۳۰خرداد ۱۴۰۱ آغاز چهل و دومین سال مقاومت سراسری علیه حاکمیت آخوندی است. چهل ویک رنج و شکنجه و کشتار و تبعید و بسیاری فداکاریها، شعله مقاومت را فروزان نگهداشته است.
دو سال و نیم از آغاز انقلاب ضدسلطنتی میگذشت و خمینی با استفاده از قدرت مذهبی و سیاسی که بهدست آورده بود، حذف همهٔ احزاب و گروهها و هر آنچه که ذرهیی منافع او را برنمیتابید در پیش گرفته بود.
در آن روزهای سیاه و پرخفقان که با جنگافروزی ضدمیهنی هم توجیهتراشی و غنیسازی شده بود، کسی باید میبود که تمام پروژه ارتجاعی خمینی را برملا کند. به جنگ این هیولا برود و با عالیترین استراتژی و تاکتیک، گام به گام این استبداد مذهبی را افشا کند.
مجاهدین با چنین عزمی وارد مبارزه با خمینی و رژیماش شدند. دو و نیم سال بهرغم دستگیری و ضرب و جرح در خیابان و سنگباران و گلولهباران تجمعاتشان بدون واکنش متقابل فقط با کار سیاسی افشاگرانه و سخنرانیهای بینظیر مسعود رجوی فضا را علیه رژیم خمینی چرخاندند.
پیش از آنکه خمینی در آغاز تابستان سال۱۳۶۰ کشتار جمعی مجاهدین را شروع کند، مسعود رجوی و سایر مسئولان مجاهدین حداکثر تلاش خودشان برای ادامه و حفظ فضای سیاسی کردند
رهبر مقاومت مسعود رجوی در سخنرانیها و بهخصوص در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی بارها شرح مذاکرات خود را با رفسنجانی، مهدوی کنی، احمد خمینی برای حفظ همین فضای سیاسی بیان کرده است.
بهرغم آن که روزی نبود که چماقداران و قمه بهدستان وابسته به حزب جمهوری و... . یکی از اعضا یا هواداران مجاهدین را بدون هیچ جرم و گناهی در خیابانها بهقتل نرسانند.
عصر روز ۳۰خرداد اما آخرین آزمایش بود. آیا خمینی و رژیمش یک تظاهرات مسالمتآمیز را برمیتابند؟ آیا روزنهای از آزادی برای ادامه فعالیت سیاسی باقی میماند؟
پاسخ این سؤالها در تظاهرات نیم میلیونی مردم ایران در تهران و دیگر شهرها روشن شد.
رژیم این تظاهرات را با سرکوب وحشیانه توسط پاسدارانش خاموش کرد. به دستگیرهای گسترده دست زد و در آن شب گروه گروه دختران و پسران جوان را بدون آن که حتی نامشان مشخص شود به جوخه تیرباران سپرد.
برگی خونین در تاریخ مقاومت علیه رژیم رقم خورد و مقاومت مسلحانه سراسری شروع شد. دیگر تنها زبان صحبت با این رژیم، زبان آتش بود.
از روز ۳۰خرداد تا همین امروز، رژیم خمینی و خامنهای حتی یک روز و یک ساعت از کابوس سرنگونی و مبارزه تمامعیار مجاهدین خلاصی نداشتهاند.
شورای ملی مقاومت ایران بهعنوان آلترناتیو و نیروی جایگزین و مجاهدین بهعنوان نیروی پیشتاز این مقاومت با مبارزه مستمر همواره معادلات را به نفع مردم ایران چرخانده و شرایط را به سمت سرنگونی رژیم پیش بردهاند.
حالا با رژیمی مواجهیم که در پایان یک راه هست و خوشا مردم ایران که مقاومت و آلترناتیوی دارند که به هر قیمت از حقوق آنها کوتاه نمیآید.
اما همچنانکه چرخه کشتار رژیم تعطیل نشده، در تمام این سالیان صنعت آلترناتیوی سازیهای ارتجاعی -استعماری نیز به راه بوده است.
این معلومالحالها تا هر زمان که توانستند با نمایشهای مضحک رژیم همراه شدند و به جای مقاومت کردن، همه را به کوتاه آمدن، هزینه ندادن، حرکت نکردن، ناامید شدن، تظاهرات سکوت برگزار کردن و از آیندهای موهوم ترساندن، سوق دادند تا یکساعت هم شده به عمر این رژیم بیفزایند.
مردم را در شکاف این باند و آن باند رژیم سرگردان کردند و عواقب سرنگونی رژیم را سوریهای شدن یا لیبی شدن ایران عنوان کردند که ترجمان آن سوختن و ساختن با همین رژیم است.
وقتی که در سال۹۶ جوانان شورشی، در کف خیابان، ماجرای اصلاحطلب و اصولگرا را تمام کردند.
یکباره رژیم و جبهه متحدش با پوشاندن لباس دمکراسی و پیشرفت و توسعه به دیکتاتوری قبلی و اجدادش تلاش کردند مقاومت مردم ایران را نادیده بگیرند و قیامها را منحرف کنند.
همین کر هماهنگ از یکطرف با نظرسنجیهای بیپایه، آلترناتیو، درجه بندی (ماست بندی) میکردند
و بلندگوهای فارسی زبان بهصورت مشمئزکنندهای فریادهای مرگ بر رئیسی اقشار مختلف مردم ایران در تظاهرات علیه رژیم را با پوشش شعار آخوند ساختهٔ روحت شاد کمرنگ میکردند.
آنها ابلهانه تصور میکنند که یا روزگار ۲۸مرداد ۱۳۳۲ است که پروژه استعمار و ارتجاع در خلع ید از مصدق پیش برود
یا بهمن ۱۳۵۷ است که در غیاب رهبران مقاومت که توسط شاه اعدام شدند یا در زندان بودند، بتوانند انقلاب خلق را به سرقت ببرند.
در دی ۱۳۹۸ البته دانشجویان در تظاهرات خودشان، پاسخ شاه و بچهٔ شاه و جدشاه را با شعار نه تاج و نه عمامه جمع کردند.
میگویند میزان عیار طلا را استقامتش در آتش تعیین میکند. پس درود بر رهبر مقاومت ایران که این مقاومت و آلترناتیو را که در سال۱۳۶۰ در تهران بنیان گذاشت با درد و رنج و خون ۱۲۰هزار شهید در آتش رزم مجاهدین صیقل داد و به نقطه پیروزمند کنونی رساند.
یاد دکتر هزارخانی فقید بخیر که گفت: «چهل سال پیش شورای ملی مقاومت را تشکیل دادیم، در طی این مدت البته جزر و مدهای بسیاری داشتیم. شورا و مقاومت، آخرین گروهی بود که به تبعید آمد. ما آخرین نفرهایی بودیم که آمدیم و طی این چهل سال مقاومت کردیم، البته سخت بود اما نقش مسئول شورا خیلی مهم بود. هم خوشفکر است، هم به کاری که میکند معتقد است و هم شهامت ریسک کردن را دارد. نتیجهاش را حالا بعد از ۴۰سال داریم میبینیم که موفق بود. الآن که به صحنه داخلی ایران نگاه میکنیم، فقط یک سازمان وجود دارد، سازمان مجاهدین خلق! و یک انقلاب وجود دارد که آن هم در راه است».