جوانان سوختبر و پیر و جوان کولبر در مرزها به گلوله بسته میشوند.
هر روز اخباری مثل این خبر را میشنویم:
محمدحسین مجیری ۱۹ساله روز پنج مرداد توسط مأموران انتظامی اصفهان بهقتل رسید، نیروی انتظامی در پیش چشم مردم به این جوان شلیک کرده بود.
حتی در تشییع پیکر جوان، رژیم آخوندی شمار زیادی از نیروی سرکوب مثل انتظامی و لباس شخصیها به این مراسم گسیل کرده بود، تا تظاهر کنندگان را بزنند.
هر روز اخباری از حمله به دستفروشان میشنویم.
سالخوردگان بازنشسته در تجمع اعتراضی برای حقوقشان کتک خوردند.
به غارتشدگان مؤسسات مالی کاسپین متعلق به سپاه حمله شد.
حقوق چند ماههٔ رفتگران رشت چند ماه است داده نشده.
کشاورزان جویای آب برای زمینهایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
آیا اینها اخبار شقاوت نیستند؟
آیا حاکم سرزمینی میتواند در حالی که میلیونها مردم به نان شب محتاجند حدود ۱۰۰میلیارد دلار سرمایه داشته باشد و فرزندان خودش در بانکهای خارج میلیاردها پول داشته باشند؟ و سران حکومتش هر کدام ۵۰ یا شصت حساب بانکی داشته باشند؟
پس شاید ویژگی این حکومت را درست پیدا کرده باشیم؟ شقاوت!
حالا به حرفهای دو تن از شقیترین آخوندهای این حکومت نگاه کنید؟
دو آخوندی که در سال ۶۷در بهدار آویختن سی هزار تن شریک و صادرکنندهٔ حکم اعدام بودند.
یکیاش آخوند پور محمدی است که میگوید: ما هنوز با اینها تسویهحساب نکردهایم. و در حرفهایش همهٔ قوانین حقوقبشری و قوانین اسلامی را هم فراموش میکند. فراموش میکند که در اسلام، کسی که اسیر دیگر در میدان جنگ نیست و نمیتوان قصاص قبل از جنایت کرد و گفت که او را اگر آزاد کنیم میرود و دوباره علیه ما مبارزه میکند.
از مجاهدان شرکتکننده در فروغ جاویدان شنیدهایم که در هنگام عملیات بسیاری از پاسداران و نیروهای رژیم را اسیر کردند. بعد از فرمانده کل پرسیدند که چه کنیم؟ گفت اگر سلاحشان را زمین گذاشتهاند بگویید به خانهٔ خود بروید ما به شما کاری نداریم و بعد همهشان رفتند و دوباره تسلیح شدند و دوباره حمله کردند.
از حضرت علی هم شنیدهایم که وقتی ابنملجم برای قتل او به شهر آمد یاران علی به او خبر دادند و حدس میزدند که برای قتل علی(ع) آمده. یاران حضرت علی قصد دستگیریاش را داشتند اما علی گفت او که هنوز جنایتی نکرده. چگونه میخواهید بگیریدش؟
پس شما یکبار دیگر حرفهای آخوند پورمحمدی و رازینی را بخوانید. درست مثل حرفهای خمینی است که وقتی از منتظری برای او نامه و سؤال آوردند که بعضیها را قبلاً محاکمه کردهایم و حکم دادهایم آیا چگونه اعدام کنیم و او گفت هر چه سریعتر اعدام کنید.
عفو بینالملل درباره حرفهای پورمحمدی نوشت با این طرز تفکر همهٔ خانوادههایشان هم در معرض قتلاند: «در بیانیهٔ عفو بینالملل آمده است که «این اظهارات، به موازات انتصاب ابراهیم رئیسی به سمت ریاست قوهٔ قضاییه در فروردین ۱۳۹۸، بازماندگان کشتارها، اعضای خانوادههای اعدامشدگان و مدافعان حقوقبشر را بیشازپیش در معرض این خطر قرار میدهد که صرفاً بهدلیل تلاش برای کشف حقیقت و برقراری عدالت مورد آزار و تعقیب قضایی قرار گیرند.».
عفو بینالملل هم ویژگی شقی بودن این قاتلان را دریافته که مینویسد:
«کسانی که در سال ۱۳۶۷ قهراً ناپدید شده و به شیوهٔ فراقضایی اعدام شدند اکثراً مردان و زنان جوان و بعضاً نوجوانانی بودند که ناعادلانه به زندان افتاده بودند، بهدلیل عقاید سیاسیشان و اقدامات سیاسی غیرخشونتباری نظیر پخش کردن روزنامهها و جزوات مخالفان حکومت، شرکت در تظاهرات، جمع کردن کمکهای مالی برای خانوادههای زندانیان، یا مراوده با کسانی که درگیر فعالیتهای سیاسی بودند.
بعضی از زندانیان، بدون اینکه اصلاً محاکمه و محکوم شده باشند، خودسرانه در زندان نگه داشته شده بودند؛ بعضی از آنان دورههای حبس ناعادلانهای، از حبس ابد تا دورههای کوتاهتر دو سه ساله، را سپری میکردند؛ بعضی از زندانیان نیز دورهٔ محکومیتشان را سپری کرده و قرار بود بهزودی آزاد شوند، یا به آنها گفته شده بود که چون به راستی توبه نکردهاند همچنان در زندان نگهشان میدارند.
شایان توجه است که ناپدیدسازی قهری و اعدام فراقضایی در هر شرایطی، فارغ از آن که قربانی به ارتکاب چه عملی متهم شده با شد، ممنوع ا ست. در چارچوب قوانین بینالمللی، ناپدیدسازیهای قهری و اعدامهای فراقضایی گسترده و سازمانیافتهٔ سال ۱۳۶۷ به منزلهٔ جنایات علیه بشریت بهشمار میرود.»
حد شقاوت آخوند دیگر قتلعام یعنی رازینی را ببینید که قانون و مقررات را برای قضاوت و تصمیم قضایی «دست و پاگیر» مینامد! و میگوید:
« محاکمههای سریع و بدون رعایت "مقررات دست و پا گیر" در سال ۶۷ به فرمان و با تأکید خمینی انجام شد.»
پس رسیدیم به سرچشمهٔ شقاوت! یعنی خمینی!
کسی که روز اول ورودش به ایران هیچ حسی نداشت. و بعد هم اولین دروغ را او گفت: «مجاهدین مزارع را آتش میزنند»
و بعد هم شقاوتبارترین حکم تاریخ را داد.
بله! اگر زن دستفروش شمالی از مأمور شهرداری کتک میخورد.
اگر دارو و درمان به زندانیان سیاسی نمیرسد.
اگر علیرضا شیرمحمد به بند عادیها انداخته میشوند و دستور چاقوکاری او صادر میشود.
اگر زنان زندانی سیاسی در زندان قرچک را به دم تیغ یک زندانی اجیرشده توسط رئیس زندان (با اسم مستعار بیمار روانی) میاندازند.
اگر اگر اگر اگر.....
ریشه در آغاز است. خمینی و شقاوت او و آخوندهای همپالگیاش