وضعیت فلاکتبار نظام آخوندی با ورود به سال ۹۹ نه تنها تغییر نکرده بلکه روزبهروز سیر نزولی طی میکند.
کاهش قیمت نفت و رشد نقدینگی
قیمت مهمترین منبع درآمدی رژیم آخوندی که نفت و مشتقات آن است، در روزهای آغازین فروردین باز هم کاهش یافت. در پی بینتیجه ماندن مذاکرات اوپک و صاحبان صنایع نفتی تگزاس آمریکا، نفت پایینترین کاهش خود در ۱۷سال اخیر را تجربه کرد و به حدود ۲۶دلار در بازار لندن و ۲۲دلار در بازار آمریکا تنزل یافت. این مربوط به بازار رسمی است. معلوم نیست همان مقدار نفتی که رژیم آخوندی در بازار قاچاق به فروش میرساند به چه قیمتی مبادله میشود؟
از سوی دیگر افزایش رشد نقدینگی کابوسی است که هر دم سیلیهای سنگین بر چهرهٔ نظام آخوندی مینوازد. گزارشهای اقتصادی نشان میدهند سرعت رشد نقدینگی سال ۹۸ نسبت به سال گذشته آن تا ۲۸درصد هم پیش رفته است. بر اساس آمار ارائهشده از سوی بانک مرکزی رژیم، حجم نقدینگی در فروردینماه سال گذشته به ۱۸۹۰هزار میلیارد تومان رسید که نسبت به فروردینماه سال پیش از آن ۲۳درصد رشد داشت. آخرین رقم نقدینگی نیز در آذرماه ۹۸ به ۲۲۶۲هزار میلیارد تومان رسید و به این ترتیب، مسجل شد که دولت آخوند روحانی هیچ طرح و برنامهیی برای کاهش نقدینگی ندارد و این امر سبب افزایش نرخ تورم و افزایش قیمت کالاها در جامعهیی شد که وضعیت تولید آن در(سالهای رونق تولید و جهش تولید!) در سراشیب سقوط است.
پژوهشگران حکومتی، آینده رژیم را حتی در همین شاخص نیز مانند پریدن از پنجره یک ساختمان میبینند: «در این دههها هیچ دولتی موفق نشده سرعت رشد نقدینگی را بهطور پایدار، حتی یک درصد کاهش دهد. از اینرو با سرکوب نرخ ارز، تثبیت قیمت حاملهای انرژی و افزایش نرخ سود سپردهها، تلاش کردهاند تا تورم را مخفی کنند. اما این اقدامات فقط تورم را عقب میانداخت تا بعد از چند سال، سد نقدینگی شکسته شود و قیمتها به سطح تعادلی خود بجهند. فرق بین جهش قیمت و افزایش تدریجی قیمت، مثل فرق بین پریدن از پنجره یک ساختمان و استفاده از پله است. یکی به صدمات جدی منجر میشود ولی دیگری نه» (تجارت فردا۲فروردین ۹۹)
نهایت رسوایی و سردرگمی
کاهش قیمت نفت و رشد نقدینگی نتایج ویرانگری برای رژیم آخوندی دارند، اما تمام مشکلات نظام در این دو عامل خلاصه نمیشود.
این رژیم در وانفسای خفتگی اقتصادی از سویی از تحریمهای آمریکا مینالد و رئیسجمهور آن با نامهپرانی به سوی مردم آمریکا خواهان فشار آوردن به دولت متبوعشان برای برداشتن تحریمها میشود اما از دیگر سو پزشکان بیمرز را اخراج میکند و مانع خدماترسانی آنها میشود.
این سردرگمی و ندانمکاری و در واقع بهتر بگوییم گاوگیجگی که در سایر عملکردهای رژیم دیده میشود بیانگر بنبست تمامعیار نظام است.
کارگزاران حکومت تا قبل از ورود ویروس کرونا میگفتند دیگر نمیتوان روی درآمدهای بادآورده نفتی حساب کرد؛ یا اینکه اگر جلوی رشد نقدینگی گرفته نشود بنیانهای جامعه و بهخصوص طبقات محروم را نابود میکند، اما در کشاکش نبرد ملتها و دولتها با ویروس مرگزای کرونا و در شرایطی که هر کشوری سعی میکند زودتر و بهتر از دیگران دارو و واکسنی ارائه دهد، ولیفقیه رسوا و کذاب دچار اختلال پارانوییایی دشمنمحوری شده و تمام ثروت و امکانات میهن غرق در بحران را صرف مانورهای رزمایش بیولوژیک و پدافندبازی با ویروس کرده است تا هدف پشتپرده خود را برای ایجاد یک حکومت نظامی و ایجاد رعب و هراس بپوشاند و با توجیه امنیت سازی، تور اختناق را گستردهتر کند.
در همین اوضاع وخامتبار نیز رژیم آخوندی درگیر پوشاندن آمار واقعی جان باختگان و چگونگی ورود ویروس کرونا و کنترل افتضاحات آن است، حرف بسیاری از مردم این است حال که دست رد به سینهٔ پزشکان بدون مرز میزنید و اجازهٔ کار به آنها در ایران نمیدهید، پس کمی از ثروتها و اندوختههای نجومی بیت خامنهای و دیگر نهادهای وابسته به بیت را برای کاهش آلام مردم خرج کنید. به اینجا که میرسد این رژیم فوت و فن کار را خوب بلد است. تنها چیزی که در آن جد و جهد تمام دارد و برایش پول پاشی میکند، سرکوب است. وارد کردن پلیس فتا، انتظامی، ارتش و سپاه به بهانهٔ رزمایش و بستن دهان معترضان.
یکی از تحلیلگران نصیحتگر به فاشیسم دینی پس از این تحولات برقآسا، سرنوشت شومی برای خامنهای پیشبینی میکند و مینویسد: «... فلسفهٔ وجودی دولت در بسیاری نظریههای سیاسی در درجه نخست ایجاد امنیت است؛ با این حال، مفهوم امنیت بیش از هر مقوله دیگری در تاریخ، مورد سوء تعبیر و سوءاستفاده و سوءتفاهم قرار گرفته...دولتهای اقتدارگرا معمولاً تعریفی سختافزاری از امنیت در نظر دارند و آن را در استفاده از ابزارهای فیزیکی و اعمال قوه قهریه برای حفظ نوعی نظم مورد دلخواه خود در جامعه محدود میکنند...ظهور و سقوط نظامهای سیاسی در تاریخ نشان میدهد که دولتهای موفق در تأمین امنیت با شیوههای صرفاً قهری و سختافزاری، سرانجامشان عموماً به ناامنی و خشونت کشیده و در واقع جامعه را نهایتاً فدای همان چیزی کردهاند که تأمین آن را مهمترین کار کرد خود میدانستهاند.... آنها اما موانع را که عمدتاً در نوع تلقیشان از طبیعت بشر و سرشت جامعه و قانونمندیهای هستی ریشه دارند، به عوامل بیرونی و خارج از کنترل خود نسبت میدهند و به جای تصحیح نگاه و عملکرد خویش، به برانگیختن دشمنانی برای منسوب کردن تمام مشکلات و شکستها و ناکامیها به آنها، مشغول میشوند...» (اقتصادنیوز۳-۱-۹۹)
با خواندن این نکات، بیاختیار شواهد تاریخی آن در ذهن تداعی میشود. نصیحتگرانی هم بودند که به شاه سابق ایران گوشزد کردند که صدای انقلاب مردم را دیر شنیدید و کار از کار گذشت! خامنهای مدتهاست گوش شنوایی برای شنیدن فریاد خشم و خروش مردم عاصی و جوانان شورشگر ندارد.
بهنظر میرسد ولیفقیه شاخشکسته و هیمنه ازدستداده برای رسیدن به پرتگاه سرنگونی بیش از دیگران تعجیل دارد.
مطالب مرتبط:
- نگاهی به بحران اقتصادی نظام در سالی که گذشت
- تحمیل بودجه خیالی سال ۹۹با حکم حکومتی!
- سقوط بیسابقه نفت