«ز نعرههای شقایق به باغ بیباران
بر آسمان سترون شهاب میروید
به بطنِ تفتهٔ شب ــ این سیاهی ساکن ــ
چه سیلوارهیی از صبح ناب میروید
به دستهای چو فریاد سرخ تا خورشید
هزار پرچم پر پیچ و تاب میروید»
(ایرج جنتی عطایی)
***
هم عنوان این مطلب و هم شعر وجه تسمیهٔ آغاز این یادداشت، از پر استعارهترین آثار شعر و ادبیات فارسی هستند. اما در این یادداشت، قصد تشریح این استعارهها در قالب یک نقد ادبی را نداریم. از طرفی این استعارهها را باید گویاترین نمادها و سمبلهای فصلهای نبرد آزادی و ضدآزادی در ایرانزمین از ۳۰خرداد۶۰ تاکنون برشمرد.
مطلب این است که این استعارهها و تصاویر در شرایط کنونی ایران یا بهتر است گفته شود در تعادلقوای بین جبهه خلق و جبهه ضدخلق، به تعبیری مادی و عینی در عرصهٔ سیاسی و اجتماعی بدل شدهاند. اکنون روزانه شاهد پردهبرداری از ماهیتها و واقعیتهایی هستیم که شاید چند دهه قبل، رسیدن به چنین روزهایی را آرزو میکردیم.
مطلب این است که حاکمیت ولایت فقیه از شبگردیهای هرزهپوی و هایوهوی نعرههای مستانهٔ جنایات چند دههٔ گذشته، طرفی نبسته و اکنون مانده است که با «صبح روشن پرترانه» چه کند.
برای آنکه سرراست به اصل موضوع بپردازیم، باید گفت که نبردی ساعت به ساعت بین جبهه مردم و مقاومت ایران و جمهوری اسلامی آخوندی در جریان است. یک جبهه به وسعت فلات ایران و بهشمار ۹۵درصد مردم ایران است و یک جبهه چندپاره و چند جناحه در حاکمیت ولایت فقیه.
اکنون «باد هرزهٔ شبگرد» جمهوری اسلامی پس از دههها «هایوهوی نعرهٔ مستانه» در اوین و قزلحصار و دیزلآباد و کو به کوی ایرانزمینِ سربهدار، به صخرهها و کوههای سربرآورده از ارادهٔ سترگ و پایداری پیشتازان آزادی و قیامآفرینان خیابانی خورده است و بازگشت به گذشته را حلاجی میکند تا شاید طرفهیی بیابد و صرفهیی ببرد.
اکنون سایبریهای نظام آخوندی تلاش مینمایند مدام دوپینگ کنند تا از پس عرصهٔ روشنگری و افشاگری و گستردگی جبهه مردم و مقاومت ایران بربیایند. همهٔ نشانهها در این زمینه، آدرس درد و دغدغهٔ اصلی رژیم را در این روزها میدهند. کمتر از دو هفته قبل هشتگ #اعدام_نکنید، سیلی محکم ملی و فراگیر بر بناگوش ارتجاع ولایی زد. کیهان خامنهای در بلاهتی خاص همین روزنامه، عدد ۱۱میلیونی این هشتگ را حاصل «رباتها» معرفی کرد! ولی قوه قضاییهٔ آخوندها تلاش کرد صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد تا آن موج بگذرد.
پس از سه دهه سکوت دستوری و بایکوت تبلیغاتی جهت نام نیاوردن از مجاهدین و بهقول رفسنجانی «به فراموشی سپردن آنها در حافظهٔ مردم»، اکنون دستگاه تبلیغاتی و ارتش سایبری نظام، علیه مجاهدین بسیج شدهاند. در همین عداد، در دو هفته اخیر شاهد سلسله یادداشتهایی در روزنامهٔ فاشیستی وطن امروز وابسته به سپاه پاسداران هستیم. تلاشی مضحک برای بازسازی خاطرات کمیتهچیها و پاسداران از رویدادهای دههٔ شصت در جنایات علیه مجاهدین.
پرسش این است که موضوع چیست؟ چرا آن دستگاه سکوت و بایکوت دستوری، نزدیک یک سال است که هر ماه و هر هفته شتابش در انتشار مطلب علیه مجاهدین و جعل کردن نشریه و توئیت بهنام آنها بیشتر و بیشتر شده است؟
پاسخ در همان «هایوهوی نعرهٔ مستانه» است که تمام «نعرههایش» به تندر و صاعقهٔ قیامها و کانونهای شورشی و نفوذ دوبارهٔ مجاهدین در نسلهای جوان خورده است. خامنهای هم حدود دو ماه پیش تهدید گرایش نسل جوان به مجاهدین را به کارگزاران رژیمش گوشزد کرد و هشدار داد.
مطلب این است که مجاهدین چند سالی است حصارهای لیستهای ارتجاعی ـ استعماری و محذوریتهای جغرافیایی را شکستهاند.
مطلب این است که جایگاه سیاسی و تاریخی و تشکیلاتی مجاهدین برای جمهوری اسلامی خیلیخیلی روشن است و نظام ملایان تفاوت راهبرد استراتژیک آنان را با دیگران خوب خوب تجربه کرده و درک میکند.
مطلب این است که مجاهدین پس از آن حصارها، به ارتباط اجتماعی در سطح گستردهیی پای نهادهاند و صدایشان به سراسر ایران میرسد.
مطلب این است که تمام آن شیطانسازیهای چند دهه علیه مجاهدین، دارد بسان برف در آفتاب تموز روشنگری و رونمایی از اصالتها و واقعیتها آب میشود.
مطلب این است که نسل جوان برآمده از چندین قیام بزرگ، از تمامیت نظام آخوندی عبور نموده است. این نسل بزرگترین سرمایهٔ بالقوه برای گرایش به سازمانیافتگی جهت براندازی و سرنگونی است. این عامل، یکی از عمدهترین علتهای بسیج سایبری و رسانهیی جمهوری اسلامی علیه مجاهدین است.
از منظر خامنهای و کارگزاران نظامی و سایبریاش، درد و دغدغهٔ اصلی همین است. این کارهای جنونآمیز سایبری و خاطرهنویسی پاسداران دربارهٔ دههٔ شصت و کشتار مجاهدین و یادآوری ترویج رعب در جامعه، شاید به نیروهای درونی رژیم روحیه بدهد، اما مردم و جوانان قیامآفرین برای این خاطرهنویسیهای جنایی و پلیسی، پشیزی ارزش و اعتبار قائل نیستند. این کارها پسماند همان «هایوهوی باد هرزهٔ شبگرد» است که به تیکتاک زوال دچار گشته است.
اکنون تجلی آزادی و برابری با هدف سرنگونی ولایت فقیه، یک فراخوان ملی شده است که مجاهدین هم گنجینهٔ تاریخی و تشکیلاتی و سازمانیافتهٔ این فراخوان هستند.