یک سؤال خیلی ساده و بینهایت مبرم و جدی! سؤالی در قالب یک ترانه: «شما کدام طرفی هستید؟». (?Which side are you on). این ترانه در دهههای اخیر توسط قریب به ۲۰خواننده در سطح جهان به اجرا درآمده[۱] است. علاقمندان این ترانه که طی این دههها در تمام دنیا مشوق اجراهای مختلف آن توسط خوانندگان محبوبشان شدهاند، لابد هر کدام رازی در آن یافتهاند. البته این ترانه یادآور و الهام دهندهٔ انتخاب و موضع آنها در پاسخ به آن سؤال اصلی در بستر ملی، میهنی، وجدانی، انسانی و..است.
حالا همین سؤال با جدیت تمام در برابر ما قرار گرفته است؛ بله، در برابر ما ایرانیان. در برابر من و شما. در برابر تکتک ما از زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، دهه شصتی و هفتادی و هشتادی یا پنجاهی و چهلی و ماقبل آن!
شاید لااقل یکبار در ذهنتان به این سؤال فکر کرده باشید؛ شاید هم بهدفعات، شاید هم نه! ولی چه آری و چه نه، امروز دیگر قبل از من و شما، این گردش زمانه است که از درون و بیرون بر ما پیشی گرفته و من و تو را در برابر واقعیت سرسخت برای اعلام موضع و پاسخگویی به این سؤال قرار داده است که: شما بهراستی «کدام طرفی هستید؟!» و در کدام سمت تاریخ ایستادهاید؟!
این اصلیترین گفتمان زمانه است که در قالب یک سؤال مطرح میشود؛ سؤالی که البته در رویارویی ظالم و مظلوم، همواره پیش روی هر انسان آزادهای است. سؤالی که گروهها، اقوام و ملتها در تمام دنیا در نقطه عطفهای تاریخشان ناگزیر از پاسخ دادن عینی و عملی به آن بودهاند.
امروز ایران و ایرانی در آستانهٔ یک نقطهعطف بزرگ حیات ملی و اجتماعی و بهطریق اولی فردی و انسانی خود قرار گرفته است؛ موقعیتی که باید به این سؤال، پاسخ عینی و عملی بدهد و مشخص کند در کجای تاریخ ایستاده و بالاخره «کدام طرفی» است؟! در طرف مردم ایران است یا در کنار حاکمان جور و ستم و دشمن خلق؟! و مزدوران و دم و دنبالچههایشان؟!
پس لحظهای است که باید سر را از میان آوار ۴۰سال فریب و خیانت و دجالگری این رژیم بیرون کشید، چشمها را صادقانه گشود و به خود و پیرامون و پیش رو نگاهی انداخت؛ آنگاه به این سؤال سرنوشتساز، قاطعانه و دلیرانه پاسخ عینی و عملی داد: اینکه بالاخره«کدام طرفی» است؟! اما گفتنی است که امروز خوشبختانه پاسخ دادن به سؤال بسیار آسان شده است. چرا؟! چون با گذر از تجربه ۴۰ساله، امروز در جامعهٔ ما دو قطب متخاصم در برابر هم بهوضوح صفآرایی کردهاند. یکی حاکمیت فاسد، تبهکار و ضدبشری، فاقد هر گونه مشروعیت ملی و بینالمللی و تهی از هر گونه ظرفیت ماندگاری بهلحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و انسانی. رژیمی که از بیتالعنکبوت ولیفقیهش تا سپاه جهل و جنایتش در تله تحریم قرار گرفتهاند. هرکس دستی در سیاست دارد ــ و از جمله بسیاری از کارگزاران خود رژیم ــ بهخوبی میدانند که سرنوشتی جز سرنگونی در انتظارشان نیست.
در طرف دیگر اما جبهه مردم ایران، قاطبه مردم ایران و مقاومت آنها قرار گرفته است؛ یک جنبش عظیم که در مقابل آخوندها صفآرایی کرده و مشخصاً از نقطهعطف ۵دی ۹۶، خواست و عزم خود را برای سرنگونی این رژیم به اثبات رسانده است. جنبشی که با شهرهای شورشی ۹۷هم بر آن مهر تأکید زده و با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا»، فریب رفرم از درون این رژیم را مهر ابطال زده است.
بدین ترتیب این تحول مهم، عناصر و اقشار احیاناً متوهم و بینابینی میان مردم و حکومت را در معرض انتخاب و تعیینتکلیف قطعی قرار داده است. «قیام دی ۹۶حتی بر سیاست جهانی نسبت به ملایان اثر گذاشت و خط و ربط جریانی دیرینه را تغییر داد»؛ یک جنبش رزمنده از جوانان آگاه و محروم و توفان خواستهای سرکوب شدگان، غارتشدگان و تهیدستان. جنبشی که در دل خود کانونهای شورشی را رویان و شکوفا کرده است.
بهراستی همه میدانند که این جبهه، صفوف بالای ۹۰درصد جامعه ایران را دربر میگیرد. از قضا همین موقعیت انفجاری است که آخوندها را عمیقاً به بحرانسازی و تروریزم بیدنده و ترمز و شیطانسازی آلترناتیو خود نیازمند کرده است. به این موقعیت انفجاری باید اضافه کنیم که جفتک زدن و سم کوبیدن و توحش آخوندها در مناسبات بینالمللی هم بهوضوح یک قدرتنمایی پوشالی از ترس مرگ است.
قدرت رژیمی از پا افتاده در داخل ایران، فقط اعدام و شکنجه و سرکوب مردم بیدفاع است و در خارج ایران هم از آنجایی است که کسی در مقابل جنگافروزی و تروریسم آن نایستاده است.
جبهه مردم اما طی ۴۰سال عزم و رزم و فدای بیدریغ و بیچشمداشت فرزندان مقاوم و پیشتازش شکل گرفته است. جبههای با نیروی رزمنده، رهبری پاکباز و ارگان جمعی هدایت کنندهٔ قیام و کانونهای شورشی و یکههای ارتش آزادی. همچنین آلترناتیو و جایگزین دموکراتیکٍ شورای ملی مقاومت ایران به شایستهترین شکل، از بسا ابتلائات و تهدیدات عبور کرده و خوشنام و معتبر موقعیت خود را تثبیت کرده است. جایگزینی بهمثابه سرمایه و گنجینهای ملی که باید قدرش را شناخت و بر حمایتش از هر سو شتافت.
امروز لشکری از شخصیتها و مردان و زنان سیاست بینالمللی در اروپا و آمریکا، براین واقعیت انگشت گذاشته و مروج آن شدهاند. در تظاهرات بزرگ مقاومت ایران در بروکسل (۱۵ژوئن ۲۰۱۹-۲۵خرداد۹۸) جولیو ترتزی وزیر خارجه پیشین ایتالیا، ضمن تشریح اوضاع کنونی و فاز پایانی نظام استبدادی در ایران، به موضوع «آلترناتیو» و دشمنان پیدا و نهان آن، چنین اشاره کرد:
«شرایط سیاسی در ایران بالاخص بعد از قیام ۹۶بسیار تغییر کرده است و رژیم را به پایان دوران خودش رسیده است. مجاهدین و شورای ملی مقاومت در حال پیشروی و کسب بیش از پیش حمایتهای مردمی هستند. اما هنوز برخی در اروپا تظاهر میکنند که آلترناتیوی در کار نیست و چشمانداز سرنگونی رژیم مورد تردید است. این کاملاً غلط است. یک آلترنایتو معتبر وجود دارد و آن شورای ملی مقاومت ایران است که تمام مشخصههای یک آلترناتیو معتبر را داراست: پایگاه اجتماعی، رهبری ذیصلاح، یک مقاومت سازنیافته، یک طرح مشخص برای فردا. همهٔ اینها در شورای ملی مقاومت ایران و در طرحهای خانم مریم رجوی جمع شدهاند».
یک هفته بعد در روز ۳۱خرداد ۹۸، بیل ریچاردسون وزیر سابق انرژی آمریکا در تظاهرات بزرگ ایرانیان در واشنگتن به موضوع جایگزین مستحکم سیاسی در ایران پرداخت و گفت:
«ما یک حاکمیت جدید در ایران نیاز داریم. این حاکمیت شما هستید. سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت. چرا شما؟ اول بهخاطر اینکه شما قوی هستید و قدرت سازماندهی دارید. دوم بهخاطر اینکه شما خانم رجوی را دارید و برنامههایشان را. سوم برای اینکه یک طرح برای حال و آینده ایران دارید. یک دلیل دیگر هم اینکه حاضرید بهخاطر آزادی ایران خطر بپذیرید. شما شناخته شدگی جهانی دارید. شما در سمت درست تاریخ هستید».
بهمیزانی که رژیم ضدبشری در مصاف با مردم و مقاومت عقب میرود و در باتلاق بحرانهای اجتماعی و سیاسی و بینالمللی فرو میرود، آلترناتیوش را باید بیشتر همراهی و حمایت کرد و در صفحات مجازی و شبکههای اینترنتی بیشتر تبلیغ و معرفی نمود. در تظاهرات و کهکشانهایش با تمام قوا و به هر قیمت بسیج شد و شرکت کرد و آن را ترویج و تبلیغ نمود. این الزام پاسخ عینی و عملی به همان سؤال اساسی است: «شما کدام طرفی هستید؟ و در کجای تاریخ ایستاده اید؟!».
پس باید دست در دست هم نهیم و با شناخت موقعیت کنونی و هوشیاری نسبت به تاکتیکهای دشمن قسم خوردهٔ مردم ایران، این واقعیت را روشنگری کنیم که شیطانسازی و بهتانافکنی علیه شورای ملی مقاومت و مجاهدین، دقیقاً یک شعبه از آلترناتیوسازی با حمایت تدارکاتی، سیاسی و تبلیغاتی نظام آخوندی میباشد.
دفاع از آلترناتیو واقعی و معرفی آن در سطح داخلی و جهانی توأم با افشای آلترناتیوهای دستساز و قارچگونه، وجهی از پاسخ به این سؤال و جزیی از مراحل نبرد کنونی با نظام ولایتفقیه است.
[۱]سال ۱۹۳۱در جریان نزاع مرگبار اتحادیههای معدنچیان و صاحبان معادن در جنوب شرقی ایالت کنتاکی آمریکا، مردی (سم ریس) کشته میشود. و همسرش فلمورانس ریس همان شب روی برگ تقویمی که در آشپزخانه نصب بود این جمله را مینویسد و شعری روی ملودی یک ترانه سنتی میسراید: «شما کدام طرفی هستید؟ Which side are you on».