دو باند غالب و مغلوب حکومت، با دیدن نشانههای بارز بیاعتنایی مردم به نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع سخت به تکاپو افتادهاند. تمامی اقدامات آنها را در این زمینه، باید تلاشی برای بازارگرمی، فریب مردم و در نهایت نجات تمامیت نظام از خطر براندازی تحلیل کرد.
هر کدام از باندهای حکومتی روشهای خود را دارند. باند غالب با توسل به استغاثه و التماس و روشهای پراگماتیستی (۱) و نیز عین نماز و روزه خواندن شرکت در نمایش انتخابات بازار گرمی میکند، باند مغلوب با قایم باشک بازی و پز اپوزیسیون گرفتن و در عینحال موسموس کردن برای دریافت پاره استخوانی از لاشهٔ گندیدهٔ قدرت.
شش تیر چراغ برق، تنها فاصلهٔ موجود بین دو «خاتمی»!
آنچه مسلم است هر دو باند از هماکنون به بیفایده بودن بازارگرمی و تبلیغات برای نمایش انتخابات پی بردهاند. آنها میدانند که انزجار بیسابقهٔ مردم، تمامیت نظام را نشانه رفته است، نه باندها یا اشخاصی از آن را.
یکی از شواهد چنین مدعایی، بهاصطلاح مناظرهیی است که بین سه تن از مهرههای دو باند در تاریخ ۱۱دی ۱۴۰۲ برگزار شده و خبرگزاری حکومتی ایرنا، آن را منتشر کرده است. در این مناظره، «شهاب طباطبایی»، خطاب به یک نفر از باند غالب میگوید:
«[مردم] از ما [مهرههای باند مغلوب] میدانی چرا بدشان میآید؟ میگویند اینها دوباره میآیند یک قولی به ما میدهند از شما [باند غالب] که بیشتر خوششان میآید، میگویند اینها هر بار یک گندی میزنند، بیشتر یک تعدادی را به ما اضافه میکنند. میزان کسانی که از جمهوری اسلامی بدشان میآید، بیشتر میشود».
این مهرهٔ باند مغلوب در ادامه به نفرت و انزجار مردم از دو باند و تمامیت نظام اذعان میکند.
«من یک روزی توی یک جلسهٔ دوستان اصلاحطلب بودند گفتم: آقا خدای نکرده در این کشور اتفاقی بیفتد، بین سید محمد خاتمی و سید احمد خاتمی شش تا تیر چراغ برق فاصله است!»
این اعتراف مهر تأییدی بر شعار تاریخی دانشجویان آزادهٔ ایران در قیام دی۹۶ است:
«اصلاحطلب، اصولگرا/ دیگه تمومه ماجرا»
در همین مناظره این مهرهٔ باند مغلوب اذعان میکند که نمایش انتخابات و حزببازیهای آنچنانی، برای مقابله با قیام و سرنگونی است.
«همهٔ احزاب و جریاناتی که ذیل جمهوری اسلامی فعالیت میکنند در یک نقطه، چه بخواهیم و چه نخواهیم مشترک هستیم و آن نقطه مرزبندی با براندازان است».
براندازی گفتمان غالب جامعهٔ ایران
با وجود مقاومتی شرافتمند، دارای قدمتی درخشان و پیشینهیی پر از وفاداری به استراتژی سرنگونی و با رخداد چند قیام سراسری، اکنون گفتمان براندازی تنها گفتمان غالب در جامعهٔ ایران است. برای اثبات این واقعیت چندان نیاز نیست به ادبیات سیاسی و مواضع مقاومت ایران مراجعه کنیم، فاکتها سخن میگویند.
احمد علمالهدی، گماشتهٔ خامنهای در خراسان، با زبان معکوس به چنین واقعیتی اعتراف کرد:
«دشمن میخواهد با ناامید کردن و تبلیغات سوء، کاری کند که شما بروید در خانههایتان بنشینید، در مغازهها کاسبی کنید و هر جا هستید، همان جا بمانید اما در انتخابات شرکت نکنید. اینجاست که میگوییم حتی اگر سلاحهای ما ده برابر شرایط کنونی هم باشد، اگر دشمن یقین کند مردم با این نظام نیستند، در حمله نظامی و تجاوز به خاک این کشور حتی صبح را تا ظهر معطل نمیکند» (انتخاب. ۲۲دی۱۴۰۲).
اری دشمن [بخوانید مقاومت و قاطبهٔ مردم ایران] دیرگاهی است به این نتیجه رسیدهاند که تنها و تنها با برچیدن این نظام جهل و تزویر میتوانند به آزادی و مشارکت حقیقی در تعیین سرنوشت خود برسند.
حرف مردم و مقاومت ایران با این رژیم آتش است و سرنگونی و به چیزی کمتر از آن رضایت نمیدهند.
پانوشت:
(۱) یک نمونه از اقدامات پراگماتیستی، استفادهٔ ابزاری از «حجاب» است. روزنامهٔ اعتماد در بارهٔ آن نوشته است:
«وقتی فردی میخواهد رأی دهد، شما به حجاب او کاری ندارید و میتواند رأی دهد، اما زمانی که همان شخص میخواهد به یک اداره دولتی برود یا به بانک و فرودگاه و... مراجعه کرده و حقوق اجتماعی خود را پیگیری کند با صراحت میگویند ما به افراد کم حجاب و بیحجاب خدمات نمیدهیم! این تناقضات را چطور میتوان برای مردم آگاه امروز حل کرد.
وقتی مردم با چنین تناقضاتی مواجه میشوند به چه فکر میکنند و چه گزارههایی در ذهن آنها شکل میگیرد؟
مردم میگویند اینها چون به رأی نیاز دارند، حاضرند همه کاری بکنند تا مردم رأی دهند. اما وقتی خرشان از پل انتخابات گذشت، باز آش، همان آش است و کاسه، همان کاسه».