انسانها معمولاً در زمان احتیاج و اجبار بیشتر از هر زمانی دچار فریب خوردگی میشوند، این یک واقعیت است که مغز انسان برای فرار از مشکل میتواند خاطرات و واقعیتها را پاک کرده و افکار ایده آلیستی و فانتزی را جایگزین آن کند. اما قطع به یقین تمامی تصمیمهایی که در این زمانها گرفته میشود منجر به پشیمانی گشته و بسیار بدتر از قبل شکنندگی روحی و روانی را که پس از چند بار شکستن باورهایش داشته را به همراه خواهد داشت. از این موارد تجربیات میتوان به اواخر سرنگونی رژیم پهلوی و وعدههای پوشالی خمینی قبل از قدرت گرفتنش اشاره کرد که با سوار شدن بر احساسات مردم، به قدرت رسید و پس از آن در اوج توحش و درندگی دست به کشتار و از بین بردن ملت ایران و کوردستان زد. اکنون و بعد از بیش از چهل سال و در اوج ضعف و تزلزل رژیم، رضا پهلوی نیز با تمام حواشی که داشته از مباحث اصلاحاتی گرفته تا پشتیبانی از سپاه تروریستی پاسداران، امروز سخن از آلترناتیو مردمی میزند و راه نجات مردم را اتحاد میداند. اما آیا رضا پهلوی که حتی باوری به حقوق هیچکدام از ملیتهای غیر پارس ندارد و نیز در زمان حکومت پدر و پدر بزرگش شاهد سرکوب تمام این ملیتها بودهایم میتواند از آلترناتیو مردمی و اتحاد همهجانبه سخن بگوید؟ در واقع اتحاد و همبستگی با حکومتی دموکراتیک و پارلمانی و سکولار میتواند بهترین گزینه برای حکومت باشد اما نه با سخن و وعده، و نه از زبان کسی که کمترین هوادار در ایران دارد. همانگونه که بارها شاهد پارادوکسهای رفتاری و گفتاری از رضا پهلوی بودهایم، با تبعیت از عقل نمیخواهیم شاهد و عامل استرداد و عودت تجربه تلخ چهل سال قبل باشیم. ملت ایران و کوردستان تنها خواستار احقاق حقوق خود هستند و هرگز اجازه تخریب مجدد زندگی، باورها و مبارزات چندین ساله خود را تحت تاثیر هیچ نامی نخواهند داد.
برگرفته از سایت سازمان خَبات کردستان ایران