«شاه سلطان حسین» آخرین پادشاه صفوی بود که در سال۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد و سلسله صفویان را به باد فنا داد. او فردی راحتطلب و تنآسان بود که بیشتر اوقات خود را به جای توجه به مشکلات، با تسبیح و استخاره و رمل و اسطرلاب به بطالت میگذراند.
در نهایت وضع مملکت طوری شد که «محمود افغان» پیشروی کرد و به پشت دروازههای اصفهان، پایتخت صفویه رسید. تازه آن موقع بود که سلطان موضوع را جدی گرفت و برای جمعآوری قشون به کاشان و قزوین پیک فرستاد ولی دیگر دیر شده بود و کارش به جایی رسید که خودش با ذلت تاج را بر سر محمود گذاشت و با سلطنت وداع کرد. چهار سال بعد هم در زندان گردنش را زدند تا سلسله صفویه به تاریخ بپیوندد. دوره حاکمیت او بعدها در نابسامانی و بهمریختگی معروف شد و مدیریت «شاه سلطان حسینی» درباره آشفتگی حکمرانی وارد فرهنگ لغات سیاسی شد.
امیدآفرینی یا رویاپردازی؟!
در یک قیاس معالفارق بین گردوی «شاه سلطان حسین» و گنبد «سیدعلی خامنهای» همان نابسامانی در مدارهای بسا بالاتر تکرار شده است. با این تفاوت که علت بیکفایتی شاه سلطان حسین، راحتطلبی و تنآسانی او بود، حال آنکه خامنهای در رأس یک نظام تمامیتگرا و انحصارطلب حتی در جزییات زندگی مردم نیز دخالت میکند و عرصه را بر آنان تنگ کرده است. او همه چیز را در مدیریت فاسد خود گرفته است.
البته که حاکمیت ولایت فقیه یعنی هارترین دیکتاتوری مذهبی تاریخ با هیچ دیکتاتور خونریزی قابل تشابه نیست و آخوند هفتخطی مثل خامنهای با یک شاهزاده صفوی سادهلوح و بیعرضه در یک مدار نیستند.
در نظام فاسد و جنایتورز خامنهای فقر و فلاکت، دامان اقشار گستردهیی را گرفته و ول نمیکند. «بیشترین تورم ثبت شده در فرودین متعلق به فقیرترین اقشار جامعه» است. سادهترین غذاها مثل «برنج» و «تخممرغ، لاکچری» شدهاند. شرایط جامعه انفجاری است و مهمتر از همه، ماههاست که قیامی فراگیر با همه فراز و نشیب در جریان است و جامعه مثل دیگ بخار در حال غلیان است. بسیاری از خودیهای نظام هم که دلشان برای حفظ نظام میسوزد به خامنهای هشدار میدهند که کمتر وراجی کند و اینقدر با لوث کردن واژهها و دم زدن بیمحتوا از «امیدآفرینی» موجب تنفر بیشتر مردم نشود: «گفتن حرفهای بیپشتوانه که بهعمل منتهی نمیشوند، ناامید کننده است... باید از مسئولان بهخصوص مسئولان ارشد خواسته شود که گاهی کمتر حرف بزنند تا مردم کمتر ناامید شوند» (هممیهن، ۲۰خرداد) دیگری میگوید: «حقوق پایه یک کارگر یکسوم یا یکچهارم خط فقر است. آیا انتظار داریم در چنین شرایطی باز هم امیدآفرینی شود؟» و بعدی اضافه میکند: «زیان ایجاد امیدآفرینی کاذب بهمراتب از قول ندادن بیشتر است» (همان)
در رسانههای رژیم هم وضع بر همین منوال است و قلم بهدستان حکومتی و حتی خبرنگاران باند خودش نیز اعتراف میکنند که «برخی هم معتقد هستند این نوع امیدآفرینی بیشتر رؤیاپردازی است و فاصله میان امکانات و آرزوها در کشور باعث خسارتهای مختلفی شده است» (جوان، ۱۷خرداد)
«امیدآفرینی» را جدی بگیرید!
درباره شاه سلطان حسین گفته شده که او بهقدری به وضعیت اداره کشور بیتوجه بود که در پاسخ به هر سؤال یا مسألهیی درباره مشکلات و وضعیت بلاد، تنها پاسخ میداد: «یخشی دور» یعنی «خوب است»! و هیچ امری را جدی نمیگرفت و تدبیر و راهحلی نمیاندیشید.
ظاهراً خامنهای نیز در مدیریت شاه سلطان حسینی خود در دنیای دیگری خارج از واقعیت فاجعهبار کشور سیر میکند و نمیخواهد یا نمیتواند این هشدارها را بشنود و تصحیح کند. اگر سلطان حسین تا آخرین روزهای قبل از محاصره اصفهان امکان چارهاندیشی و مدیریت بحران را داشت، ولی علی خامنهای بهدلیل چندین دهه غارت و چپاول و قتل و کشتار دهها هزار نفر، راه برگشتی ندارد و در بنبست است. با این حال، او هم به سیم «یخشی دور» زده و البته در ترکیبی از دجالیت و سوءاستفاده از دین و مذهب، مذبوحانه تلاش میکند وضعیت بحرانی نظامش را گل و بلبل نشان دهد و «امیدآفرینی» کند:
- در روز اول سال جاری گفت: «همه موظفند امیدآفرینی کنند؛ این را جدی بگیرید... در کنار بیان ضعفها بایستی امیدآفرینی هم بشود، آینده و افق روشن در مقابل چشم قرار بگیرد و نشان داده بشود. وضع ما بحمدالله وضع خوبی است»!... [یخشی دور!]...
- سر قبر دجال در ۱۴خرداد: «ما توصیه میکنیم باید ایمان و امید را تقویت کرد. دشمن تلاش میکند ایمان و امید را از بین ببرد.. . مشکلات نباید امید را تضعیف کند» [یخشی دور!]...
- روز ۲۹فروردین: «اینکه ناامیدی عمدتاً منشأ داخلی دارد، این را من قبول ندارم... اینجور نیست که این مشکلات، جوان دانشجوی پرانگیزه را ناامید کند... امید سوخت این موتور است؛ اگر امید نباشد، این موتور حرکت نمیکند»
دلسوزان نظام از بسته شدن «درب تعداد ۵۰هزار مسجد... از بین حدود ۷۵هزار مسجد در کشور» میگویند ولی او از «فراگیر شدن» سرود «سلام فرمانده» ابراز خرسندی میکند. «نرخ تورم نقطه به نقطه ایران در اسفند ۱۴۰۱ رکورد ۵۰سال اخیر را» میشکند ولی او احمقانه شعار سال را «مهار تورم، رشد تولید» میگذارد! اقتصاددانان حکومتی از پایان فرصت «اصلاحات از بالا» خبر میدهند که دیگر حتی سر کشیدن جامزهر هم فایده ندارد ولی او از «فرصتسازی ملت از تشییع شهدای اغتشاشات» میگوید! کارشناسان اقتصادی از «ارتش ۶۰ میلیونی گرسنگان» میگویند و او لاف «افتتاح خطآهن در بخشی از سیستان و بلوچستان» میزند!
واضح است که خامنهای گوشش نسبت به هشدارها درباره تداوم قیام دموکراتیک مردم ایران و شعلههای خشم ملت بسته شده و در گرداب عظیم بحرانهای خودساخته، هیچ گریزگاه و مفری جز «رویاپردازی» با زرورق «امیدآفرینی» ندارد. سرنوشت شاه سلطان ِ روزگار ما هم جز پیوستن به تاریخ گذشته نیست. طومار حکومت ننگین این سلطان خونریز هم - نه توسط یک لشکر خارجی که توسط تودههای بهجان آمده - در هم پیچیده خواهد شد.