روانشناسی سیاسی مدرن، در دهه ی۱۸۷۰ در محافل دانشگاهی فرانسه و ایتالیا شکل گرفت ولی برای اولین بار متفکران انگلیسی از جمله گراهام والاس بودند که در اوایل قرن بیستم با انتشار کتاب «سیاست و سرشت انسان» Human Nature In) Politics) این دانش جوان را صورتبندی کردند. «موضوع روانشناسی سیاسی بررسی تأثیر شخصیت افراد بر سیاست است. با این حال تنوع مکاتب روانشناسی، موجب تنوع در روانشناسی سیاسی نیز شده است. از دیدگاه اغلب روانشناسان سیاسی آنچه رفتار افراد را تعین میکند، نه "عین"واقعیت، بلکه تصوری است که آنها از واقعیت دارند. اعتماد به نفس، احساس گناه، احساس امنیت یا ناامنی، خود شیفتگی،"ایگوی" قوی یا ضعیف و... از جمله ویژگیهای مورد توجه روانشناسان سیاسی است» (آموزش دانش سیاسی- مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی).
در این علم، شخصیت، انگیزهها و رفتار سیاسی شرکتکنندگان در امر سیاست و بهویژه حاکمان و فرمانروایان به مانند علم کالبدشکافی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. همچنین علاقه به بررسی نظاممند افکار عمومی و چگونگی شکلگیری و تأثیر آن در حوزه سیاست و یا نقش تبلیغات منفی و پروپاگاندای حکومتها نسبت به مخالفانشان یکی دیگر از مباحث مهم آن است (روان شناسی سیاسی اثر دیوید پاتریک هوتون).
استفاده حاکمان قدرتطلب از علم روانشناسی سیاسی
امروزه حاکمان قدرتطلب برای طولانی کردن حکومتشان، از کلیه علوم و فنون، دستآوردهای تکنولوژیک، ابزارهای شنود، سلاحهای نظامی، شیمیایی و اتمی، داد و ستدهای بازرگانی و امتیازهای تجاری و... استفادههای بیشمار میکنند. اما در حوزه کنترل تودهها، مراقبت اجتماعی، سرکوب سیاسی و تبلیغات منفی نسبت به مخالفانشان از دانش و دستآوردهای روانشناسی سیاسی، لحظهای فارغ نمیشوند.
«زمینه اصلی کار روانشناس سیاسی، تحقیق و پژوهش پیرامون رفتار و نگرش مردم در تعامل با مسائل سیاسی است. این علم به دولتها کمک میکند تا درک بهتری از نیازها و خواستههای مردم داشته باشند. با این حال برخی از کارشناسان در خدمت حکومتهای خودکامه نیز قرار میگیرند و به این افراد برای سلطهگری بیشتر بر مردم کمک میکنند». (در آمدی بر روان شناسی سیاسی رهبران)
دانش روانشناسی سیاسی، کمککار در مبارزه مردم
مبارزه اجتماعی و سیاسی با دیکتاتورها و حکومتهای سرکوبگر، نیازمند مسلح شدن به همه دانشها و علوم و فنونی است که بتوان با یاری از آنها، به هدفهای والای انسانی همچون آزادی و عدالت اجتماعی و کسب حقوق ابتدایی بشر نایل آمد. همه کنشگران و فعالان این حوزه به مانند جوانان آگاه و دلیر ایران در قیام و جنبش انقلابی کنونی میدانند که برای بهتر و درستتر مبارزه کردن و به نتیجه رسیدن میبایست، به انگیزههای عمیق، بینشهای صحیح و عواطف سرشار، اخلاقیات انساندوستانه و رفتارها و کردارهای سنجیده و مردمی تا عمق جان و تمامی وجود باور خاطر داشت. یک مبارز و مدافع حقوق انسانها در تعاملهای روزانه خویش با سیاست و حکومت و حاکمان و از جمله با پاسداران و شکنجهگران و بازجویان و زندانبانانش، نمیتواند لحظهای از تعهدات و مسئولیتهای خطیری که بهعنوان فرزند راستین ملت به او واگذار شده است، غفلت کند. همه دختران و پسران شجاع و حماسه آفرین این زمان با بهرهگیری از دانش روان شناسی سیاسی بهخوبی میدانند که، تاب آوری انسان در موقعیتهای سخت اجتماعی مثل سرکوب و محدویتهای سیاسی، شکل میگیرد و اجازه نمیدهد شرایط سخت و دشوار مبارزه، به عزت نفس آنان آسیب برساند.
دکتر ریچارد برویلت کارشناس حقوقبشر و یک درمانگر تروما در حوزه رسیدگی به بازماندگان شکنجه و آسیبهای جنگی میگوید: «انسانها اساساً دو ذهن در یک مغز دارند، یکی برای فرار از موقعیتهای ترسآور و دیگری برای رفتار اخلاقی و ارزشهای والای بشری. غریزههای شبه حیوانی بقا که عمدتًا از ترس ریشه میگیرد در بخشهای بدوی مغز میانی و پایینی انسان نشأت میگیرد. اما از نظر تکاملی افکار هشیار و منطقی ـ اخلاقی از نئوکورتکس که در نواحی پیشانی مغز واقع شده است نشات میگیرد. این بخش با ارزیابیمنطقی خطر و اضافه کردن اخلاق به تصمیمهای نهایی ما، واکنش به پاسخهای غریزی را نظارت و اصلاح میکند. ». (Why Therapists Should Talk Politics: نیویورک تایمز ۱۳۹۵).
بیشک همهٔ مبارزان راه آزادی شرایط دشوار را تجربه کردهاند اما پرسش این است که در کف خیابانها و در برابر نیروهای سرکوبگر و وحشی خامنهای و رژیم فاشیسم مذهبی چگونه تاب بیاوریم و به پیکار برای آزادی تداوم بخشیم؟
رهنمودهای روانشناسان مردمی
روانشناسان مردمی در حوزه سیاسی، آگاهی و تجربه خود را در اختیار فعالان و تلاشگران اجتماعی قرار دادهاند:
دکتر ویکتور فرانکل از سال۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ در اردوگاههای اسرای نازی در آشویتس و داخائو زندانی بود. والدین، برادر، همسر، و فرزندان او در آنجا جان باختند. او که تجربیات وحشتناک خود در این اردوگاهها را ارائه داده و به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است معتقد بود که حتی در شرایط وحشتناک، میتوانیم بازمانده آزادی معنوی و استقلال ذهن را حفظ کنیم. ماهیت انسان بودن، در جستجو کردن معنی و هدف نهفته است. عشق عالیترین هدفی است که انسانها میتوانند آرزو کنند.
- ما در گذشته نیز مبارزه کردهایم و یا از مبارزان گذشته آموختهایم که میتوان بر سختیها غلبه کرد.
- طبیعی است که در موقعیتهای نفسگیر، بترسیم و افکار بدبینانه هجوم بیاورند اما ایمان به آرمان و راه درستی که انتخاب کردهایم، اعتماد بهنفس مان را بالا میبرد و بر ترس غلبه میکنیم.
- یک انسان با اراده از مشکلات فرار نمیکند بلکه با رویارویی مستقیم با چالشها، میجنگد.
- انسانهای قدرتمند میدانند که کمک گرفتن از دیگران، نشانهٔ قدرت است نه ضعف.
- تابآوری؛ نشاندهنده توانایی مبارزان برای مقاومت و تحمل شرایط سخت و پر خطر است. کسانی که در کانون خطرند ولی پریشان و مضطرب نمیشوند.
پوریا بهار از تهران
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است