شاید همهٴ رفتار حاکمیت آخوندی با معلمان را در همین چند جمله روی این پلاکارد بتوان دید که بر روی دست معلمان در برابر مجلس ارتجاع بلند شده است:
”سفره هفت سین فرهنگیان، سرافکندگی، سرکوب، سیه روزی، سرخورده، سُخرگی، سرگردانی و ستم“.
آری هزاران معلم در سراسر میهن در بیش از 23 شهر و شهرستان برخاستند تا برای حقوق خود فریاد کنند. از جمله در تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، بوشهر، کرمانشاه، اهواز، رشت، سنندج، سقز، مریوان، کامیاران، لردگان، شاهرود، اراک، البرز، قم، فردوس در خراسان جنوبی، رومشگان، دهگلان، قروه و شهرهای دیگر.
معلمان نسبت به سیاستهای سرکوبگرانه علیه معلمان شدیداً اعتراض کردند و اعلام کردند: جای معلم زندان نیست
”سفره هفت سین فرهنگیان، سرافکندگی، سرکوب، سیه روزی، سرخورده، سُخرگی، سرگردانی و ستم“.
آری هزاران معلم در سراسر میهن در بیش از 23 شهر و شهرستان برخاستند تا برای حقوق خود فریاد کنند. از جمله در تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، بوشهر، کرمانشاه، اهواز، رشت، سنندج، سقز، مریوان، کامیاران، لردگان، شاهرود، اراک، البرز، قم، فردوس در خراسان جنوبی، رومشگان، دهگلان، قروه و شهرهای دیگر.
معلمان نسبت به سیاستهای سرکوبگرانه علیه معلمان شدیداً اعتراض کردند و اعلام کردند: جای معلم زندان نیست
آنچه قابلتوجه است ویژگیهای تظاهرات سراسری 19اسفند 95 معلمان است.
اول اینکه در حداقل 23 شهر بهطور همزمان تظاهرات صورت گرفت.
دوم اینکه از پیش اعلام شده بود
سوم اینکه همه یک صدا خواهان آزادی معلمان زندانی سیاسی بودند.
چهارم اینکه زنان در این تظاهراتها نقش برجسته داشتند
و پنجم شعارها و خواستهای مشترک آنها بود که میگفتند: ما خواهان همسان سازی حقوق هستیم، خواهان افزایش دستمزد بالاتر از خط فقر هستیم، خواهان برچیده شدن بساط سرکوب در مدارس و بین معلمان هستیم و اینکه جای معلم زندان نیست و اینها همه در پلاکاردهای معلمان در شهرهای مختلف بلند شده بود.
یکی از مسائلی که پیوسته از طرف آموزش و پرورش گفته میشود این است که بودجه نداریم و اعتبار مالیمان به پرداخت به موقع حقوقها و بقیه خواستها معلمان نمیرسد. آیا این تصویری واقعی از وضعیت آموزش و پرورش رژیم است؟
واقعیت را باید در شعارهای معلمان دنبال کرد. شعار میدهند اگر اختلاس کم بشود حقوق ما پرداخت میشود، روی پلاکاردهایشان هم نوشته بودند، میگویند خط فقر 3ونیم میلیون، حقوق ما یک میلیون، میگویند، اینکه آموزش و پرورش بودجهاش کم است ربطی به معلمان ندارد، چرا هر سال بودجه نیروهای سرکوبگر انتظامی و نظامی را افزایش میدهند، وسط سال هم حتی افزایش میدهند، اما به معلمان که وسیعترین طیف کارمندان دولت هستند چیزی تعلق نمیگیرد، معلمان حتی در بیانیههای خود به بیگانگی وزرای کابینههای مختلف رژیم از مسائل آموزش و پرورش اشاره میکنند، آنها در بیانیه پایانی خود که نوشتند که: ”وزیر آموزش و پرورش از جنس خود معلمان نیست. وزرایی که تاکنون حتی یک ساعت در کلاس درس مدرسه حضور نداشتند، چگونه میتواند دردمعلم را بفهمد و گرهی از کار باز کند“.
در حالی که خط فقر تعیین شده توسط رژیم برای یک خانواده چهار نفری چهار میلیون تومان است حقوق بخش عمده معلمان از یک میلیون تومان فراتر نمیرود و عموم آنها در وضعیت مشقت باری زندگی میکنند. اصلاح ساختار بیمه و پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان و بازگرداندن پولهای چپاول شده صندوق بازنشستگی فرهنگیان از دیگر خواستهای معترضان بود.
تجمع اعتراضی فرهنگیان شهرهای تهران، کرج، شهریار و قم در مقابل مجلس رژیم در تهران برگزار شد. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «تامین ۱٪ ، گرسنگی ۹۹٪ »، «بیمه کارآمد حق مسلم ما است»، «فقر و تبعیض دیگر بس است» و «اسماعیل عبدی آزاد باید گردد». آقای عبدی که روز ۱۹ آبان ماه برای چندمین بار در منزلش بازداشت شد به اتهام مسخره «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به شش سال زندان محکوم شده است.
واقعیت دیگر سرکوب وحشیانه معلمانی است که برای حداقل حقوق صنفی خودشان تلاش و مبارزه کردند، که این دور بهطور سراسری فریاد زدند تبعیض و نابرابری را تمام کنید.
رژیم آخوندی در برابر این خیزش در بسیار از جاها، اساساً اجازه فیلمبرداری نمیداد. در تهران یک مورد کار به درگیری کشیده شد و نیروی سرکوبگرا نتظامی به یکی از معلمانیکه مشغول فیلمبرداری بوده حمله میکنند و موبایلش را میگیرند و بعد از مدت کوتاهی این معلم را دستگیر میکنند که معلمان یکپارچه با فریاد ”ولش کن ولش کن“ معلم را از زیر چنگال نیروی سرکوبگر انتظامی نجات دادند، علاوه بر جلو مجلس رژیم در برابر آموزش و پرورش رشت هم همین اتفاق افتاد، اساساً دستگاه حکومت آخوندی مسألهای به نام درد مردم ندارد که بخواهد به معلمان بپردازد. بنابراین رژیم با تمام قوا همیشه سعی میکند با ترفندهای مختلف از ارعاب و تهدید تا دستگیری فعالان معلمان، فضای اختناقی به وجود بیاورد که معلم جرأت نکند برای حقوق حقه خودش فریاد بزند، اهمیت پایهیی تظاهرات سراسری معلمان در این است که اعلام کردند که تا آخر ایستادهاند و تا رسیدن به حقوق حقه از پا نمینشینند.
اول اینکه در حداقل 23 شهر بهطور همزمان تظاهرات صورت گرفت.
دوم اینکه از پیش اعلام شده بود
سوم اینکه همه یک صدا خواهان آزادی معلمان زندانی سیاسی بودند.
چهارم اینکه زنان در این تظاهراتها نقش برجسته داشتند
و پنجم شعارها و خواستهای مشترک آنها بود که میگفتند: ما خواهان همسان سازی حقوق هستیم، خواهان افزایش دستمزد بالاتر از خط فقر هستیم، خواهان برچیده شدن بساط سرکوب در مدارس و بین معلمان هستیم و اینکه جای معلم زندان نیست و اینها همه در پلاکاردهای معلمان در شهرهای مختلف بلند شده بود.
یکی از مسائلی که پیوسته از طرف آموزش و پرورش گفته میشود این است که بودجه نداریم و اعتبار مالیمان به پرداخت به موقع حقوقها و بقیه خواستها معلمان نمیرسد. آیا این تصویری واقعی از وضعیت آموزش و پرورش رژیم است؟
واقعیت را باید در شعارهای معلمان دنبال کرد. شعار میدهند اگر اختلاس کم بشود حقوق ما پرداخت میشود، روی پلاکاردهایشان هم نوشته بودند، میگویند خط فقر 3ونیم میلیون، حقوق ما یک میلیون، میگویند، اینکه آموزش و پرورش بودجهاش کم است ربطی به معلمان ندارد، چرا هر سال بودجه نیروهای سرکوبگر انتظامی و نظامی را افزایش میدهند، وسط سال هم حتی افزایش میدهند، اما به معلمان که وسیعترین طیف کارمندان دولت هستند چیزی تعلق نمیگیرد، معلمان حتی در بیانیههای خود به بیگانگی وزرای کابینههای مختلف رژیم از مسائل آموزش و پرورش اشاره میکنند، آنها در بیانیه پایانی خود که نوشتند که: ”وزیر آموزش و پرورش از جنس خود معلمان نیست. وزرایی که تاکنون حتی یک ساعت در کلاس درس مدرسه حضور نداشتند، چگونه میتواند دردمعلم را بفهمد و گرهی از کار باز کند“.
در حالی که خط فقر تعیین شده توسط رژیم برای یک خانواده چهار نفری چهار میلیون تومان است حقوق بخش عمده معلمان از یک میلیون تومان فراتر نمیرود و عموم آنها در وضعیت مشقت باری زندگی میکنند. اصلاح ساختار بیمه و پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان و بازگرداندن پولهای چپاول شده صندوق بازنشستگی فرهنگیان از دیگر خواستهای معترضان بود.
تجمع اعتراضی فرهنگیان شهرهای تهران، کرج، شهریار و قم در مقابل مجلس رژیم در تهران برگزار شد. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «تامین ۱٪ ، گرسنگی ۹۹٪ »، «بیمه کارآمد حق مسلم ما است»، «فقر و تبعیض دیگر بس است» و «اسماعیل عبدی آزاد باید گردد». آقای عبدی که روز ۱۹ آبان ماه برای چندمین بار در منزلش بازداشت شد به اتهام مسخره «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به شش سال زندان محکوم شده است.
واقعیت دیگر سرکوب وحشیانه معلمانی است که برای حداقل حقوق صنفی خودشان تلاش و مبارزه کردند، که این دور بهطور سراسری فریاد زدند تبعیض و نابرابری را تمام کنید.
رژیم آخوندی در برابر این خیزش در بسیار از جاها، اساساً اجازه فیلمبرداری نمیداد. در تهران یک مورد کار به درگیری کشیده شد و نیروی سرکوبگرا نتظامی به یکی از معلمانیکه مشغول فیلمبرداری بوده حمله میکنند و موبایلش را میگیرند و بعد از مدت کوتاهی این معلم را دستگیر میکنند که معلمان یکپارچه با فریاد ”ولش کن ولش کن“ معلم را از زیر چنگال نیروی سرکوبگر انتظامی نجات دادند، علاوه بر جلو مجلس رژیم در برابر آموزش و پرورش رشت هم همین اتفاق افتاد، اساساً دستگاه حکومت آخوندی مسألهای به نام درد مردم ندارد که بخواهد به معلمان بپردازد. بنابراین رژیم با تمام قوا همیشه سعی میکند با ترفندهای مختلف از ارعاب و تهدید تا دستگیری فعالان معلمان، فضای اختناقی به وجود بیاورد که معلم جرأت نکند برای حقوق حقه خودش فریاد بزند، اهمیت پایهیی تظاهرات سراسری معلمان در این است که اعلام کردند که تا آخر ایستادهاند و تا رسیدن به حقوق حقه از پا نمینشینند.