکوبگرش را هم ساخته و سازماندهد. سپاه پاسداران در کوره آن جنگ ضدمیهنی ساخته و پرداخته شد.
سالها بعد آخوند شیاد حسن روحانی در روز ۳۱تیر ۹۷در این مورد گفت:
«ما در جنگ ۸ساله یک نیروی نظامی دوم قویای متولد شد یعنی ۸سال جنگیدیم. یک نوزادی تبدیل شد به یک جوان برومند قوی. ما یک ارتش داشتیم دیگه تبدیل شد به دو تا ارتش. ما یک ارتش داشتیم یک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم توی جنگ درست شد».
مشابه همین نکته را دیگر سران و سرکردگان نظام هم سالها پس از ختم جنگ ضدمیهنی گفتهاند
جواد منصوری از بنیانگذاران سپاه و اولین فرمانده پاسداران روز ۱۳مهر ۱۳۹۶در یک برنامه تلویزیونی به اسم گرا در تلویزیون آستانقدس گفت: «البته این رو هم بهتون بگم، اگر جنگ نشده بود من فکر میکنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود، من اعتقادمه و جنگ بود که انقلاب اسلامی رو سازمان داد، قدرت داد، تجربه داد، روحیه داد و موقعیت داد، خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، عالی بود، با جنگ بود توانستیم ضد انقلاب داخل رو سرکوب کنیم، گروهکها را سرکوب کنیم».
تقویت سپاه پاسداران از روز اول، خواست خمینی و جبهه متحد ارتجاع بود. برخیها برای خلبانی در نیروهای تحتامر خمینی صف کشیده بودند و برخی دیگر تمام استراتژی و تاکتیکشان را مسلح کردن پاسداران به سلاح سنگین قرار داده بودند!
متقابلاً این مجاهدین و همپیمانانشان بودند که تمام عیار در مقابل میداندار شدن پاسداران مقاومت میکردند.
پایههای استراتژی خمینی
همین نکاتی که جواد منصوری بهسادگی اعلام کرد، پایههای استراتژی خمینی برای نابودی انقلاب ۵۷بود:
-سرکوب در داخل
-صدور ارتجاع و تروریسم به خارج
با چه وسیلهای؟ با جنگ!
بوسیله چه نیرویی؟
بوسیله سپاه پاسداران!
در برنامه خط مشیهای اساسی نظام، قانون پنج ساله دوم توسعه اقتصادی اجتماعی رژیم، این نکته صریحاً مکتوب شده که حیات نظام در گروی توسعهطلبی است!
طبق آن طرح، آخوندها
اولا با جهان سر جنگ و تخاصم را باز کردند،
ثانیا کسب قدرت نظامی مناسب آن تخاصم، مقدم بر تمامی طرحهای عمرانی و رفاهی جامعه قرار گرفت.
و این، همان علتی است که باعث شد از روز اول مردم ایران و مقاومتشان در برابر خمینی و سپاه پاسدارانش قرار بگیرند. مقاومتی که در گامهای بعد به یک جنگ تمامعیار کشیده شد. مقاومتی که نهایتاً جهان را هم گرچه دیر و با تأخیری طولانی اما نهایتاً به جبهه مردم ایران کشاند.
در واقع بستن دست و پای سپاه و انداختن آن در لیست سیاه تروریستی، حاصل یک جنگ ۴۰سالهاست.
جنگی که فراز و نشیبهای شدید و فراوانی داشت و اکنون به نقطهای رسیده که موفق شد سپاه پاسداران را به لیست تروریستی پرتاب کرده و دست و پای رژیم را در پوست گردو گذاشته و ماشین ترور آخوندها را با مشکل روبهرو کرده است.
به گفته ناظران، این لیستگذاری یک پیروزی استراتژیک برای مردم و مقاومتشان در این نبرد ۴۰ساله است
درباره این مجموعه نوشتهها
این نوشته که در چند قسمت تنظیم شده است تلاش میکند نشان دهد:
- چرا سپاه پاسداران بهوجود آمد؟
- برای چه مأموریتی بهوجود آمد؟
- مأموریتش چه تضادی با اهداف انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷داشت؟
- چه کسانی از همان روز اول در برابر سپاه ایستادند؟
- نبرد بین مقاومت مردم ایران و سپاه پاسداران چه مراحلی را طی کرد؟ تا به اینجایی رسید که امروز میبینیم.
ادامه دارد....