روزنامههای حکومتی امروز- 19اسفند بیشترین عنوانهای خود را به تکرار حرفهای خامنهای در مورد مذاکره در خصوص مسائل منطقه با آمریکا و حملاتش به حقوق زنان با تأکید بر قوانین زنستیزانهٴ نظام آخوندی و حجاب اجباری است. در کنار حرفهای خامنهای سایر تیترها موجی از حملات باندهای حاکم علیه یکدیگر در عرصههای مختلف است:
آرمان: بهزاد نبوی:می خواهند تندروها را برگردانند
آرمان: نهادهای غیرپاسخگو باید جمع شوند
ابتکار: تداوم حمله به «روحانی» با تکرار نام «بنی صدر»
جوان: معاون روحانی مدعی نقض حقوق بشر 40ساله نظام شد! مولاوردی پس از گذشت چهاردهه باید از رویههای خود تغییر مسیر دهیم و به حداقل استانداردهای حقوق بشری مقید شویم
رسالت: صدیقی: سپردن مسئولیتهای سیاسی به افراد خائن از نشانههای نفاق است
رسالت: سیف: اشتغال مطالبه جدی خانوادهها از دولت است
قدس: رهبر انقلاب اسلامی از مواضع برخی اهالی رسانه، دانشگاه و حوزه درباره حجاب اجباری انتقاد کردند: حرف دشمن در دهان خواص
برخی از بحرانهای اقتصادی – اجتماعی موضوع تیترهای صفحات اول روزنامههاست:
آرمان: حسن خمینی: جامعه عصبی ساختهایم؛ همه مقصریم
ابرار اقتصادی: تک نرخی شدن ارز؛ شوخی سال
اقتصاد پویا: دبیر انجمن برنج: برنج خارجی 4000تومان بیشتر از قیمت واقعی به مردم فروخته میشود
امتیاز: امانی عضو شورای شهر تهران خبر داد: وجود 15هزار بیوه زیر 15سال در کشور
تجارت: شاغلان بیکار شده کابوس اقتصاد
جهان صنعت: افزایش شکاف طبقاتی در ایران
کیهان: تک نرخی کردن ارز یعنی همین هفت نرخی؟
در روزنامههای حکومتی هیچ اشارهیی به تظاهرات گسترده کشاورزان ورزنه و اعتراضات اخیر نشده است. تنها به یک مورد اعتراضات زنان بهصورت محدود اشاره شده است. نسبت به چهارشنبهسوری و وحشت نظام هم روزنامههای حکومتی تا کنون ساکت بودهاند امروز شاهد چند اشاره مختصر هستیم، ضمن اینکه اشارات آخوندهای حکومتی در نمایشهای جمعه حتی حرفهای آخوند صدیقی در نمایش جمعه تهران به موضوع چهارشنبهسوری را هم حذف کردهاند:
ابتکار: بازداشت جمعی از تجمعکنندگان مقابل وزارت کار
جوان: دلهره چهارشنبه سوری: (باید) با در اختیار قرار دادن مکانهایی مناسب و در اختیار قرار دادن وسایل آتشبازی بیخطر هیجانهای اضافی جوانان را بهصورت کنترل شده تخلیه کرد
و در آخر نیز بدون هر گونه شعار با کسانی که هدفشان نه تنها ایجاد شادی نبوده بلکه ایجاد رعب و وحشت در جامعه است بهطور جدی برخورد کرد.
روزنامههای باند روحانی و شرکا بعد از خبر احتمال ملاقات رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور کره شمالی در مورد عاقبت برجام ابراز خوشبینی کردهاند و ارزیابی روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع عکس این است:
جوان: موشکهای کره آمریکا را پای میز مذاکره آورد
ایران: علی خرم: پیشبینی میکنم «اون» در مذاکرات چهرهای دوستانه از خود نشان دهد اما بعید است حاضر شود به وعدههایی که داده عمل کند و مثلاًًً دست از سلاحهای هستهیی خود بردارد.
این مذاکرات تأثیرات مثبتی نیز در مورد برجام دربر خواهد داشت، زیرا آمریکا با قبول کردن موجودیت هستهیی کره شمالی است که پای میز مذاکره مینشیند. بنابراین در مورد ایران نیز نباید انتظار داشته باشد شاخ و برگ ایران زده شود تا بعداً با ایران وارد مذاکره شود. علاوه بر این ترامپ به این ترتیب پذیرفته است حل بحران کره شمالی باید از راه مسالمتآمیز انجام شود نه تهدید و ارعاب که این چیزی نیست جز تأیید راه برجام.
آرمان: کره، ایران و آمریکا
بر اساس برخی اخبار احتمال دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون در آینده دور از ذهن نیست و طرفین تمایل به آغاز گفت و گوهایی برای حل مسائل فیمابین خود دارند.
کره شمالی بعد از سالها به این نتیجه رسیده که روی بمب هستهیی با آمریکا معامله و موجودیت خود را به این بها خریداری کند و در مقابل از احساس خطر کره جنوبی نیز بکاهد. اما اختلاف ایران و ایالات متحده همانند اختلاف آمریکا و کره نیست. اختلاف ایران و آمریکا به برخی بهانهها از جمله عدم تحویل شاه به ایران و کودتای 28مرداد سال 32باز میگردد. علت اصلی اختلاف آمریکا حمایت این کشور از تلآویو و مقابله ایران با این متحد آمریکا در منطقه است. این مورد باعث افزایش اختلاف بین ایران و آمریکا در طول چند دهه گذشته شده است
تلآویو و آمریکا در طول چند سال گذشته توانستهاند دشمنی اعراب، اسراییل را به سمت دشمنی عربی-ایرانی ببرند.از سوی دیگر فشارهای منطقهیی و بینالمللی به ایران در حال افزایش است زیرا اعراب دوستی خود را با آمریکا به دوستی با ایران بهدلایل مختلف ترجیح میدهند. منتها در حال حاضر که دولت سوریه در آستانه موفقیت دیگری در نزدیکی دمشق قرار دارد. فرصت مناسبی برای حل اختلافات به وجود آمده تا برای حفظ دستاوردهای اخیر بتوان دست به اقداماتی زد تا از افزایش تنش بین ایران و کشورهای اروپایی جلوگیری کرد.
در روزنامههای باند روحانی و شرکایش در عرصههای مختلف هشدار دادهاند و خطر انفجار اجتماعی را تلویحا گوشزد کرده و برای برونرفت نظام از بحران اقتصادی زهرخوران با الگوی برجام را توصیه کردهاند:
شرق: سرمقاله: تیشه به ریشه
ایران چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب، راهبرد خود را در زمینه فرهنگی یافته اما به نظر میرسد در زمینه اقتصادی و سیاست خارجی... آثار نبود یک راهبرد در زمینه اقتصادی را میتوان از شواهد فراوان آن در سیستم بانکی، نحوه همکاریهای اقتصادی و صنعتی و بهویژه در زمینه سرمایهگذاری خارجی مشاهده کرد. در این زمینه وضعیت معیشت مردم، کاهش مداوم ارزش پول ملی، گرانی، بیکاری، نبود بخش خصوصی بهعنوان موتور محرکه اقتصاد هر کشور، پرداختنشدن طلبهای مردم از بانکها، مؤسسات بانکی و... در آن حد به مردم فشار میآورد که همگان میتوانند آن را لمس کنند... مشاهده میشود که خصومت با آمریکا که با آمدن دونالد ترامپ، دلایل بیشتری به دست آورده و اختلافات ایدئولوژیک و مبنایی با اسراییل پررنگ است، اعراب به رهبری عربستان به سمت نوعی دشمنی تاریخی در حرکتاند. برخی نیز از دستخالی برگشتن بوریس جانسون، وزیر امور خارجه بریتانیا، از ایران خشنودند و لودریان، وزیر خارجه فرانسه را با دست خالی بدرقه کردهاند. پس در صحنه سیاست خارجی باید با کدام کشورها وارد تعامل شد؟ چین که برای ایران در صحنه سیاسی، اقتصادی و سرمایهگذاری بهاصطلاح تره هم خرد نمیکند و فقط با تزریق کالاهای دست پایین
خود با کرهجنوبی و هند در اشغال بازار مصرفی ایران رقابت میکند
علایق ایران با روسیه فقط به حوزه سیاست و امنیت در سوریه منتهی میشود و علائمی در سایر حوزهها مانند حقوحقوق در دریای خزر، اقتصاد، علم، تجارت و بقیه موارد مشاهده نمیشود.
آیا ممکن است این همه مشکلات ریز و درشت در صحنه اقتصادی کشور وجود داشته باشد؛ اما آنها مرتبط با راهبردها در اقتصاد و سیاست خارجی نباشند؟ تا دیر نشده بهخود آییم،... قرار بود وقتی توافق هستهیی برای ازبینبردن اثرات بیتدبیری که به قطعنامههای شورای امنیت انجامید، در پرتو لغو تحریمهای مرتبط با هستهای، به سرعت در دو حوزه سیاست خارجی و اقتصاد حرکت کنیم تا عقب افتادگیها جبران شود. امروز در واپسین روزهای سال ٩٦، جدای از برخی مشکلات خارجی، عدهیی صاحب نفوذ در داخل تیشه به ریشه این توافق زدند تا همان دو هدف هم به دست نیاید؛ غافل از اینکه این تیشه به ریشه کشور است و آثار آن دیر یا زود تبلور پیدا خواهد کرد.
ابتکار:
مقولات این جامعه در مرز بحراناند. بحرانهای سیاسی رسوبهای اجتماعی بهجا گذاشتهاند و این بحرانها چندان حلناشده باقی ماندهاند که تبدیل به شکاف زبانی شدهاند.
نبود جغرافیایی برای گفتوگو، این روزها مسألهای مهم برای جامعه ایرانی شده است. غیبت این جغرافیا روزبهروز این شکاف را عمیقتر میکند. این روزها در سایه این غیبتِ دردناک، مفاهمه به امتناع رسیده است. گروههای سیاسی، نسلهای اجتماعی و... از بن، زبان یکدیگر را نمیفهمند.
در مرز فروپاشی اجتماعی ایستادهایم. بحران اعتماد همه نهادهای اجتماعی (رسمی و غیررسمی) ما را دربر گرفته است.
از اندیشههای محصور و مسحور در یک الگوی خاص، ملیاندیشی برنمیآید. فکرهای دربندِ فرضهای متعارفِ گروهی، قد و قامتِ ملی ندارند...ما به آستانه بحران رسیدهایم...مبارزه با رانت و فساد، الگوهای توسعه و صیانت از سرمایههای ملی در سایه همین عدمِ گفتوگوی ملی و غیبتِ توافقِ ملی، دچار سو تفاهم شدهاند و فراتر از آن حتی رویِ آزادی، عدالت و عقلانیت را نیز غبارِ ابهام گرفته است.
اعتماد: تشدید تحرکات آمریکا، اسراییل و عربستان سعودی علیه کشورمان و افزایش احتمال خروج واشینگتن از برجام و بازگشت برخی تحریمهای ظالمانه به تنهایی کافی است تا برخی حداقل انتقادهای خود را به پروژههای هماهنگ شده و همهجانبه مبدل نکنند.
میدانیم که غیر از فشارهای خارجی، از درون نیز با چالشهای بزرگی دست در گریبانیم. دولت با کمبود شدید منابع روبهرو است و صندوقهای بازنشستگی با کسری بودجه مواجه شدهاند، حقوق کارگران در برخی شرکتهای دولتی و غیردولتی بعضاً ماههاست که پرداخت نشده و شاهد تجمعات اعتراضی آنها در گوشه و کنار کشور هستیم، بدهی دولت به پیمانکاران و سازمان تأمین اجتماعی و کسری بودجه طرح سلامت در کنار وضعیت آب که هر روز بدتر میشود.
ذرهای احساس مسئولیت نسبت به مردم باید هر انسان متعهدی را از ایجاد اشتغال جدید برای جامعه و دولت باز دارد.
بلوغ سیاسی حکم میکند که در شرایطی تا به این حد سخت و پیچیده، ما خود برای نظام مسالهسازی نکنیم و بیگانگان را امیدوار به اختلافات داخلی نسازیم.
اگر خدای ناکرده کشتی انقلاب غرق شود همه غرق میشویم و ضربه به دولت ضربه به نظام خواهد بود.
با تندی و پرخاش و مچگیری با وجود تصور اولیه هیچ کس سودی نخواهد برد و مردم را نسبت به کلیت مسئولان و شخصیتهای انقلاب بدبین خواهد کرد.
یک روزنامه همسو با باند روحانی به بنبست اقتصاد نظام اذعان کرده است:
جهان صنعت: از بین رفتن سرمایه انسانی، از کار افتادن فعالیت مؤثر بنگاههای تولیدی، خروج اقتصاد از مسیر توسعه و تأخیر در بهبود زیرساختهای اقتصادی، همه و همه را میتوان خروجیهای اقتصادی تعریف کرد که به دور از هر گونه دوراندیشی تنها بهدنبال راهی برای درمان هزینههای اقتصادیاش است...زخمهایی که بر پیکره اقتصاد کشور وارد شده روزبهروز عمیقتر میشود و دیگر درمانهای موقتی نمیتواند جوابگوی این اقتصاد بیمار باشد. تلاش دولتمردان نیز برای عملی ساختن برنامههایشان به جایی نمیرسد
اگر چه با نگاهی کلی میبینیم که در طول این سالها نسخههایی که دولتمردان برای اقتصاد ایران پیچیدهاند تا کنون نتوانسته اقتصاد را در مسیر درستی هدایت کند اما با این حال مقامات باز هم با دست کردن در حسابهای درآمدیشان و با صرف هزینههای سرسامآور تلاش میکنند تا بخشی از طرحهای اولویتدارشان را با حذف بخش دیگری از طرحهای دولتی به نتیجه برسانند.
اما سؤال این است که دولتمردان تا کجا خواهند توانست با دست کردن در درآمدهای عمومی و منابعی که میتواند اقتصاد را به سطح مطلوبی از رشد برساند مرهمی بر زخمهای عمیق چند سالهشان بگذارند
بحران بدهیهای دولتی موضوع جدیدی نیست. این بدهیهای سنگین سالهاست که بر منابع مالی دولتمردان سایه افکنده است. با این حال و با وجود اذعان مدیران دولتی به تاثیرگذاری منفی این بدهیهای انباشته شده بر آینده اقتصادی کشور هنوز نتوانستهاند راهحلی جدی برای خروج از این بحران پیدا کنند.
گویی دوراندیشی در چنین اقتصادی جایی ندارد و دولتمردان چشم خود را بر این واقعیت بستهاند که انتشار بیرویه این اوراق تا چه اندازه میتواند بار بدهی دولتهای بعدی را افزایش دهد. به عبارتی انتشار این اوراق تنها به انباشته شدن حجم وسیعی از بدهی دولتی منجر میشود که از یک دولت به دولت بعدی منتقل میشود و همین موضوع زمینه برای انجام فعایتهای مؤثر اقتصادی را از بین میبرد.
دولت برنامهیی اساسی برای خروج از این بحران پیدا نمیکند و هر بار که بدهی بالا میآورد یا اوراق مشارکت منتشر میکند یا از بانکها قرض میگیرد و حتی در برخی از موارد به بدهیهای خارجی هم متوسل میشود. اما واقعاً دولت تا کجا خواهد توانست بار این بدهیها را به دوش بکشد و با تاراج بردن سرمایههای فیزیکی دولت، هرچه بیشتر اقتصاد را از دستیابی به یک رشد درخور اقتصادی دور کند.
برای اقتصادی که هیچگونه برنامه اساسی برای دخل و خرجهایش ندارد و دخلش حتی نمیتواند جوابگوی خرجهایش باشد چگونه میتوان انتظار رشد اقتصادی درخور و مناسبی داشت که اقتصاد را به یک سطح باثبات برساند.
برای دولتی که تنها هدفش میتواند برنامهریزی برای رها شدن از بار بدهیهای انباشته شدهاش باشد نمیتوان امیدی به آینده اقتصادیاش داشت.
روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع باند رقیب را برای مذاکرات غیرعلنی زیر سؤال برده و نسبت به پیامدهای این مذاکرات برای سیاستهای منطقهیی و موشکی رژیم ابراز نگرانی کردهاند:
کیهان: ایران در حال مذاکرات رسمی با کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون موضوعات منطقهیی مورد نظر غرب است و در کانون این گفت و گوها دو کشور سوریه و یمن قرار دارند، مقامات وزارتخارجه ایران از یک سو بهطور صریح وجود گفتگوی ایران و اروپا پیرامون مسایل منطقهیی را تأیید میکنند و از سوی دیگر میگویند این ملاقاتها و «مذاکرات سطح بالای دیپلوماتیک»، گفتوگوست و نه مذاکره در مفهوم حقوقی آن و این چیزی است که همواره میان ایران و اروپا جریان داشته است.
مهم این است که چه اتفاقی در حال وقوع است و وزارتخارجه ما دقیقاً دارد چه کار میکند؟
در ارتباط با «مذاکرات» ایران - اروپا چند سؤال اساسی وجود دارد؛ مذاکره ایران و اروپا دقیقاً پیرامون چیست و با چه دستور کاری همراه است؟ مهندسی مذاکرات دو طرف در دست چه کسانی است و به تعبیری پشت صحنه و کارگردانی مذاکرات را چه کسانی در دست دارند؟ انتخاب زمان مذاکرات به عهده چه کسی بوده است ایران یا طرف مقابل؟ مقصد آمریکا و اروپا در مذاکرات با ایران کجاست یعنی دقیقاً برای دستیابی به چه هدفی مذاکره میکنند؟ مقصد طرف ایرانی و هدف خاص آن در این مذاکرات چیست؟
آنچه بین ایران و طرف اروپایی جریان دارد، در واقع مذاکره ایران با طرف آمریکایی است
اما در فضای کنونی اگر گفته شود این آمریکاست که روبهروی مقامات ایرانی در فلان شهر اروپایی مشغول مذاکره است، با واکنش شدید در ایران مواجه شده و موفقیت این مذاکرات در هالهای از ابهام قرار میگیرد بلکه باعث شکست آن میشود، مقامات واشینگتن به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان مأموریت دادهاند تا از جانب آنان، خواستههای منطقهیی آمریکا را از طرف ایرانی مطالبه کنند... در اینجا هم طرفهای انگلیسی و فرانسوی در واقع مجریان پروژه آمریکا هستند اما خب طرف ایرانی هم متأسفانه اصرار دارد مذاکرات را ماهیتا اروپایی نشان دهد و برای جا انداختن آن به جای ارائه اسناد قابل قبول، یک مشت تحلیل تحویل ملت ایران میدهد
هدف آمریکا و اروپا از این مذاکرات، دقیقاً اخراج ایران از منطقه و محصور کردن کشورمان در درون مرزهای جغرافیایی خود است. این هدف با این جمعبندی دنبال میشود که «ایران کوچک» به سرعت مضمحل میشود و فرو میپاشد.
آمریکا در منطقه ما دو پرونده اصلی دارد و روی آن زوم کرده است یکی پرونده سوریه است و دیگری پرونده یمن. آمریکا بهطور جدی روی حذف نظام سیاسی همپیمان ایران در سوریه تمرکز دارد و این را کلید حل معادله ایران، فلسطین و لبنان مطابق الگوی خود میداند.
در واقع میتوان گفت اولین نتیجه مذاکرات منطقهای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است.
با این وصف وقتی پای مذاکرات منطقهیی و کوچکسازی ایران در میان باشد، مذاکره غرب پیرامون تسلیحات ایران محلی از اعراب ندارد. چرا که وقتی «قدرت» از ایران گرفته شد، کارایی موشکهای عظیم ایران در حد کارایی تیر کمان پایین میآید و موجب نگرانی هیچ کس نمیشود. در این مذاکرات موقعیت امنیتی ایران در کانون توجه آمریکا و اروپا قرار دارد اما نه با ترجمه آن به موشکها بلکه با ترجمه آن به محیطی که اگر نفوذ ایران نباشد، داعشیها و النصرههای آن از غرب و شرق کشور به سمت مرزهای ایران هجوم میآورند و اوضاع داخل را بهم میریزند و چه کسی است که نداند در این شرایط از موشک کاری برنمیآید چرا که موشک، اسلحه جنگ شهری نیست. بنابراین مذاکرات منطقهیی در متن خود حذف قدرت نظامی ایران از معادلات قدرت را نیز در پی دارد.
با کمال تأسف باید گفت بعضی از مقامات ایران یا نمیدانند و یا دانسته، بحث را از محل اصلی خود که قدرت منطقهیی ایران است خارج میکنند و به محل فرعی و تبعی که توان نظامی ایران است منتقل مینمایند. یعنی همزمان با اینکه مثلاًًً آقای عراقچی معاون سیاسی وزارتخارجه پس از مذاکره با معاونین وزرای خارجه انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا میگوید: اروپا و ایران میتوانند در تمام موضوعات دوجانبه منطقهیی و بینالمللی گفتوگو، تبادل نظر و رایزنی نه الزاماً مذاکره بهمعنای سیاسی و حقوقی آن داشته باشند» آقای روحانی در بندرعباس میگوید در بحث تسلیحات خود با کسی مذاکره نمیکنیم. به هیچوجه گمان نمیکنم معنای آنچه بر زبان رانده میشود پیچیده است، معتقدم این ادبیات سرپوشی برای اتفاقات وحشتناکی است که در حال رخ دادن است.
- طرف ایرانی در این مذاکرات دنبال تبدیل کردن ایران به یک کشور «عادی» است و در واقع تلاش میکند تا ایران را از «استثنا» به کشوری مثل بقیه تبدیل نماید. این البته جای نقد جدی دارد چرا که دقیقاً معنای آن نفی انقلاب و هویت نظام جمهوری اسلامی است و تبدیل ایران به کشوری مانند عمان یا کویت یا بورکینافاسو و یا سعودی و بازگرداندن ایران به زمانی است که در هیچ موضوعی استقلال نداشت
کیهان: وندی شرمن: ما قبل از آغاز مذاکرات هستهیی متن توافقنامه را نوشتیم!
«وندی شرمن» مذاکرهکننده هستهیی ارشد دولت باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا گفت:«وقتی ما تصمیم به مذاکره با ایران گرفتیم، قبل از آن که مذاکرات را شروع کنیم، یک توافقنامه کامل ۱۰۰صفحهیی نوشتیم؛ بنابراین [از قبل] میدانستیم به چه چیزهایی میخواهیم برسیم. این توافقنامه به طرز باورنکردنی، مفصل و فنی بود».
در فروردینماه 94 مقامات آمریکایی در اظهارات جداگانه از متن تنظیمشده توسط خود(فکت شیت آمریکایی) بهعنوان «پارامترهای حاکم بر توافق نهایی» یاد کردند. در آن مقطع زمانی، اظهارات آمریکاییها توسط مقامات دولتی کشورمان تکذیب شد اما گذر زمان نشان داد که آن اخبار درست بوده است.
پس از انتشار فکت شیت آمریکایی، مقامات دولت آقای روحانی بدون اینکه سندی را بهعنوان بیانیه منتشر نمایند از توافقاتی صحبت میکردند که دستاوردهای آن تاریخی است و تمام خطوط قرمز و منافع استراتژیک ایران تأمین شده است اما حاضر نشدند در مقابل تمام فشارها و انتقادها فکت شیت مورد نظر خود را - که فیالواقع پشتوانه و منبع و مستند تحلیلها و اطلاعرسانیهاست - منتشر نمایند و تعجب برانگیزتر اینکه حتی حاضر نشدند با صدور بیانیه رسمی، به مفاد فکت شیت منتشره آمریکایی (بخوانید قرائت و تفسیر غربیها از بیانیه مشترک) اعتراض کنند.
و زمانی هم که مطالبات عمومی برای انتشار جزئیات توافق به اوج خود رسید، ابتدا رئیس سازمان انرژی اتمی اعلام کرد فکت شیت ایرانی نوشته شده و نزد ظریف است و ظریف هم معتقد بود نیازی به انتشار فکت شیت ایرانی نیست و در نهایت رئیسجمهور در اظهارنظری عجیب گفت فکت شیت ایرانی قبلاً منتشر شده است. حتی پیش از نسخه آمریکایی آن!
گفتنی است اندیشکده آمریکایی مدیریت بحران 14ماه قبل از امضای برجام متنی را منتشر کرد که دقیقاً همان متن برجام بود. جزییاتی همچون تعداد سانتریفیوژها بعد از توافق و حتی اینکه مثلاًًً سانتریفوژهای جمعآوری شده در کدام سالن نظنز باید انبار شوند در این متن آمده است!... «فرد کاپلن» روزنامهنگار مشهور آمریکایی و ستوننویس روزنامههای نیویورک تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینههای نظامی و جنگ هستهای- آذر 92 (نوامبر 2013) - طی مقالهیی با ابراز تعجب نوشت:«چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامهنگار دیگر دعوت کرد تا نظر ما را درباره پیشنویس توافقنامهای که قرار بود اوباما در مذاکره 1+5با ایران به طرف ایران پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیشنویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانیها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تن نخواهند داد. پیشنویس توافقنامه بهگونهیی بود که هیچیک از مواد آن نمیتوانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسراییلی و یا یک عرب متعصب روبهرو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیشنویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هستهیی ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیشنویس به آن تن داده و پذیرفته است».
به موضوع زنان در روزنامههای امروز با مطالب ضد و نقیض زیادی پرداخته شده است. که شامل ادعاهای معمول رژیم در مورد حقوق زنان است. این ادعاها در یک روزنامه به سخره گرفته شده:
جهان صنعت: تابناک گزارشی منتشر کرده که دختر آقای نعمتزاده وزیر سابق صنعت و معدن یک شرکتی دارد که این شرکت حدود 350میلیارد تومان به صنعت دارویی کشور بدهکار است! تا قبل از انتشار این خبر باور داشتیم که فقط شرکت فک و فامیل وزرای یک جناح اجازه دارند بدهی سنگین داشته باشند و پس هم ندهند اما الآن متوجه شدیم که در بین جناحها مساوات و توسعه سیاسی و برابری وجود دارد. ما از مسئولان مملکت تشکر میکنیم که بین جناحهای سیاسی مساوات ایجاد کردهاند و به قول معروف اگر سفرهای پهن است همه میتوانند بنشینند و تناول کنند. انصافاً هم انصاف نیست که در مملکت مساوات و برابری نباشد و فقط یک جناح اجازه حیف و میل داشته باشد. همچنین انصافاً هم پسندیده نیست که شاهد این باشیم که فقط یک جنس از این قضیه سود ببرد. انصافاً همین خبر علاوه بر اینکه نشان داد بین احزاب برابری و مساوات وجود دارد نشان داد زنان در کشور ما اگر بخواهند، میتوانند تواناییهای خود را بالقوه سازند. در روز زن شنیدن چنین خبری خودش مصداق بارز برابری جنسیتی در کشور نیست؟