مهمترین عنوانهای روزنامههای باند حسن روحانی به تشتت باند رقیب و بیتجربگی آخوند جلاد رئیسی اختصاص یافته است:
آفتاب یزد: کیانوش راد: ابراهیم رئیسی مثل فلاحیان است
آفتاب یزد: شنیدهها حاکی از آن است که بقایی نامزد اصلی رئیس دولت قبل نیست و حسینی وزیر اقتصاد او به صحنه خواهد آمد
آفتاب یزد: شنیدهها حاکی از آن است که بقایی نامزد اصلی رئیس دولت قبل نیست و حسینی وزیر اقتصاد او به صحنه خواهد آمد
اعتماد: امیر محبیان: چهار مانع بزرگ پیش روی رئیسی
بهار: جمنا نیامده ناکام شد- حضور مستقل رئیسی در انتخابات 96
بهار: رئیس جمهور: نمیخواهیم در انتخابات دعوا درست کنیم – دروغ و تهمت کسی را به جایی نمیرساند
همدلی: تصمیم جمنا با چالشهای تازهیی از سوی اصولگرایان روبهرو شد- حرف و حدیثهای پس از انتخابات رئیسی
مهمترین عنوانهای روزنامههای باند علی خامنهای حمله به روحانی و کارنامه دولتش است:
بهار: رئیس جمهور: نمیخواهیم در انتخابات دعوا درست کنیم – دروغ و تهمت کسی را به جایی نمیرساند
همدلی: تصمیم جمنا با چالشهای تازهیی از سوی اصولگرایان روبهرو شد- حرف و حدیثهای پس از انتخابات رئیسی
مهمترین عنوانهای روزنامههای باند علی خامنهای حمله به روحانی و کارنامه دولتش است:
کیهان: نمک آمارهای دروغین بر زخم معیشت مردم
کیهان: در آستانه انتخابات ایران صورت گرفت: موشک پرانی ترامپ تنفس مصنوعی به مدعیان اصلاحات
کیهان: یک میلیارد و صدمیلیون تومان حقوق سالانه یک مدیر وابسته به صندوق ذخیره فرهنگیان!
جوان: رونمایی از کارنامه ضعیف دولت در همایش توسعه روستایی
وطن امروز: افتتاح خط تولید خودروی 14ساله توسط رئیسجمهور چه نفعی برای مردم دارد؟
روزنامههای باند روحانی گزارش بررسی حادثه پلاسکو که بیانگر ناکارآمدی کل نظام است را بر سر باند رقیب آوار کردهاند:
همدلی: هییت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو عنوان کرد: شهرداری موظف به ایمن سازی پلاسکو بود
شهروند: گزارش نهایی هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو اعلام شد؛ ناگفتههای پلاسکو – پلاسکو دیر تخلیه شد – بیمه نامه 68 میلیارد ریالی پلاسکو تمدید نشده بود- شهرداری موظف به ایمن سازی پلاسکو بود – پلیس باید تا شعاع 60 متری پلاسکو را تخلیه میکرد- آتشنشانی تیم ایمنی و سازه نداشت- رئیس هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو: شورای شهر در ارایه طرح مدیریت بحران برای تهران کوتاهی کرده است- پروتکلهای فرماندهی صحنه در حوزه حوادث در ستاد مدیریت بحران وجود ندارد و در حادثه پلاسکو 29 بار مواردی تکذیب شد- پخش زنده 10روزه حادثه از رسانه ملی آن را به بحرانی ملی تبدیل کرد
حمله به روحانی و باندش در جریان جنگ کسب کرسی ریاستجمهوری مضمون مقالات اصلی و سر مقالههای روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع است:
کیهان: در آستانه انتخابات ایران صورت گرفت: موشک پرانی ترامپ تنفس مصنوعی به مدعیان اصلاحات
کیهان: یک میلیارد و صدمیلیون تومان حقوق سالانه یک مدیر وابسته به صندوق ذخیره فرهنگیان!
جوان: رونمایی از کارنامه ضعیف دولت در همایش توسعه روستایی
وطن امروز: افتتاح خط تولید خودروی 14ساله توسط رئیسجمهور چه نفعی برای مردم دارد؟
روزنامههای باند روحانی گزارش بررسی حادثه پلاسکو که بیانگر ناکارآمدی کل نظام است را بر سر باند رقیب آوار کردهاند:
همدلی: هییت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو عنوان کرد: شهرداری موظف به ایمن سازی پلاسکو بود
شهروند: گزارش نهایی هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو اعلام شد؛ ناگفتههای پلاسکو – پلاسکو دیر تخلیه شد – بیمه نامه 68 میلیارد ریالی پلاسکو تمدید نشده بود- شهرداری موظف به ایمن سازی پلاسکو بود – پلیس باید تا شعاع 60 متری پلاسکو را تخلیه میکرد- آتشنشانی تیم ایمنی و سازه نداشت- رئیس هیأت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه پلاسکو: شورای شهر در ارایه طرح مدیریت بحران برای تهران کوتاهی کرده است- پروتکلهای فرماندهی صحنه در حوزه حوادث در ستاد مدیریت بحران وجود ندارد و در حادثه پلاسکو 29 بار مواردی تکذیب شد- پخش زنده 10روزه حادثه از رسانه ملی آن را به بحرانی ملی تبدیل کرد
حمله به روحانی و باندش در جریان جنگ کسب کرسی ریاستجمهوری مضمون مقالات اصلی و سر مقالههای روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع است:
رسالت:سرمقاله: طرح مسأله های اصلی انتخابات 96
از سال 76 که ریلهای سیاست انقلابی شروع به جابهجایی کرد، اتفاقاتی روی داده است که خوب است جوانترها بدانند. این را بدانند که هر چند بر اساس تحلیل محتوای شعارهای نامزد پیروز آن انتخابات، «قانونگرایی»، اصلیترین مطالبه مردم بود، ولی «انتلکتولیسم اصلاحات» که پس از انتخابات ناگهان «سبز شد»، دست به تفسیر «پیام انتخابات» زدند، و «آزادی» خاص خود را جای مطالبه اصلی مردم جا زدند تا فارغ از شعار قانونگرایی غلامحسین کرباسچی را از زندان برهانند که خوشبختانه نتوانستند، و هم فضای مناسب برای بیقیدیهای شهوتآلود که بعداً تشت رسواییاش بر زمین افتاد را فراهم کنند.
از سال 76 که ریلهای سیاست انقلابی شروع به جابهجایی کرد، اتفاقاتی روی داده است که خوب است جوانترها بدانند. این را بدانند که هر چند بر اساس تحلیل محتوای شعارهای نامزد پیروز آن انتخابات، «قانونگرایی»، اصلیترین مطالبه مردم بود، ولی «انتلکتولیسم اصلاحات» که پس از انتخابات ناگهان «سبز شد»، دست به تفسیر «پیام انتخابات» زدند، و «آزادی» خاص خود را جای مطالبه اصلی مردم جا زدند تا فارغ از شعار قانونگرایی غلامحسین کرباسچی را از زندان برهانند که خوشبختانه نتوانستند، و هم فضای مناسب برای بیقیدیهای شهوتآلود که بعداً تشت رسواییاش بر زمین افتاد را فراهم کنند.
وزیر ارشادی که از جانب منتخب 76، زینت کابینه نام گرفته بود، «آزادی» را به «سمحه و سهله» تعبیر کرد، و نهایتاً معلوم شد که حسابی اهل «تجدید فراش» است. از این قرار بود که دوم خرداد، هر چند که در ابتدا پیام «قانونگرایی» در پیش داشت، به ضد خود تبدیل گردید، و هرج و مرج اخلاقی، آن هم از نوعی بسیار قبیح را موجب شد. مفهوم «آزادی منفی»، یک مفهوم شناخته شده در ادبیات «لیبرالیسم و منتقدان آن» است، ولی «آزادی منفی» انتلکتولهای دوم خرداد، نهایتاً نیرومندترین مفهوم خود را در «آزادی سکس» و برداشتن حجاب یافت. پیام دوم خرداد، چیز بسیار ناجوری از آب درآمد.
حمله به پایگاه هوایی رژیم اسد در روزنامههای باند خامنهای اسباب سوخت جنگ باندی برای حمله به حسن روحانی شده است:
حمله به پایگاه هوایی رژیم اسد در روزنامههای باند خامنهای اسباب سوخت جنگ باندی برای حمله به حسن روحانی شده است:
رسالت: شریعتمداری: ترامپ با موشکپرانی به سوریه برای مدعیان اصلاحات عصا فرستاده است
کیهان: موشکپرانی ترامپ، تنفس مصنوعی به مدعیان اصلاحات
در آستانه انتخابات ایران صورت گرفت
هدف اصلی حمله آمریکا را نه در سوریه، بلکه باید برای اثرگذاری بر انتخاباتی جستجو کرد که 40روز دیگر سرنوشت جریان غربگرا در ایران را مشخص خواهد کرد و آمریکا نه به «الشعیرات» حمص، بلکه به تصویر مبهم خود در آینده منطقه در پسِ شکلگیری مدیریت انقلابی در ایران حمله کرده است. چرا که به خوبی میداند اصلیترین مانع تحقق اهداف واشینگتن در منطقه و بهطور ویژه بحران سوریه، جمهوری اسلامی ایران است.
کیهان: در یک جمعبندی از حمله اخیر آمریکا میتوان گفت بین دو گزینه «زنجیرهای از حملات آمریکا علیه سوریه آغاز شده است» و «حمله آمریکا به یک موقعیت نظامی جبهه مقاومت در سوریه تکرار نمیشود» گزینه سومی وجود دارد «آمریکا برای سنگین کردن وزن و در واقع تحمیل خود به روند سیاسی سوریه هرازگاهی به نقطهای در سوریه حمله خواهد کرد بدون آن که همانگونه که «واشینگتنپست» نوشت الزاماً به تغییر راهبرد در سوریه منتهی شود.»
آمریکاییها طی هفتههای اخیر تحلیلهای فراوانی از فضای داخل ایران منتشر کردند که از عمده آنها بوی «نگرانی جدی» به مشام میرسید. در اغلب این تحلیلها که خالی از فتنهگری هم نبود روی لزوم تداوم دولت فعلی ایران و سیاستهای خارجی که این دولت با آن شناخته میشود، تأکید زیادی شده بود. علائم داخلی نشان میداد که احتمال پایان یافتن دوره روحانی بهطور جدی وجود دارد. در این بین برخی از مراکز آمریکایی با صراحت از لزوم دست زدن آمریکا به اقدامی که مانع شکلگیری «تغییر نامطلوب» در ایران شود، سخن میگفتند و بعضی هم همین را با تلویح و کنایه مطرح میکردند. از آن طرف از داخل ایران نیز دو دسته سیگنال به خارج فرستاده میشد یک سیگنال که عمدتاً در جلسات محرمانه رسمی مقامات دولت روحانی با مقامات دولتهای اروپایی مطرح میشد و کم و بیش خبر آن هم درز میکرد، و مبتنی بر ضعیف شدن موقعیت روحانی در داخل ایران بود و دسته دوم سیگنالها مبتنی بر این بود که اگر این دولت کنار برود وقوع جنگ آمریکا علیه ایران حتمی خواهد بود! در این بین هرکس و از جمله آمریکاییها با تجزبه و تحلیل فضای داخلی ایران درمییافت که این تبلیغات که دولت روحانی مانع وقوع جنگ شده و برای ممانعت از جنگ بار دیگر باید به روحانی رأی داد، به جایی نرسیده
بنابراین باید کاری صورت میگرفت تا فضای داخلی ایران به نفع روحانی تغییر کند... . در این دو روز ما شاهد موجی از تحلیلها در شبکههای اجتماعی مورد حمایت دولت ایران هستیم که بر این نکته پای میفشارند که اگر جنگ نمیخواهید به کسانی رأی دهید که به آرامش میاندیشند و حاضرند بهای آن - یعنی کنار آمدن با مهاجمین نظامی - را بپردازند.
موضوع حمله به سوریه دغدغّه روزنامههای باند حسن روحانی نیز شده است. روزنامههای این باند از تداوم اقدامات جهانی علیه رژیم اسد و متحدانش مثل رژیم ابراز نگرانی کردهاند:
وقایع اتفاقیه: عرضاندام ترامپ
الف: اهداف آمریکا از حمله غافلگیرانه
* شروع بهرهوری چشمگیر ناشی از تلاشهای پنهان رایزنیها و لابی انجامشده ترکیه، اسرائیل، عربستان و غرب برای خارجکردن مدار موفقیتهای سیاسی حل بحران سوریه از دست کنشگران روسیه، ایران و دولت سوریه در عرصه بینالمللی و منطقهای
* ارتقای موقعیت تضعیفشده معارضان سوریه طرفدار آمریکا
* آمادهسازی گام بعدی پنتاگون برای آزادسازی رقه
* اعاده موقعیت ازدسترفته آمریکا در پرونده سوریه و پیشیگرفتن پیشتازی حل دیپلوماسی آمریکا در عرصههای مختلف جهانی
بهرهبرداری حداکثری از حمله به الشعیرات برای کسب دستاوردهای بیشتر در سفر تیلرسون به مسکو
ب: اهداف اعراب از حمله به الشعیرات
* بهرهبرداری سیاسی روانی برای تضعیف موقعیت متحدان بشار اسد در سوریه از خلال اجرای یک عملیات غافلگیرانه
* تأثیرگذاری بر فرایندهای مذاکرات ناشی از آستانه و ژنو و افزایش وزن مذاکرهکننده معارض
* نبضسنجی برای گامهای بعدی طرحهای مناطق امن در شمال و جنوب
ج: پیامدها و آثار منفی حمله بر موقعیت کنشگران روسیه و جمهوریاسلامی ایران در سوریه
* پیام سیاسی و روانی معناداری را به ایران و روسیه خواهد داد که آمریکاییها با وزن نظامی برجستهای، آماده هر گونه هزینهسازی هستند.
* پیام شاخص و بارز حملهاین است که آمریکا در پرونده نظامی و سیاسی سوریه قرار نیست غایب باشد؛ بنابراین مابهازای آن تغییر پروسههای قبلی همچون آستانه به پروسههای مطلوبتر واشینگتن را تداعی میکند.
آرمان: حمله موشکی آمریکا یک بدعت خطرناک است
ظریف: حمله موشکی آمریکا یک بدعت خطرناک است
وزیر امور خارجه ایران، حمله موشکی آمریکا به سوریه را محکوم کرد و گفت: این حادثه برخلاف موازین حقوق بینالملل و یک بدعت خطرناک است.
ابتکار: سرمقاله: اهدافی فراتر از حمله موشکی به سوریه
آمریکاییان بر سرآنند که به رقیبان منطقهیی و جهانی خود از یکسو و متحدان خود پیام روشنی را صادر کنند؛ اینکه سیاستهای واشینگتن با سالهای دوران «باراک اوباما» تفاوت کرده است. «قدرت واقعی» که همانا بهرهگیری مستقیم از توانمندیهای نظامی و اقتصادی آمریکاست، جای خود را به مماشات بهزعم آنان هشت سال حکومت باراک اوباما داده است. این سیاست در مسامحهآمیزترین حالت، تقسیم منافع برابر با قدرتهای همتای خود _که در این زمان همچنان روسیه و چین است _ به حساب میآید.
بهاین ترتیب حمله به پایگاه هوایی الشعیرات نه اقدامی صرفاً تنبیهی و نه شروع عملیات نظامی علیه دولت دمشق است، بلکه بهمثابه آتش تهیه برای استقرار نظمی است که «کندولیزا رایس» وزیر امور خارجه دولت جورج بوش پسر در دهه نخست قرن بیست ویک، آن را ایجاد نظم از درون بینظمی در خاورمیانه خواند... آنچه در این میان اهمیت دارد شیوه عمل و سیاست راهبردی ایران است که بهطور مستقیم منافع آن را در کوتاه و بلندمدت تعیین میکند. هدف آمریکا و متحدانش محدودسازی نفوذ منطقهیی و فرسوده کردن توانمندی ایران است. در نگاه مخالفان ایران، بازگشت به دوران انزوای بینالمللی و تحمیل وضعیت فرساینده به این کشور در اولویت قرار دارد. بههمین دلیل اصلیترین دستور کار همه رفت و آمدهای منطقهای، دید و بازدیدها از واشینگتن و اجلاسهای برگزار شده طی ماهها و هفتههای اخیر نه الزاماً سوریه و حتی دامنه نفوذ روسیه در منطقه، بلکه ایران بوده است. مطلوب مخالفان ایران، واکنش سریع و از سر احساس به اتفاقاتی مانند حمله موشکی آمریکا به سوریه است، در حالی که تهران با درک آنچه مخالفان ایران درپی آنند، لازم است خود را از درون در برابر تهدیدات بیرونی ایمن کند. بیجهت نیست که آمریکاییان اقدام بعدی علیه ایران را به بعد از انتخابات اردیبهشت واگذاشتهاند.
ابتکار: خط و نشان ترامپی؛ حمله موشکی آمریکا به سوریه پیامی خطرناک به کشورهای دیگر است؟
ترامپ در حالی خبر از صدور فرمان حمله داد که خود در چین بهسر میبرد و شاید بهدنبال این بود که صریحاً اخطاری علیه کشورهایی چون روسیه، چین، کره شمالی و حتی ایران بدهد.
در ماههای اخیر روسیه و ایران توانستهبودند به اهداف مهمی در سوریه دستیابند. از آزادسازی حلب تا توافق جهانی بر سر ماندن بشار اسد در قدرت همه از مواردی بود که نشانگر پیروزی ائتلاف روسی- ایرانی در مقابل ائتلاف آمریکایی-عربی داشت.
کارشناسان معتقدند که این اقدام آمریکا اخطاری نه تنها برای ایران بلکه برای کشورهای دیگر هم است. این حمله نهتنها میتواند تنشهای منطقه را افزایش دهد بلکه راه را برای تروریستها هم باز خواهد کرد. با اینکه حمله به ایران برای آمریکا هزینه دارد اما نباید این موضوع را نادیده گرفت که دولت ترامپ با دولتهای گذشته خود تفاوت دارد.
در روزنامههای باند حسن روحانی به سیاستهای روسیه در جریان حمله به پایگاههای هوایی اسد حمله کردهاند:
کیهان: موشکپرانی ترامپ، تنفس مصنوعی به مدعیان اصلاحات
در آستانه انتخابات ایران صورت گرفت
هدف اصلی حمله آمریکا را نه در سوریه، بلکه باید برای اثرگذاری بر انتخاباتی جستجو کرد که 40روز دیگر سرنوشت جریان غربگرا در ایران را مشخص خواهد کرد و آمریکا نه به «الشعیرات» حمص، بلکه به تصویر مبهم خود در آینده منطقه در پسِ شکلگیری مدیریت انقلابی در ایران حمله کرده است. چرا که به خوبی میداند اصلیترین مانع تحقق اهداف واشینگتن در منطقه و بهطور ویژه بحران سوریه، جمهوری اسلامی ایران است.
کیهان: در یک جمعبندی از حمله اخیر آمریکا میتوان گفت بین دو گزینه «زنجیرهای از حملات آمریکا علیه سوریه آغاز شده است» و «حمله آمریکا به یک موقعیت نظامی جبهه مقاومت در سوریه تکرار نمیشود» گزینه سومی وجود دارد «آمریکا برای سنگین کردن وزن و در واقع تحمیل خود به روند سیاسی سوریه هرازگاهی به نقطهای در سوریه حمله خواهد کرد بدون آن که همانگونه که «واشینگتنپست» نوشت الزاماً به تغییر راهبرد در سوریه منتهی شود.»
آمریکاییها طی هفتههای اخیر تحلیلهای فراوانی از فضای داخل ایران منتشر کردند که از عمده آنها بوی «نگرانی جدی» به مشام میرسید. در اغلب این تحلیلها که خالی از فتنهگری هم نبود روی لزوم تداوم دولت فعلی ایران و سیاستهای خارجی که این دولت با آن شناخته میشود، تأکید زیادی شده بود. علائم داخلی نشان میداد که احتمال پایان یافتن دوره روحانی بهطور جدی وجود دارد. در این بین برخی از مراکز آمریکایی با صراحت از لزوم دست زدن آمریکا به اقدامی که مانع شکلگیری «تغییر نامطلوب» در ایران شود، سخن میگفتند و بعضی هم همین را با تلویح و کنایه مطرح میکردند. از آن طرف از داخل ایران نیز دو دسته سیگنال به خارج فرستاده میشد یک سیگنال که عمدتاً در جلسات محرمانه رسمی مقامات دولت روحانی با مقامات دولتهای اروپایی مطرح میشد و کم و بیش خبر آن هم درز میکرد، و مبتنی بر ضعیف شدن موقعیت روحانی در داخل ایران بود و دسته دوم سیگنالها مبتنی بر این بود که اگر این دولت کنار برود وقوع جنگ آمریکا علیه ایران حتمی خواهد بود! در این بین هرکس و از جمله آمریکاییها با تجزبه و تحلیل فضای داخلی ایران درمییافت که این تبلیغات که دولت روحانی مانع وقوع جنگ شده و برای ممانعت از جنگ بار دیگر باید به روحانی رأی داد، به جایی نرسیده
بنابراین باید کاری صورت میگرفت تا فضای داخلی ایران به نفع روحانی تغییر کند... . در این دو روز ما شاهد موجی از تحلیلها در شبکههای اجتماعی مورد حمایت دولت ایران هستیم که بر این نکته پای میفشارند که اگر جنگ نمیخواهید به کسانی رأی دهید که به آرامش میاندیشند و حاضرند بهای آن - یعنی کنار آمدن با مهاجمین نظامی - را بپردازند.
موضوع حمله به سوریه دغدغّه روزنامههای باند حسن روحانی نیز شده است. روزنامههای این باند از تداوم اقدامات جهانی علیه رژیم اسد و متحدانش مثل رژیم ابراز نگرانی کردهاند:
وقایع اتفاقیه: عرضاندام ترامپ
الف: اهداف آمریکا از حمله غافلگیرانه
* شروع بهرهوری چشمگیر ناشی از تلاشهای پنهان رایزنیها و لابی انجامشده ترکیه، اسرائیل، عربستان و غرب برای خارجکردن مدار موفقیتهای سیاسی حل بحران سوریه از دست کنشگران روسیه، ایران و دولت سوریه در عرصه بینالمللی و منطقهای
* ارتقای موقعیت تضعیفشده معارضان سوریه طرفدار آمریکا
* آمادهسازی گام بعدی پنتاگون برای آزادسازی رقه
* اعاده موقعیت ازدسترفته آمریکا در پرونده سوریه و پیشیگرفتن پیشتازی حل دیپلوماسی آمریکا در عرصههای مختلف جهانی
بهرهبرداری حداکثری از حمله به الشعیرات برای کسب دستاوردهای بیشتر در سفر تیلرسون به مسکو
ب: اهداف اعراب از حمله به الشعیرات
* بهرهبرداری سیاسی روانی برای تضعیف موقعیت متحدان بشار اسد در سوریه از خلال اجرای یک عملیات غافلگیرانه
* تأثیرگذاری بر فرایندهای مذاکرات ناشی از آستانه و ژنو و افزایش وزن مذاکرهکننده معارض
* نبضسنجی برای گامهای بعدی طرحهای مناطق امن در شمال و جنوب
ج: پیامدها و آثار منفی حمله بر موقعیت کنشگران روسیه و جمهوریاسلامی ایران در سوریه
* پیام سیاسی و روانی معناداری را به ایران و روسیه خواهد داد که آمریکاییها با وزن نظامی برجستهای، آماده هر گونه هزینهسازی هستند.
* پیام شاخص و بارز حملهاین است که آمریکا در پرونده نظامی و سیاسی سوریه قرار نیست غایب باشد؛ بنابراین مابهازای آن تغییر پروسههای قبلی همچون آستانه به پروسههای مطلوبتر واشینگتن را تداعی میکند.
آرمان: حمله موشکی آمریکا یک بدعت خطرناک است
ظریف: حمله موشکی آمریکا یک بدعت خطرناک است
وزیر امور خارجه ایران، حمله موشکی آمریکا به سوریه را محکوم کرد و گفت: این حادثه برخلاف موازین حقوق بینالملل و یک بدعت خطرناک است.
ابتکار: سرمقاله: اهدافی فراتر از حمله موشکی به سوریه
آمریکاییان بر سرآنند که به رقیبان منطقهیی و جهانی خود از یکسو و متحدان خود پیام روشنی را صادر کنند؛ اینکه سیاستهای واشینگتن با سالهای دوران «باراک اوباما» تفاوت کرده است. «قدرت واقعی» که همانا بهرهگیری مستقیم از توانمندیهای نظامی و اقتصادی آمریکاست، جای خود را به مماشات بهزعم آنان هشت سال حکومت باراک اوباما داده است. این سیاست در مسامحهآمیزترین حالت، تقسیم منافع برابر با قدرتهای همتای خود _که در این زمان همچنان روسیه و چین است _ به حساب میآید.
بهاین ترتیب حمله به پایگاه هوایی الشعیرات نه اقدامی صرفاً تنبیهی و نه شروع عملیات نظامی علیه دولت دمشق است، بلکه بهمثابه آتش تهیه برای استقرار نظمی است که «کندولیزا رایس» وزیر امور خارجه دولت جورج بوش پسر در دهه نخست قرن بیست ویک، آن را ایجاد نظم از درون بینظمی در خاورمیانه خواند... آنچه در این میان اهمیت دارد شیوه عمل و سیاست راهبردی ایران است که بهطور مستقیم منافع آن را در کوتاه و بلندمدت تعیین میکند. هدف آمریکا و متحدانش محدودسازی نفوذ منطقهیی و فرسوده کردن توانمندی ایران است. در نگاه مخالفان ایران، بازگشت به دوران انزوای بینالمللی و تحمیل وضعیت فرساینده به این کشور در اولویت قرار دارد. بههمین دلیل اصلیترین دستور کار همه رفت و آمدهای منطقهای، دید و بازدیدها از واشینگتن و اجلاسهای برگزار شده طی ماهها و هفتههای اخیر نه الزاماً سوریه و حتی دامنه نفوذ روسیه در منطقه، بلکه ایران بوده است. مطلوب مخالفان ایران، واکنش سریع و از سر احساس به اتفاقاتی مانند حمله موشکی آمریکا به سوریه است، در حالی که تهران با درک آنچه مخالفان ایران درپی آنند، لازم است خود را از درون در برابر تهدیدات بیرونی ایمن کند. بیجهت نیست که آمریکاییان اقدام بعدی علیه ایران را به بعد از انتخابات اردیبهشت واگذاشتهاند.
ابتکار: خط و نشان ترامپی؛ حمله موشکی آمریکا به سوریه پیامی خطرناک به کشورهای دیگر است؟
ترامپ در حالی خبر از صدور فرمان حمله داد که خود در چین بهسر میبرد و شاید بهدنبال این بود که صریحاً اخطاری علیه کشورهایی چون روسیه، چین، کره شمالی و حتی ایران بدهد.
در ماههای اخیر روسیه و ایران توانستهبودند به اهداف مهمی در سوریه دستیابند. از آزادسازی حلب تا توافق جهانی بر سر ماندن بشار اسد در قدرت همه از مواردی بود که نشانگر پیروزی ائتلاف روسی- ایرانی در مقابل ائتلاف آمریکایی-عربی داشت.
کارشناسان معتقدند که این اقدام آمریکا اخطاری نه تنها برای ایران بلکه برای کشورهای دیگر هم است. این حمله نهتنها میتواند تنشهای منطقه را افزایش دهد بلکه راه را برای تروریستها هم باز خواهد کرد. با اینکه حمله به ایران برای آمریکا هزینه دارد اما نباید این موضوع را نادیده گرفت که دولت ترامپ با دولتهای گذشته خود تفاوت دارد.
در روزنامههای باند حسن روحانی به سیاستهای روسیه در جریان حمله به پایگاههای هوایی اسد حمله کردهاند:
آرمان: آینده ایران درسپهر تحرکات آمریکا
ترامپ طرفدار اقدام قاطع است. این اقدام در مرحله نخست علیه روسیه در سوریه و علیه تهران در کل منطقه خاورمیانه صورت گرفته است. آمریکا در خاورمیانه نشان داد امتیازهای لازم را به مسکو میدهد، اما امتیازهای بزرگتر از مسکو میطلبد. از این منظر مسکو قدس غربی را بهعنوان پایتخت رژیم اسراییل میپذیرد. در نتیجه امتیاز لازم به آمریکا از سوی مسکو داده شده است. در بعد منطقهای، مسکو اگر امتیاز بیشتری میخواهد باید به آمریکا کمک کند، در نتیجه حمله به حمص بیش از اینکه حمله به بشار اسد باشد، آزمایش آمریکا از روسیه در ارتباط با تهران است. اگر مسکو در ارتباط با تهران نباشد و ایران بر مواضع خود تأکید کند، آمریکا هجمههای منطقهیی علیه ایران ایجاد میکند. ترامپ محاصره منطقهیی تهران را تحت رهبری خود در نظر دارد و از طرف دیگر با تغییر شرایط در تهران بهدنبال پاره کردن برجام در ایران است. روابط گسترده سیستمهای منطقهیی عربستان با صهیونیستها، دیدار کشورهای عربی با پوتین، نزدیکی ترامپ به مسکو و بهرسمیت شناختن قدس غربی بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، سپردن دو جزیره از مصر به عربستان و فروش تحصیلات نظامی به منطقه، نشانههای این مهم در باب آغاز زود هنگام محاصره منطقهیی تهران است.
روند تحولات مرتبط، از حساسیت بالایی برخوردار است. شورای امنیت ملی روسیه، حمله موشکی آمریکا را یک اقدام تروریستی نامیده که البته موضع صحیحی به نظر میرسد. بهویژه آن که با در نظر گرفتن حضور گسترده نظامیان و سازوکارهای روسی در سوریه، مدودف نخستوزیر روسیه معتقد است آمریکا و روسیه در یک قدمی برخورد نظامی قرار گرفتهاند. اما سؤال این است که با توجه به ابعاد وسیع حضور نظامی روسیه در سوریه، اساساً چگونه ممکن است آمریکا دست به چنین اقدام خطرناکی بزند؟ این یک پیام و اقدام تحقیرآمیز علیه روسیه محسوب میشود که مراتب تردید، ضعف و انفعال عملیاتی روسیه کاملاً محرز و قابل اثبات است. پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا رسماً اعلام کرد درباره این حمله موشکی و قبل از انجام آن به مسکو اطلاعرسانی کرده است.
طبعاً جای سؤال است که مقامات روسیه در چه زمانی و چگونه در جریان قرار گرفتهاند و چرا تا این اندازه ساکت و بیتفاوت بودهاند؟ چرا روسها با آن همه حضور نظامی پردامنه و از جمله استقرار سیستمهای دفاع موشکی S300 و S400، اقدام جدی و موثری را صورت ندادهاند؟
روسیه بهخاطر حفظ وجهه و اعتبار بینالمللی خود هم که شده، باید کاری صورت میداد که نداد. در چنین شرایطی حتی لغو یکجانبه توافق پرهیز از برخوردهای هوایی در آسمان سوریه از جانب مسکو هم نمیتواند اقدام تعیین کنندهای محسوب شود چرا که واشینگتن در موقع مناسب، «استفاده ابزاری» از همین توافق را به نفع خود بهعمل آورده و لغو یکجانبه آنهم، نمیتواند زیانهای وارده به مسکو و متحدانش را جبران کند.
ادامه تحریمها و ضعیت معیشت مردم دو سوژه دیگر روزنامههای باند خامنهای که بر سر باند رقیب زدهاند:
ترامپ طرفدار اقدام قاطع است. این اقدام در مرحله نخست علیه روسیه در سوریه و علیه تهران در کل منطقه خاورمیانه صورت گرفته است. آمریکا در خاورمیانه نشان داد امتیازهای لازم را به مسکو میدهد، اما امتیازهای بزرگتر از مسکو میطلبد. از این منظر مسکو قدس غربی را بهعنوان پایتخت رژیم اسراییل میپذیرد. در نتیجه امتیاز لازم به آمریکا از سوی مسکو داده شده است. در بعد منطقهای، مسکو اگر امتیاز بیشتری میخواهد باید به آمریکا کمک کند، در نتیجه حمله به حمص بیش از اینکه حمله به بشار اسد باشد، آزمایش آمریکا از روسیه در ارتباط با تهران است. اگر مسکو در ارتباط با تهران نباشد و ایران بر مواضع خود تأکید کند، آمریکا هجمههای منطقهیی علیه ایران ایجاد میکند. ترامپ محاصره منطقهیی تهران را تحت رهبری خود در نظر دارد و از طرف دیگر با تغییر شرایط در تهران بهدنبال پاره کردن برجام در ایران است. روابط گسترده سیستمهای منطقهیی عربستان با صهیونیستها، دیدار کشورهای عربی با پوتین، نزدیکی ترامپ به مسکو و بهرسمیت شناختن قدس غربی بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، سپردن دو جزیره از مصر به عربستان و فروش تحصیلات نظامی به منطقه، نشانههای این مهم در باب آغاز زود هنگام محاصره منطقهیی تهران است.
روند تحولات مرتبط، از حساسیت بالایی برخوردار است. شورای امنیت ملی روسیه، حمله موشکی آمریکا را یک اقدام تروریستی نامیده که البته موضع صحیحی به نظر میرسد. بهویژه آن که با در نظر گرفتن حضور گسترده نظامیان و سازوکارهای روسی در سوریه، مدودف نخستوزیر روسیه معتقد است آمریکا و روسیه در یک قدمی برخورد نظامی قرار گرفتهاند. اما سؤال این است که با توجه به ابعاد وسیع حضور نظامی روسیه در سوریه، اساساً چگونه ممکن است آمریکا دست به چنین اقدام خطرناکی بزند؟ این یک پیام و اقدام تحقیرآمیز علیه روسیه محسوب میشود که مراتب تردید، ضعف و انفعال عملیاتی روسیه کاملاً محرز و قابل اثبات است. پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا رسماً اعلام کرد درباره این حمله موشکی و قبل از انجام آن به مسکو اطلاعرسانی کرده است.
طبعاً جای سؤال است که مقامات روسیه در چه زمانی و چگونه در جریان قرار گرفتهاند و چرا تا این اندازه ساکت و بیتفاوت بودهاند؟ چرا روسها با آن همه حضور نظامی پردامنه و از جمله استقرار سیستمهای دفاع موشکی S300 و S400، اقدام جدی و موثری را صورت ندادهاند؟
روسیه بهخاطر حفظ وجهه و اعتبار بینالمللی خود هم که شده، باید کاری صورت میداد که نداد. در چنین شرایطی حتی لغو یکجانبه توافق پرهیز از برخوردهای هوایی در آسمان سوریه از جانب مسکو هم نمیتواند اقدام تعیین کنندهای محسوب شود چرا که واشینگتن در موقع مناسب، «استفاده ابزاری» از همین توافق را به نفع خود بهعمل آورده و لغو یکجانبه آنهم، نمیتواند زیانهای وارده به مسکو و متحدانش را جبران کند.
ادامه تحریمها و ضعیت معیشت مردم دو سوژه دیگر روزنامههای باند خامنهای که بر سر باند رقیب زدهاند:
وطن امروز: بنبست اقتصادی خودساخته روحانی
غلتاندن نابسامانیها و عدم تلاش برای حل و کنترل آنها بسیاری از آنها را از نابسامانی به بحران تبدیل کرد. نکته اساسی در این میان این است که دولت یازدهم در همه زمینههایی که اقدام عاجل توأم با هزینههای سیاسی و اجتماعی بود، برای حفظ وجهه خود هیچ هزینهای را برعهده نگرفت.
شرایطی که قرار بود پایان به تأخیر انداختنها باشد خود زنجیری بزرگ بر پای دولت بسته است و همه رشتههای آن را پنبه کرده است. دولت در این شرایط به نوعی آچمز شده است، چرا که برای دولتی که آب خوردن ملت را هم به توافق هستهیی گره خورده میدید، این وضعیت که در آن عایدیاش به تقریباً هیچ تمایل دارد، یک بلاتکلیفی و بیعملی را به وجود آورده است. دولت به رزمیکاری میماند که فقط یک فن بلد است و پس از امتیاز دادنهای بیشمار به حریف برای فراهم شدن شرایط کاربرد فنش، متوجه میشود وضعیتی را پیش آورده که به هیچوجه نمیتواند فنش را اجرا کند و گیج و مبهوت میشود.
صحبت از برجام را البته باید کمکم رها کرد و مرده را بیش از این چوب نزد و کار بررسی و صحبت از آن را به دانشکدههای روابط بینالملل و تاریخ سپرد. شاید سالهای بعد اگر قدرت در دست دولتهای با علایق ملیگرایانه و استقلالطلبانه باشد، برجام بهعنوان عبرتی در میان سایر عبرتهای تلخ تاریخ ایران در کتابهای تاریخ جا خوش کند.
امروز برجام آنچه قرار بود برای دولت روحانی به ارمغان بیاورد نیاورده و دولت را سردرگم و سر در گریبان کرده است. بهنحوی که گشایشهای موردی که برجام در زمینه فروش نفت و رفع تحریمهای لجستیکی به وجود آورده است، کماکان گروگان تحریمهای مالیاند و آنچه از برجام حاصل شده است در این شرایط آنقدر نیست که همه آن غلتاندنها و تأخیرانداختنها را جبران کند. سیل چشمداشتی پسابرجام به یک آبباریکه تحت حاکمیت وزارت خزانهداری آمریکا بدل شده است! و اقتصاد در رکود نگه داشته شده ایران (به وسیله سیاستهای انقباضی که نرخ تورم پایین را نشانه گرفتهاند) به بیش از این حرفها برای خروج از رکود نیاز خواهد داشت
کیهان: روسفید! (گفت و شنود)
گفت: روزنامهایران، ارگان دولت با تیتر درشت در صفحه اول نوشته است صادرات غیرنفتی پس از 62سال از واردات سبقت گرفته است!
گفتم: چی شده که دقیقاً در آستانه انتخابات این معجزه بهوقوع پیوسته؟!
گفت: معجزه که چه عرض کنم؟! یک کلک دمدستی سوار کردهاند و صادرات میعانات گازی و نفتی را که تاکنون در جدول صادرات نفتی قرار داشت، از این جدول خارج کرده و آمار آن را در جدول صادرات غیرنفتی محاسبه کردهاند.
گفتم: یارو یک کیسه گندم را بار الاغ کرده و به آسیاب برده بود که آرد کند ولی هوس قمار کرد و کیسه گندم و الاغ را باخت و چون روی بازگشت نداشت همانجا ماند و در حال خوردن نان و ماست بود که صاحب گندم رسید و پرسید گندم و الاغ چی شد؟ یارو گفت؛ سیل آمد همه را برد. صاحب گندم پرسید؛ چرا گندمهای دیگران را سیل نبرده است؟ و کاسه ماست را محکم روی سر او زد و یارو در حالی که ماستها را بهصورت خود میمالید گفت؛ خدا را شکر، هم حسابم را پس دادم و هم روسفید شدم!
وحشت از بروز قیام در شکاف جنگ قدرت باندها در جریان نمایش انتخابات موضوع دیگر روزنامههای باند خامنهای است که مسبب بروز چنین احتمالی را باند رقیب دانسته و پیشاپیش برایش خط و نشان هم کشیدهاند:
غلتاندن نابسامانیها و عدم تلاش برای حل و کنترل آنها بسیاری از آنها را از نابسامانی به بحران تبدیل کرد. نکته اساسی در این میان این است که دولت یازدهم در همه زمینههایی که اقدام عاجل توأم با هزینههای سیاسی و اجتماعی بود، برای حفظ وجهه خود هیچ هزینهای را برعهده نگرفت.
شرایطی که قرار بود پایان به تأخیر انداختنها باشد خود زنجیری بزرگ بر پای دولت بسته است و همه رشتههای آن را پنبه کرده است. دولت در این شرایط به نوعی آچمز شده است، چرا که برای دولتی که آب خوردن ملت را هم به توافق هستهیی گره خورده میدید، این وضعیت که در آن عایدیاش به تقریباً هیچ تمایل دارد، یک بلاتکلیفی و بیعملی را به وجود آورده است. دولت به رزمیکاری میماند که فقط یک فن بلد است و پس از امتیاز دادنهای بیشمار به حریف برای فراهم شدن شرایط کاربرد فنش، متوجه میشود وضعیتی را پیش آورده که به هیچوجه نمیتواند فنش را اجرا کند و گیج و مبهوت میشود.
صحبت از برجام را البته باید کمکم رها کرد و مرده را بیش از این چوب نزد و کار بررسی و صحبت از آن را به دانشکدههای روابط بینالملل و تاریخ سپرد. شاید سالهای بعد اگر قدرت در دست دولتهای با علایق ملیگرایانه و استقلالطلبانه باشد، برجام بهعنوان عبرتی در میان سایر عبرتهای تلخ تاریخ ایران در کتابهای تاریخ جا خوش کند.
امروز برجام آنچه قرار بود برای دولت روحانی به ارمغان بیاورد نیاورده و دولت را سردرگم و سر در گریبان کرده است. بهنحوی که گشایشهای موردی که برجام در زمینه فروش نفت و رفع تحریمهای لجستیکی به وجود آورده است، کماکان گروگان تحریمهای مالیاند و آنچه از برجام حاصل شده است در این شرایط آنقدر نیست که همه آن غلتاندنها و تأخیرانداختنها را جبران کند. سیل چشمداشتی پسابرجام به یک آبباریکه تحت حاکمیت وزارت خزانهداری آمریکا بدل شده است! و اقتصاد در رکود نگه داشته شده ایران (به وسیله سیاستهای انقباضی که نرخ تورم پایین را نشانه گرفتهاند) به بیش از این حرفها برای خروج از رکود نیاز خواهد داشت
کیهان: روسفید! (گفت و شنود)
گفت: روزنامهایران، ارگان دولت با تیتر درشت در صفحه اول نوشته است صادرات غیرنفتی پس از 62سال از واردات سبقت گرفته است!
گفتم: چی شده که دقیقاً در آستانه انتخابات این معجزه بهوقوع پیوسته؟!
گفت: معجزه که چه عرض کنم؟! یک کلک دمدستی سوار کردهاند و صادرات میعانات گازی و نفتی را که تاکنون در جدول صادرات نفتی قرار داشت، از این جدول خارج کرده و آمار آن را در جدول صادرات غیرنفتی محاسبه کردهاند.
گفتم: یارو یک کیسه گندم را بار الاغ کرده و به آسیاب برده بود که آرد کند ولی هوس قمار کرد و کیسه گندم و الاغ را باخت و چون روی بازگشت نداشت همانجا ماند و در حال خوردن نان و ماست بود که صاحب گندم رسید و پرسید گندم و الاغ چی شد؟ یارو گفت؛ سیل آمد همه را برد. صاحب گندم پرسید؛ چرا گندمهای دیگران را سیل نبرده است؟ و کاسه ماست را محکم روی سر او زد و یارو در حالی که ماستها را بهصورت خود میمالید گفت؛ خدا را شکر، هم حسابم را پس دادم و هم روسفید شدم!
وحشت از بروز قیام در شکاف جنگ قدرت باندها در جریان نمایش انتخابات موضوع دیگر روزنامههای باند خامنهای است که مسبب بروز چنین احتمالی را باند رقیب دانسته و پیشاپیش برایش خط و نشان هم کشیدهاند:
وطن امروز: درباره ادعای دروغین تقلب در سال 88 و اردوکشی خیابانی آن سال و لطماتی که جماعتی به کشور در آن برهه وارد کردند هم زیاد گفته شده اما به نظر میرسد احتمالاً در سال 92 مباحثی درباره 7/0درصد رأی روحانی و رفتن انتخابات به دور دوم وجود داشته است. البته نکته حائز اهمیت این است که در آغاز سال 96 و در حالی که کمتر از یک ماه و نیم به انتخابات زمان باقی است طرح چنین مسالهای از سوی رهبر انقلاب میتواند هشدار و انذاری جدی به همه گروههای سیاسی باشد چه گروههای بدسابقهای که چند بار جلوی رأی مردم ایستادهاند و در خلوت و جلوت حتی سعی کردهاند آنجا که منافعشان تأمین نشده مملکت را به آستانه سقوط بکشانند، چه جریانی که امروز به سبب استقرار در قوه مجریه ممکن است پیشاپیش خود را برنده انتخابات بداند-که البته شاید این تذکر بیش از همه متوجه دولت مستقر باشد، چرا که اصلاحطلبان بهخاطر خطای فاحش در 88 کمتر امکان دارد دست به خطایی دیگر بزنند که آنها را حتی از حیات سیاسی هم محروم کند و بیش از همه دولت مستقر باید نگران از دست دادن قدرت باشد- و چه سایر جریانها و گروهها همه باید بدانند که قوام و دوام نظام جمهوری اسلامی، به توأمان پیش بردن 2 بال کارآمدی و صیانت از مولفههای مردمسالاری دینی است. حتی خوب است گروههای مختلف سیاسی و آنها که خود را دلسوز منافع ملی میدانند، ضمن پایبندی به قواعد دموکراسی و مردمسالاری دینی به این مسأله فکر کنند که چگونه میتوانند کارآمدی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نظام را در بستر مردمسالاری دینی پیش ببرند و به این سؤال پاسخ دهند که چگونه میتوان آفتهای پوپولار دموکراسی را برای نیل به کارآمدی نظام کمینه کرد؟
حمله به آخوند جنایتکار رئیسی در روزنامههای باند حسن روحانی مقالات زیادی را به خود اختصاص داده است. روزنامههای این باند در یک همدستی آشکار کمترین اشارهیی به سابقه رئیسی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان 67 نکردهاند:
حمله به آخوند جنایتکار رئیسی در روزنامههای باند حسن روحانی مقالات زیادی را به خود اختصاص داده است. روزنامههای این باند در یک همدستی آشکار کمترین اشارهیی به سابقه رئیسی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان 67 نکردهاند:
آفتاب یزد: «گفتمان رئیسی کدام است؟»
هیچ گفتمان مشخصی از رئیسی نشنیدیم که نهادینه شده باشد. گفتمان نهادینه شده اصولگرا همان گفتمان دو دوره احمدینژاد و سه دوره مجالس اصولگرا بوده است. گفتمانی که در قضاوت افکار عمومی اکنون به آقای رئیسی نسبت داده میشود. از طرفی هر چند آقای رئیسی از سن 20سالگی تا به امروز در سطوح حقوقی و قضایی رشد داشته اما ایشان قرار است راهبری قوه مجریه را برعهده بگیرند! در حالی که حتی یک روز هم در این قوه تجربه اجرایی ندارند بنابراین رئیسی کارنامه مجاب کنندهای از نظر اجرایی برای ریاستجمهوری نخواهد داشت.
آفتاب یزد: کیانوش راد: رئیسی جز تکرار یک سری شعارهای کلیشهای در باب سیاست خارجی هیچ چیز نخواهد گفت و اصولاً چیزی به شکل تجربی و اجرایی را در کارنامه خویش ندارد که تحلیلگران و یا حتی مردم عادی مطمئن شوند که این سخنان، مبتنی بر یک تجربه اجرایی رئیسی است
روزنامههای باند روحانی در عین حمله به آخوند جلاد رئیسی بر تشتت باند خامنهای هم دست گذاشتهاند و ضمن ابراز نگرانی از بروز قیام این واقعه را به پای احمدینژاد نوشتهاند:
هیچ گفتمان مشخصی از رئیسی نشنیدیم که نهادینه شده باشد. گفتمان نهادینه شده اصولگرا همان گفتمان دو دوره احمدینژاد و سه دوره مجالس اصولگرا بوده است. گفتمانی که در قضاوت افکار عمومی اکنون به آقای رئیسی نسبت داده میشود. از طرفی هر چند آقای رئیسی از سن 20سالگی تا به امروز در سطوح حقوقی و قضایی رشد داشته اما ایشان قرار است راهبری قوه مجریه را برعهده بگیرند! در حالی که حتی یک روز هم در این قوه تجربه اجرایی ندارند بنابراین رئیسی کارنامه مجاب کنندهای از نظر اجرایی برای ریاستجمهوری نخواهد داشت.
آفتاب یزد: کیانوش راد: رئیسی جز تکرار یک سری شعارهای کلیشهای در باب سیاست خارجی هیچ چیز نخواهد گفت و اصولاً چیزی به شکل تجربی و اجرایی را در کارنامه خویش ندارد که تحلیلگران و یا حتی مردم عادی مطمئن شوند که این سخنان، مبتنی بر یک تجربه اجرایی رئیسی است
روزنامههای باند روحانی در عین حمله به آخوند جلاد رئیسی بر تشتت باند خامنهای هم دست گذاشتهاند و ضمن ابراز نگرانی از بروز قیام این واقعه را به پای احمدینژاد نوشتهاند:
آرمان: به نظر میرسد اصولگرایان برای اینکه از خواب آشفته انتخاباتی به سلامت بیرون آیند، چارهای جز اجماع بر سر ابراهیم رئیسی و کنارهگیری سایر کاندیداها به نفع این متولی آستان قدس رضوی ندارند.
اما اصولگرایان حتی حزب مؤتلفه نیز ناگزیرند که به کاندیداتوری رئیسی تن در دهند. زیرا اصولگرایان بهخوبی میدانند که بسیاری از کاندیداهایی که تا به امروز از آنها نام برده شده، در دورههای قبل شانس خود را امتحان کرده و هیچیک از آنها از اقبال و محبوبیت لازم در جامعه برخوردار نبودند.
اعتماد: امیر محبیان: کاندیدای نهایی جمنا قبل از مواجهه با حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری باید از ٤ مانع عبور کند؛ نخست، مانع احمدینژاد است که نه فقط برای جمنا بلکه برای اصولگرایان و شاید کلیت نظام بهصورت یک علامت سؤال جدی مطرح شده است. دوم مانع جلیلی، که ظاهراً مایل نیست بهراحتی مغلوب شده و فکر میکند رئیسی قراری با قالیباف برای معاون اولی یا معاون اجرایی گذاشته و او را از صحنه حذف کرده است. او خواهد کوشید تا پافشاری کند که اگر هم کنار رفت سهم مناسبی دریافت کند. سوم، مانع مؤتلفه است؛ مؤتلفه از حذف سریع کاندیدای خود راضی نیست. سالها است که مؤتلفه با وجود تجربه مسوولانش و نیز داشتن تشکیلات خوب از جریانهای نورس رودست خورده است. مانع چهارم، پاسخ به شبهات و پرسشهای زیادی است که در برابر او قرار خواهند داد. پرسشهایی که معلوم نیست رئیسی بهراحتی بتواند از پس آن بهمنظور اقناع رایدهندگان برآید... هواداران احمدینژاد با خیزی که برداشتهاند احتمال رأی دادنشان به روحانی بیش از احتمال رأی دادن به رئیسی است بهویژه در صورت رد صلاحیت بقایی! اگر جلیلی هم با وجود آمدن کاندیدای نهایی جمنا در صحنه حضور داشته باشد؛ احتمالاً از رأی رئیسی خواهد کاست.
احمدینژاد با موتور روشن شده فعلیاش (اگر نیمه راه خاموشش نکنند) فرصتی به رئیسی برای خودنمایی نخواهد داد. پدیده این دوره انتخابات بر حسب وضعیت کنونی احمدینژاد است زیرا او میکوشد تمام شبهاتی را که مانع یارگیری او از میان سبد اصلاحطلبان در انتخابات فعلی و ١٤٠٠ است؛ پاسخ گوید. به نظر میرسد او حتی در پی آن است با سبزها هم تنشزدایی کند. با شناختی که از او دارم او در هر هفته تا انتخابات یک فیل خبری هوا خواهد کرد. او گردوخاکیبهپاخواهد کرد که رئیسی در آن دیده نشود. فراموش نکنید که در هر بازی دوقطبی که رخ دهد و احمدینژاد در میدان باشد حتماً یک قطب اوست. این انتخابات با حضور تیم احمدینژاد به فیلمی اکشن تبدیل شده که نمیدانم در پایان کمدی خواهد شد یا تراژدی!... نتیجه این انتخابات اهمیت راهبردی برای نظام خواهد داشت؛ طبعاً بسیار حساس است. این حساسیت باعث فعالیتهای غیرقابل پیشبینی خواهد شد؛ پدیده احمدینژاد هم این حساسیتها را بیشتر خواهد کرد.
اما اصولگرایان حتی حزب مؤتلفه نیز ناگزیرند که به کاندیداتوری رئیسی تن در دهند. زیرا اصولگرایان بهخوبی میدانند که بسیاری از کاندیداهایی که تا به امروز از آنها نام برده شده، در دورههای قبل شانس خود را امتحان کرده و هیچیک از آنها از اقبال و محبوبیت لازم در جامعه برخوردار نبودند.
اعتماد: امیر محبیان: کاندیدای نهایی جمنا قبل از مواجهه با حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری باید از ٤ مانع عبور کند؛ نخست، مانع احمدینژاد است که نه فقط برای جمنا بلکه برای اصولگرایان و شاید کلیت نظام بهصورت یک علامت سؤال جدی مطرح شده است. دوم مانع جلیلی، که ظاهراً مایل نیست بهراحتی مغلوب شده و فکر میکند رئیسی قراری با قالیباف برای معاون اولی یا معاون اجرایی گذاشته و او را از صحنه حذف کرده است. او خواهد کوشید تا پافشاری کند که اگر هم کنار رفت سهم مناسبی دریافت کند. سوم، مانع مؤتلفه است؛ مؤتلفه از حذف سریع کاندیدای خود راضی نیست. سالها است که مؤتلفه با وجود تجربه مسوولانش و نیز داشتن تشکیلات خوب از جریانهای نورس رودست خورده است. مانع چهارم، پاسخ به شبهات و پرسشهای زیادی است که در برابر او قرار خواهند داد. پرسشهایی که معلوم نیست رئیسی بهراحتی بتواند از پس آن بهمنظور اقناع رایدهندگان برآید... هواداران احمدینژاد با خیزی که برداشتهاند احتمال رأی دادنشان به روحانی بیش از احتمال رأی دادن به رئیسی است بهویژه در صورت رد صلاحیت بقایی! اگر جلیلی هم با وجود آمدن کاندیدای نهایی جمنا در صحنه حضور داشته باشد؛ احتمالاً از رأی رئیسی خواهد کاست.
احمدینژاد با موتور روشن شده فعلیاش (اگر نیمه راه خاموشش نکنند) فرصتی به رئیسی برای خودنمایی نخواهد داد. پدیده این دوره انتخابات بر حسب وضعیت کنونی احمدینژاد است زیرا او میکوشد تمام شبهاتی را که مانع یارگیری او از میان سبد اصلاحطلبان در انتخابات فعلی و ١٤٠٠ است؛ پاسخ گوید. به نظر میرسد او حتی در پی آن است با سبزها هم تنشزدایی کند. با شناختی که از او دارم او در هر هفته تا انتخابات یک فیل خبری هوا خواهد کرد. او گردوخاکیبهپاخواهد کرد که رئیسی در آن دیده نشود. فراموش نکنید که در هر بازی دوقطبی که رخ دهد و احمدینژاد در میدان باشد حتماً یک قطب اوست. این انتخابات با حضور تیم احمدینژاد به فیلمی اکشن تبدیل شده که نمیدانم در پایان کمدی خواهد شد یا تراژدی!... نتیجه این انتخابات اهمیت راهبردی برای نظام خواهد داشت؛ طبعاً بسیار حساس است. این حساسیت باعث فعالیتهای غیرقابل پیشبینی خواهد شد؛ پدیده احمدینژاد هم این حساسیتها را بیشتر خواهد کرد.