تعارضهای سیاسی و ساختاری در یک حاکمیت، بهطور عام تکریشهیی هستند. تعارض میان جناحها میتواند شاخه و برگ داشته باشد، ولی کدام شاخه و برگ، متصل به ریشهاش نیست؟
با این حساب، علت تعارض چند دههٔ گذشته میان باندهای حکومت ملایان چیست؟ چرا با وجود برخی دولتهای نظر کردهٔ شخص ولیفقیه، باز هم این تعارضات بیشتر شده و از قضا تمام رئیسجمهورهای نظام، در نهایت، وامانده و بیدستوپا در سیاستگذاری میشوند؟ با این زمینهها، علت داد و بیدادهای این روزهای پزشکیان از نارساییها و از طرفی مجیزگوییهای دمبهدم وی از ولیفقیه چیست؟ علت کشاکشهای باندی در مجلس که اینروزها دارد به استیضاح برخی وزرای کابینه راه میبرد، در کجاست؟
پاسخ این پرسشها بارها در صحنهٔ سیاسی ایران بهوضوح داده شده است: کانون تکگراییِ تصمیمگیری با دو وجه سیاسی و مذهبی، یککاسه شده در شخص ولیفقیه! از اینرو بگومگوهای بلندبلند باندی در حاکمیت آخوندی را نباید جز بازیهای سهمخواهی در قدرت و ثروت تلقی نمود. وقتی کشاکشها جز جوهر بازیگری ندارد، نتیجهاش هم جز تعیین تکلیف آنها بهنفع نظر ولیفقیه نخواهد بود. آنچه از این بازیها حاصل میشود، هزینه کردن روزانه از جیب مردم ایران برای حفظ نظام با غارت بیشتر، و تلاش برای مشغول کردن اذهان مردم توسط رسانههای حکومتی. همین!
چه از این واضحتر که حتی پزشکیان هم اعتراف میکند که «حزباللهیِ بدون تجربه و امتحان، باید بیاید بالا»! هر روز هم جلو رسانهها داد و قال راه میاندازد که «کاری نمیتواند بکند» و برای جبران این واماندگی و بنبست، مدام «مقام معظم رهبری» را خرج میکند.
شمایی از این وضعیت بیسرانجام که فقط در موقعیت شکست استراتژیک حاکمیت، میتواند مورد توجه واقع شود، در رسانههای حکومتی بازتاب دارد. بازتابی که از قضا نشان میدهد هیچ ربطی به منافع ملی و مردم ایران ندارد و فقط قطورتر شدن دیوار بنبست حاکمیت در سیاست داخلی و خارجی را نشانی میدهد.
روزنامهٔ حکومتی آرمان ملی در شمارهٔ ۱۸ دی ۱۴۰۳ به نمونهیی از لاعلاجیِ بحران میان مجلس و دولت اشاره کرده است:
«طی چند وقت گذشته عطش برخی نمایندگان مجلس برای تقابل با دولت و نوعی انتقامگیری باعث شده تا طرح استیضاح وزرای دولت پزشکیان در دستور کار قرار گیرد. این در حالی است که وضوح این امر بر کسی پوشیده نیست که این استیضاحها صرفاً سویه سیاسی دارد و اصلاً بحث دغدغه مشکلات کشور و مردم در میان نیست.»
اصطلاح دقیق «جنگ باندی» تا بهحال در ادبیات سیاسی بیرون نظام جاری بود، ولی آنقدر درست و بهجا و فنی بوده که خودشان به آن اعتراف کردهاند و وجود مجلس ضد ملی و ارتجاعی را بههمین دلیل از حیز انتفاع خارج میدانند. همان روزنامه ادامه میدهد:
«تا زمانیکه نگاه باندی و جناحی حاکم باشد، اتفاقاً تعطیلی مجلس به برق کشور هم کمک شایانی خواهد کرد».
روزنامهٔ مزبور در ادامه، پیشروی» نگاه باندی» تا مرکز بیت رهبری را هم نشانی میدهد و غیرمستقیم، حرف خمینی دربارهٔ مجلس و «توصیه» ی خامنهای را هم از اعتبار ساقط مینماید:
«مجلس توصیهپذیر و گوش به فرمان برخی پیامکها، نمیتواند آنطور که باید، در رأس امور باشد».
روزنامهٔ حکومتی آرمان امروز هم در همین تاریخ، از زبان سخنگوی جبههٔ اصلاحاتی، بالاخره پس از چهلوپنج سال اشغالگری ایران توسط باند فقاهتی ــ ولایی، نشانی میدهد که «منابع کشور، غنیمت جنگی برخی گروهها و افراد» است. اعترافی ناگزیر به نابودی حرث و نسل ایرانزمین:
«نابسامانیهای مدیریتی و تصمیمگیریهای غیرکارشناسی، مشکلات عمیقی در حوزههای مختلف ایجاد کرده است برخی گروهها و افراد اولویتهای خود را دنبال میکنند. این گروهها تنها به منافع جناحی خود فکر میکنند. آنها منابع کشور را بهعنوان غنیمت جنگی میبینند و با این نگرش، به بهرهبرداری از منابع میپردازند.»
آیا این سخنگو و رسانهٔ مربوطه تازه این جنایت را فهمیدهاند یا چند دهه است که شریک رقیب ــ البته در ساحت ولیفقیه ــ در چپاول منابع کشور بودهاند؟
این روزنامه در سیر گسترش و تعمیق تعارض میان مردم که حاکمیت را به این روز انداخته، از زبان همان سخنگو، نیزههای باندی را به طرف بیت رهبری میپراند و نشانی میدهد که برای ولیفقیه هم دیگر در ساختار و شاکلهٔ نظام پری نمانده است:
«در اقتصاد، ما شاهد ناترازیهای گستردهیی هستیم که از تکصدایی و تصمیمگیریهای انحصاری ناشی میشود. علاوه بر این، مشکلات معیشتی مردم بهطور مستقیم از همین رویکردها ناشی شده است. بیثباتی اقتصادی و گسترش شکاف طبقاتی از پیامدهای همین ناترازیهاست... شکاف عمیقی میان ملت و دولت ایجاد شده».
مشاهده میشود که سرایت آثار شکست استراتژیک در درون نظام، بعلاوهٔ بنبست بر اثر جنگ مدام قدرت و ثروت که ریشهاش در بیت ولیفقیه است، بهناگزیر مولودی سیاسی با ویژگیِ افشاگری بهنفع مردم ایران تولید میکند. اینها تازه از نتایج سحر اتحاد و همگراییِ موقعیت داخلی و منطقهیی و بینالمللی علیه اشغالگران ایران هستند.