رفراندوم شعار زیبایی است. حضور مردم را برای تعیین سرنوشت آزادانهٴ خود تداعی میکند. رنگ و بوی دموکراسی دارد. نشاندهندهٴ سطح بالایی از فرهنگ و مدنیت در جهان امروزهٴ ماست. کیست که نداند برخورداری از یک حکومت آزاد و دموکراتیک آرزوی دیرینه و بر باد رفته قاطبة مردم ماست؛ آرزویی که برای آن قربانیها نثار شده و جانهای بسا پاک بر دشنهٴ جلادان تبخیر گشته است. آرزویی عطشناک و سوزان که حتی یک ثانیه فقط فکر کردن به آن، در زمهریر دهشتناک خلافت دینی حاکم بر میهنمان، انرژی، امید، گرما و اطمینان ایجاد میکند.
آما آیا در این و با این رژیم رفراندوم شدنی است؟
این سؤال مانند آن است که بپرسیم آیا میتوانیم در هرم تموز، بر روی گسلهای گدازان دوزخی برتافته و شعلهور، دانههای شبنمفرش کنیم یا پرکهای ظریف قاصدک را به شال آوارهی توفان گره بزنیم؟ یا در زمهریر هراسناک و پرکولاک، گلبرگهای گلسرخ را بپراکنیم و انتظار داشته باشیم به گلبوتههای عطرناک تبدیل شوند و عطرشان انجماد زمستان را بردارد. آیا میتوان در دهان گشادهٴ اژدهای هفتسر، سخن از طراوت یاس و لطافت جوانهها گفت؟
از فردای انقلاب ضدسلطنتی که اکنون در سی ونهمین سالگی آن هستیم و نیز غصب خائنانهٴ بهار زودگذر آزادی، صورت مسألهٴ ایران و ایرانی یک چیز بیش نبوده است: آزادی
برای دستیبابی به کوچکترین دستاورد آزادی، یعنی فقط آزادی بیان و عقیده، این خلق عطشناک آزادی، یک قلم بیش از 120000تن از بهترین فرزندان خود را تقدیم کرده است. اگر این رژیم رفراندوم پذیر و طرفدار حق حاکمیت مردم بود و صدای مردم و آزادیخواهان را در گلو خفه نمیکرد، چه نیازی به سلطنت مطلقه فقیه، سپاه پاسداران، صدور ارتجاع و بنیادگرایی، مداخله در سایر کشورهای منطقه، حراج و پیشفروش منابع و ثروتهای مردم ایران برای مقاصد تروریستی و کشتار در ابعاد کلان، زندانسازی، حلقآویز و اعدام خیابانی، شکنجه و شلاق تحت عنوان حد و تعزیر، سوءاستفاده از نام دین و خدا و پیامبر برای توجیه استمرار حاکمیت ننگین خود داشت.
حسن روحانی و پنهان شدن در پشت شعار شیادانهٴ رفراندوم
در جریان قیام اخیر به خوبی مشخص شد که اصلاحطلب و اصولگرا، دو سر از سرهای افعی زندگیخواری به نام ولیفقیه بیش نیستند. آنها در پاس دادن مسائل به هم و بازی با مقدرات مردم، نقش بازجوی خوب و بد را ایفا میکنند تا تمامیت نظام را از آتش خشم مردم به در ببرند.
حسن روحانی برای نیل به دور دوم حکومت و خوردن از گندم ری، با دجالیت ارث برده از امام خود، سخن از 38سال زندان و شکنجه کرد؛ در حالی که خود به اعتراف مهرههای رژیم از امنیتیترین رئیس جمهورهای حکومت بوده و هست. حال روباه بنفش برای به در بردن نظام سوگلیاش از خطر سرنگونی مدافع رفراندوم شده است تا با به راهانداختن بازی جدید، خواسته اصلی مردم به جان آمدهٴ ایران یعنی سرنگونی تام و تمام رژیم را به قهقرا ببرد اما زهی خیال باطل. حنای او در پیش ارادهٴبهپاخاسته و قیام خاموشیناپذیر مردم ایران دیگر رنگی ندارد.
کدام رفراندوم؟!
مبرمترین و مقدماتیترین رفراندوم ابتدا بر سر وجود و لاوجود این رژیم ضدایرانی است. این رژیم با تمامیت باندها و جناحهایش آری یا نه؟ و این چیزی نیست که آن را بتوان با این و در این رژیم تعیین تکلیف کرد. حکومتی که یک تار موی زنان را برنمیتابد چگونه میتواند رفراندوم بر سر موجودیت خود را برتابد؟ برای سلطنت مطلقه فقیه واژگانی چون، همهپرسی، انتخابات، مردم و آزادی، ابزارهایی بیش نیستند. او هر گاه در برابر خشم گدازان ملت ایران و جوانان شورشی کم میآورد، از آنها برای بزک کردن چهرهٴ خونآلود و دوزخی خود استفاده میکند. قیام مردم ایران برای همیشه به این بازی کثیف پایان داد. صحبت از رفراندوم آنگاه اصیل و واقعی است که مقدمتاً این رژیم سرنگون شود و برای همیشه گورش را از تاریخ و جغرافیای ایران گم کند.
حسن روحانی با طرح داستان تمسخرآفرین «قطار انقلاب!» و «رفراندوم»، هدفی جز به دست آوردن سهم بیشتر از قدرت، و فراخواندن ریزشیهای به قهررانده یا قهرکرده از نظام به نظام را ندارد. این تشبث کودکانه و لورفته، جز شعارهای دوران پایانی شاه را تداعی نمیکند و در پیشگاه قیامآفرینان محلی از اعراب ندارد. اگر نظر مردم ایران را در این بارهٴ این حکومت میخواهید، آنها به رساترین صورت در کف خیابانهای شهرهاى ایران یکصدا خروشیدند: «نه!» طنین این نه به اقصا نقاط جهان هم رسید و وجدانهای آزاد دریافتند که مردم ایران این حاکمیت قرون وسطایی و از نفس افتاده را نمیخواهند، نمیخواهند، نمیخواهند.
اگر حسن روحانی در ادعای خود سر سوزنی نیت صادقانه دارد، همانگونه که مقاومت ایران بارها گفته، فقط برای یک روز، دار و درفش و شکنجه و شلاق را برچیند و به یک انتخابات آزاد، حول اساس ولایت فقیه [به دور از سیطرهٴ حکومت و تحت نظر سازمان ملل] تن دهد تا دریابد بازی با کلماتی مانند رفراندوم چه تاوان سختی دارد.
از گذشته تا اکنون و از اکنون تا همیشه، تنها حرف در مورد این رژیم و با این رژیم این است. سرنگونی! سرنگونی! سرنگونی!
نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش.