لیستگذاری سپاه پاسداران ارتجاع کماکان در شمار مهمترین اخبار جهان است.
علت چیست؟
ابعاد و دامنه این لیستگذاری تا کجا اثر خواهد گذاشت؟
سپاه چه گسترهای از جغرافیای واقعی دیکتاتوری آخوندی را در برگرفته است؟
هر اتفاقی درباره سپاه چه تاثیری بر کل فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران دارد؟
با گذشت ۳روز از لیستگذاری سپاه، خبر این رخداد نه تنها در سطح جهانی و داخلی فروکش نکرده، بلکه گسترش هم یافته است. معمولاً عمر یک «خبر» در جهان رسانهها و در شرایطی که شبکههای اجتماعی پیوسته با یک سونامی خبری هیچ موردی را از دست نمیدهند (امری که بروی چگونگی کار رسانههای حرفهیی نیز تاثیر جدی گذاشته است) اینکه یک خبر تا چند روز اینچنین روی آنتن باقی بماند یک امر معمولی نیست. علت چیست؟
واقعیت این است که نیروی نظامی یا حداقل بخشی از نیروهای مسلح یک کشور را رسماً در لیست تروریستی وارد کردن یک رخداد معمولی نیست که هر روز اتفاق بیفتد!
ضمن اینکه این نیروی خاص در واقع حافظ و نگهبان اصلی حاکمیت دیکتاتوری ولایتفقیه و در واقع گارد ویژه این نظام محسوب میگردد.
وظایف اعلام شده و نشده پاسداران
فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران از همان ابتدای تسلط بر اهرمهای قدرت در ایران و مصادره انقلاب ضدسلطنتی، حاکمیت خود را بر روی ۲پایه استوار کرد:
یکم سرکوب در داخل
دوم صدور ارتجاع و تروریسم به خارج کشور.
نکته مهم در اینجا آن است که هر دو محور فوق توسط سپاه پاسداران اجرایی میشود.
از سوی دیگر این نهاد مسلح، شریان اقتصادی رژیم را هم حداقل پس از اتمام جنگ ضدمیهنی با عراق به دست گرفته است.
برای خودش نهادهای ملی تجاری دارد، بانکهای متعدد دارد، قسمت عمده بزرگترین و سودآورترین کارخانجات صنعتی کشور را به نفع خود مصادره کرده است، بزرگترین و سودآورترین پالایشگاهها و حوزههای نفتی گازی کشور را به تصرف خود در آورده است، تقریباً تمامی صنایع پترو شیمی ایران را در مالکیت خود دارد، دارای مرزها و گمرکات مستقل از دولت در زمین، هوا و دریا میباشد و تمامی اینها را با تکیه به نیروهای مسلح خود رتق و فتق میکند!
در واقع اگر رژیم را به یک پیکره تشبیه کنیم، ولیفقیه مانند سر آن است و سپاه اسکلتبندی این پیکره!
باز هم اندر وظایف سپاه پاسداران
خامنهای اساساً عمده خطوط سیاسی داخلی و خارجی خودش را از طریق سپاه پیش میبرد.
- در بعد داخلی حرف اصلی را خامنهای از دهان سپاه میزند.
سپاه برای پیشبرد خط خودش بهمثابه یک حزب مسلح عمل میکند:
نیروهایش را همراه با لباسشخصیها و بسیج وارد نمایشهای انتخاباتی میکند
سپاه مخالفانش را خود بازداشت میکند
بازجویی و شکنجه و زندان تماماً در خانههای مخفی و زندانهای علنی سپاه انجام میشود.
سپاه برای خود یک سازمان مخفی اطلاعاتی اضافه بر آنچه که سابقا تحت عنوان رکن۲ در نیروهای مسلح موجود بود، دارد که کاری مشابه گشتاپو را برای فاشیسم آخوندی انجام میدهد.
مخالفان خودش را سربه نیست میکند و...
- در بعد خارجی نیز سپاه آشکار و گاه نیز بیسرو صدا و به هنگام ضرورت راساً اقدام بهعملیات سیاسی دیپلماتیک کرده آنجایی که لازم ببیند وزارتخارجه رژیم را کنار زده و مستقیماً وارد میشود مانند آوردن بشار اسد به تهران و ملاقات با وی بدون اطلاع دولت خودشان و حتی بدون حضور وزیر خارجه پوشالیشان ظریف.
در همین زمینه اعزام تیمهای ترور برای سربه نیست کردن مخالفان در خارج کشور و در پوش دیپلماتیک یکی از رایجترین شیوههای سپاه پاسداران است که در همکاری و کار تنگاتنگ با وزارت اطلاعات و گاه با مشارکت وزارتخارجه انجام میدهد. بهعنوان نمونه در جریان انفجار آمیا در آرژانتین عناصری از فرماندهی سپاه و اطلاعات و دولت و بیت خامنهای در کار دخیل بودند و به همین علت هم پلیس بینالمللی و قضاییه آرژانتین تمامی متهمین را از کلیه نهادهایی که اسم برده شد تحت تعقیب قرار داد!
در این زمینه البته یادآوری نقش کلیدی سپاه در ماجراجویی اتمی آخوندها بحث جداگانهای میطلبد.
قبضه اقتصاد کشور توسط سپاه پاسداران
گرچه که در فرازهای پیشین همین یادداشت به دخالتهای سپاه در امور اقتصادی اشاره و مبادی گمرکی آنها اشاره شد اما ضروریست یادآوری گردد که بنا به اعتراف احمدینژاد رئیسجمهور سابق نظام، سپاه پاسداران بیش از یکصد اسکله و فرودگاه چراغ خاموش در اختیار دارد و تمامی واردات و صادرات تجاری و حتی تروریستی خود را از همان مبادی و بدون طی کردن مراحل متعارف ورود و خروج انجام میدهد.
در بعد اقتصادی نیز لازم به یادآوری است جدای از اینکه بیشتر مدیریت اقتصادی رژیم دست سپاه و قرارگاه خاتم است، حتی بسیاری امکانات سپاه وجود دارد که در هیچ نهاد رسمی نظام ثبت نیست و به جز خود خامنهای، تحت کنترل هیچکس دیگری نیستند.
در یککلام میتوان گفت: سپاه دولتی در دولت است. همان که روحانی گفت: دولت با تفنگ!
ضمن اینکه باید اضافه کرد سپاه پاسداران چندین نهاد تبلیغاتی رادیو تلویزیونی نیز دارد که جامعه را پیوسته زیر بمباران تبلیغاتی مطلوب خویش قرار میدهد. و به این ترتیب میتوان بهراحتی گفت: کار اصلی سپاه، کنترل نبض جامعه است و این هم یعنی نقش هژمونیک این نیروی فاشیستی مسلح از نقش دولت بیشتر است و در واقع سپاه پاسداران دولت اصلی خامنهای است.
چه اتفاقی افتاده است؟
اکنون و با این مقدمات میتوان به سؤالی که در ابتدای این یادداشت مطرح شد، پاسخ دقیقتری داد.«چرا این لیستگذاری اینهمه سر و صدا کرد و هنوز هم در محافل خبری جهان روی آنتن است؟
لیستگذاری کردن سپاه در واقع این اسکلتبندی رژیم، این اهرم اصلی پیشبرد سرکوب و صدور ارتجاع را هدف قرار داد و بالاترین ضربه ممکن در بعد جهانی را به سپاه و بلکه تمامیت رژیم وارد کرد. این اقدام گرچه با تأخیری چندین و چند ساله انجام شده اما آنچنان مهم است که اکنون دیگر حتی تأخیر هم از شدت ضربه وارده به پاسداران نخواهد کاست.
چرا که این لیستگذاری در راستای سیاست «فشار حداکثری» است که مقامات آمریکا رسماً اعلام کردند.
و در امتداد همان سیاستی است که در آبان ۹۷ مشاور امنیت ملی آمریکا اعلام کرد: «فشار را آن قدر افزایش میدهیم تا صدای خرد شدن استخوان رژیم ایران شنیده شود!».
خبر لیستگذاری شدن سپاه پاسداران و بازتابهای آن کماکان مورد توجه محافل خبری و سیاسی جهان است.
در این میان واکنشهای فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و گمانهزنی پیرامون اقدامات آتی آمریکا یکی از مهمترین دلمشغولیهای آخوندهاست.
چه خواهد شد؟
چه باید کرد یا نکرد؟ و سؤالاتی از این قبیل همه روزه در رسانههای حکومتی دیده میشوند.
در حالیکه همگان و بهویژه آخوندهای حاکم خود بهتر از هرکس دیگری میدانند آن که نهایتاً آنها را از تخت به زیر خواهد کشید مردم و مقاومت ایراناند و بس!
-------
تلقی رسانههای حکومتی از لیستگذاری سپاه
خبرگزاری حکومتی ایلنا روز پنجشنبه ۲۲فروردین نوشت: «باید توجه داشت که این تحریم تنها مربوط به سپاه نیست بلکه تمام (نظام) را شامل میشود. از همین روی تصمیم (لیستگذاری) خطرناک و عملاً اعلان جنگ است که مخاطرات نظامی را افزایش میدهد و میتواند تاثیر مخربی در اقتصاد (نظام) داشته باشد».
خیزی که آمریکا برداشته است
از سوی دیگر بیانیه کاخ سفید درباره همین لیستگذاری تأکید کرده است: «اکنون نه تنها رژیم ایران یک حکومت حامی تروریسم است بلکه سپاه پاسداران در حمایت مالی از تروریسم و گسترش آن بهعنوان ابزار این رژیم نقش فعالی دارد».
یعنی این لیستگذاری ورای یک موضعگیری سیاسی، به جرایم و عملیات سپاه بعد حقوقی و رسمی هم میدهد.
در نیتجه این لیستگذاری راه اقدامات عملی بسیار جدیتری را برای دولتهای خارجی و ارگانهای بینالمللی باز میکند. یکسری از این اقدامات هماکنون هم قابل تشخیص هستند و بسیاری دیگر در روزهای آینده مشخص خواهند شد!
بهعنوان مثال مایکل پرجنت یک تحلیلگر سیاسی گفته است: «از اینپس آمریکا میتواند به تمامیت سپاه و نیروی قدس در هر نقطه ضربه وارد کند»!
آنچه از قراین پیداست!
بنا بر واقعیاتی که گفته شد روشن است که اکنون بستر سیاسی و حقوقی ضربه به رژیم و بازوی مسلح آن آماده شده است.
به همین علت نیویورک تایمز تأکید کرد: دامنه این لیستگذاری حتی دامن بسیاری از مقامات دولت عراق را هم میگیرد! یعنی همان مزدوران رژیم. کسانی که توسط دولت مماشاتگر قبلی آمریکا سر کار آمده یا حمایت کامل میشدند.
از سوی دیگر در بیانیه رسمی کاخ سفید تأکید شده: «هر کس با سپاه پاسداران معامله کند حامی مالی تروریسم خواهد بود!»
بیسبب نیست که یک تحلیلگر رژیم نوشت: «باید درک کرد که دیگر ابعاد این تهدید آن قدر جدی است که خطرات آن بر ایران، بیش از خطرات جنگ تحمیلی است!» (صادق ملکی)
ابعاد و پیامدهای حقوقی لیستگذاری شدن سپاه پاسداران
از بعد حقوقی، مشاور امنیت ملی آمریکا روز پنجشنبه ۲۲فروردین ۹۸ در مصاحبهیی گفت: «لیستگذاری سپاه پاسداران هر گونه معامله با آن یا ارگانی وابسته به سپاه را تبدیل به یک جرم جنایی میکند که مجازات آن میتواند تا ۲۰سال زندان باشد...!»
همین مقام آمریکایی سپس تأکید کرد: «گستره لیستگذاری سپاه پاسداران بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی بسیار محسوس و عمیق خواهد بود. و در کنار تحریمهایی که رئیسجمهور بعد از خروج از توافق اتمی اعمال کرده... باعث وارد آوردن فشار حداکثری بیشتری به رژیم ایران خواهد شد.»
یک کارشناس حکومتی هم روز پنجشنبه ۲۲فروردین در مطلبی نوشت: «شرایط بسیار بد است... باید هوشیار باشیم که به سمت جنگ حرکت نکنیم».
سایت دیپلماسی ایرانی آخوندها هم در همان روز نوشت: «قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی از سوی این کشور و فردا اقدامی دیگر میتواند تلهای برای ایران از سوی واشنگتن و البته متحدان منطقهای آن، برای به دام انداختن ایران به دام جنگ باشد».
همین سایت سپس تأکید کرد: «پلان جنگ با قرار دادن سپاه در فهرست تروریستی را ترامپ و تیم بولتون - پمپئو کلید زدهاند!»
البته روشن است که حداقل در شرایط فعلی بحث جنگ در میان نیست، اما بحث این لیستگذاری و پیامدهای خطرناک آن برای رژیم آنقدر بالا و پیامدهای آن آنچنان نگرانکننده است که تقریباً تمامی کارشناسها و مقامات رژیم اقدام به بررسی قضیه و پیامدهای آن نشستهاند.
راهکارهای محتمل خامنهای
برخی عناصر باند خامنهای میگویند باید در مقابل آمریکا ایستاد!
اما بلافاصله به خطرات این مسیر اعتراف میکنند. برای نمونه یک کارشناس رژیم روز پنجشنبه ۲۲فروردین ۹۸ گفت: «نباید وارد عمل متقابلی شویم که فارغ از مسأله برابری ظرفیت، برای ورود ایران در حکم ورود به دامی خطرناک است!» (صادق ملکی)
کارشناسهای دیگری هم هستند که میگویند: باید برویم سراغ اروپا تا اروپا ضربهگیر این لیستگذاری سپاه گردد. اما همینها نیز باز هم خودشان این مسیر را سراب ترسیم میکنند و میگویند: «اروپا متحد آمریکاست و عضو ناتو میباشد. اروپا نمیتواند بهخاطر ایران وارد چالش با آمریکا شود... اگر اروپا در شرایطی قرار گیرد که میان منافع خود با ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند منافع آمریکا بر را بر منافع ایران ترجیح خواهند داد». (ملازهی)
بنابراین در کلیت دو مسیر (تقابل جهانی / دست به دامان مماشات شدن) را پیش رو میگذارند، که بهگفته خودشان هر دو بنبست است.
در فراق مماشات
روزگاری بود که در چنین شرایطی رژیم با پشتوانه سیاست مماشات این ضربات را یا دفع میکرد یا از ضرب آنها به میزان زیادی میکاست. اما اکنون که سیاست مماشات شکستخورده، قالی از زیر پای رژیم کشیده شده است.
روز پنجشنبه ۲۲فروردین ۹۸ صادق خرازی در مصاحبهیی با تلویزیون آخوندها گفت: «من یک روز در پاریس بودم آقای شیراک تماس گرفت گفت فشار سنگینی هست که قطعنامه ۱۹۳۶را در مورد حزبالله بخواهند عملی کنند. اون قطعنامهاین بود که حزبالله را جز گروههای تروریستی اعلام کنند. میگفت ما بهعنوان دولت فرانسه بهعنوان رئیس وقت اتحادیه اروپا رسماً مخالفت کردیم و جلویش را گرفتیم».
چاره کار همانست که مقاومت گفته و میگوید
اکنون سیاست مماشات به یمن ایستادگی ۳۸ساله مردم و مقاومت ایران بر خط سرنگونی، چنان شکستخورده، که دیگر نه تنها نمیتواند از رژیم در برابر ضربات خردکننده حفاظت کند، بلکه همچنان که صادق لاریجانی گفت: «جالب است که یک دهه قبل مجاهدین جز لیست گروه تروریستی آمریکا بودند امروز آنها در کنار مجاهدین هستند!» و تأکید کرد به جای مجاهدین اکنون سپاه را در همان لیست تروریستی قرار میدهند.
البته خط مجاهدین از روز ۳۰خرداد۶۰ روشن بوده است. مجاهدین از آن روز تاکنون گفته و تکرار میکنند که تنها راهحل سرنگونی این رژیم است آنهم به دست مردم و مقاومت ایران. مجاهدین که مسیرشان روشن است این دیگران بودند که بهعلت سیاست مماشات، خط اشتباه رفتند، و هنگامی که سرشان به سنگ رژیم ولایت خورد، اکنون خود را به خط مجاهدین نزدیک میکنند.