خامنهای با به جان خریدن همه پیامدها در سال ۱۴۰۰ با یک جراحی خونین و از دل انتخاباتی نمایشی مهرهٔ خودش یعنی رئیسی را بیرون کشید و آن را «شیرینی سال» نامید اما در یک سالگی انتصاب جلاد ۶۷ ناگهان سونامی قیام ۱۴۰۱ فرا رسید و کاخ آرزوهای ماسهای خامنهای را ویران کرد. قیامی که نظام ولایت فقیه را تا لبه زبالهدان تاریخ برد و باعث انشقاق و بریدگی بسیاری از نیروها و حتی «خواص» نظام شد.
خامنهای در ادامه چاره کار را در بیرون نظام و یک بحرانآفرینی منطقهیی دید و در سایه بحرانسازی در غزه میخواست اوضاع بههم ریخته داخلی را جمعوجور کند. در ابتدای سال هم به حساسیت و اهمیت انتخابات اسفند اشاره کرده بود و فکر میکرد بحران منطقهیی جدید بهترین بهانه برای پوشاندن دعواهای انتخاباتی و انقباض هر چه بیشتر حاکمیتش خواهد بود اما با طولانی شدن جنگ غزه، بهتدریج رشتههایش پنبه شد.
در نتیجه سگدعوای داخلی پس از یک افت کوتاهمدت مجدداً بالا گرفت و تیتر «شکست پروژه یکدستسازی» که در واقع همان شکست پروژه رئیسی بود این بار نه از زبان اپوزیسیون که از زبان رسانههای حکومتی صدرنشین خبرها شد: «پس از انشقاق میان احزاب و جریانهای اصولگرا و رویارویی کامل جبهه پایداری با نو اصولگرایان و جبهه پایداری با اصولگرایان سنتی و... رخدادهای این روزهای کشور و انتقادات دامنهدار «دولت و مجلس» از هم، «دولت و دستگاه قضایی» و «ساختار قضایی و مجلس» نشان میدهد که نه تنها ایده یکدستسازی قدرت منتج به نتایج مناسبی نشده، بلکه باعث شکلگیری شکل و شمایل تازهیی از تناقضات، تضادها و تفاوتها در ارکان تصمیمسازی و سیاستگذاری شده است» (اعتماد، ۱۳ آذر)
سفر قاضیالقضات خامنهای به اردبیل
یکی از جدیدترین «تناقضات، تضادها و تفاوتها» در سفر اژهای جلاد به اردبیل بیرون زد. قاضیالقضات خامنهای در راستای وعدهدرمانی و برای ساکت یا کم کردن همان سگدعوای مذکور و همچنین روحیه دادن به ایادی وارفتهٔ نظام، روز پنجشنبه ۱۶ آذر به استان اردبیل رفت اما هر دیدار و هر گفتگوی این آخوند گوشخوار بستری برای کش پیدا کردن و گسترش بحرانهای لاینحل نظام شد.
در شورای استان، ابتدا آخوند عاملی امام جمعه خامنهای در اردبیل بالای منبر رفت. او که در نمازجمعه هفته گذشته «هر دو طایفه»ی مجلس و دولت رئیسی را «نفرین» کرده بود این بار از خجالت قوه سوم نظام هم در آمد و وجود ۱۵میلیون پرونده قضایی را بر سر اژهای کوبید و آن را موجب «سرشکسته» بودن و بیآبرویی نظام دانست: «یک ایرانی نباید سر شکسته بشه که مثلاً ۱۵ میلیون پرونده در دادگستری تشکیل بشه این کثرت پرونده معنای خوبی نداره» سپس بالا رفتن آگاهی مردم از وضعیت و پیشرفتهای کشورهای همسایه را یک «خطر امنیتی» برای نظام دانست و بیرون زدن انواع و اقسام اختلاس و رانت را موجب «خراب شدن باورها» یعنی تنفر بیشتر مردم و اقشار آسیبپذیر و «حقوقبگیران» محرومی ذکر کرد که بهخوبی از رابطه غارت و چپاول آخوندی با وضعیت معیشتی خود آگاه هستند و شعارشان «یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه» است: «کشور کنار ما همسایه ما از جهت عمرانی آنچنان رشد بکند که مقایسه بکنن این خطر، خطر امنیتی است... مردم روحاً معذبند... اگر فسادی اعلام بشه اختلاسی اعلام بشه مردم بهشدت حساس میشن که عاقبت این اختلاس چی میشه... باورها خراب میشوند دشمن هم فلان مبلغ اختلاس رو میگیره روی ان کار میکند میگه این مبلغ اختلاس اگر تقسیم میشد به ملت اینجوری میشد این مبلغ اختلاس رو مقایسه میکنه مثلا با حقوق بگیرانی که وضعشان خوب نیست... اعلام شده ۱۰۰۰میلیارد گمشده یعنی چه گم شده این خودش الآن مجرم است این بدتر ضربه رو زد به باور مردم» (شبکه سبلان، ۱۶ آذر).
در مقابل این حملهٔ عاملی، اژهای هم سعی کرد توپِ راهحل مسایل را به زمین خود ایادی رژیم در استان بیندازد و هر جا که فرصتی گیر میآورد با لگدی جانانه، بحرانهای اقتصادی اجتماعی را به گردن رئیسی میانداخت: «مسأله اقتصاد رو میخواهیم چیکارش کنیم؟ مسأله کاهش تورم رو میخواهیم چیکارش بکنیم؟... بالاخره ما میخواهیم چیکار کنیم با این رشد تولید میخواهیم مسأله بیکاری رو حل کنیم یا نه؟» (همان). کما اینکه در مقابله با کسانی که میخواستند دولت رئیسی را از فضاحت رانتخواری جدید در چای دبش فراری بدهند و آن را به گردن روحانی بیندازند تودهنی زد و به صراحت گفت: «عمده پرونده فساد واردات چای مربوط به سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱» و دوران حاکمیت رئیسی است.
او در ادامه به کابینه رئیسی هشدار داد که بیتوجهی و ول کردن مشکلات اقتصادی مردم در نهایت به «مسأله امنیتی» یعنی همان قیام و اعتراضات مردمی منجر خواهد که این روزها «آثاری» از آن در حال بیرون زدن است: «مقام معظم رهبری در سال ۹۹ بود اگه اشتباه نکنم... اون موقع آقا فرمودند که در مسأله همین اقتصاد که صحبت میکنیم گفتند به این برسید این اگر بهش نرسیم مسأله فرهنگی پیدا میکنیم ما مسأله امنیتی پیدا میکنیم خب الآن شما میبینید دیگه آثاری که هستش یک مقداریاش ناشی از همین است» (همان)
شروع مجدد بریدگی خواص!
بنابراین سفری که قرار بود موجب «شناسایی و احصاء» و «بررسی و رفع»! مشکلات شود تبدیل به میدانی برای رد و بدل هجمات و «باعث شکلگیری شکل و شمایل تازهای» از زد و خورد شد و خروجی و ماحصل آن هم دست بالا کردن و اعلام ریزش از سوی بالاترین مسئولان نظام بود.
آخوند عاملی در منتهای استیصال دستش را بالا کرد و اعلام کرد دیگر حنای دجالبازی و «خطبه» سراییاش رنگ باخته است: «حضرت آقا من دیگه نمیتونم خطبه بخوانم اونی که ۲۰ ساله شرکتی است میاد میگه به من میگه تو خجالت نمیکشی از تقوا صحبت میکنی من چکار کنم؟» و اژهای هم بهجای پاسخ از جدی بودن خودش برای بریدگی خبر داد: «من بروم از مقام معظم رهبری التماس بکنم که شما [آخوند عاملی] فردا بیایید رئیس قوه قضاییه بشوید و همین کاری که گفتی انجام بشه جدی میگم!» (همان).
جالب اینکه یک روز قبل از این سفر «وحدتآفرین»! هم آخوند صدیقی از بریدگی «ائمه موقت جمعه» اجمعین! خبر داده بود: «بناچار این علم افتاده را بهدست ما دادند و برای احترامی که برای آقای جنتی قائل هستم ائمه موقت جمعه تهران نپذیرفتند هیچ کدامشان آقای جنتی به من گفتند این برای نظام گران است قانون هست هیچکس حاضر نیست این علم را بردارد برای سومین بار از ما دعوت کرد» (شبکه خبر، ۱۵ آذر).
اینها نوک کوه یخی است که باید آن را در بحران سرنگونی ارزیابی کرد.