ادامه تبلیغات افسارگسیخته و هیستریک علیه مجاهدین در تمام رسانهها و نمایشهای جمعه و شنبهٴ رژیم، هفته گذشته مصادف شد با سالگرد به درک واصل شدن لاجوردی میرغضب محبوب خمینی؛ و مهرهها و رسانههای رژیم در راستای بهاصطلاح عوض شدن جای جلاد و شهید که خامنهای گفته بود انبوهی مطالب راجع به این جلاد گفتند و نوشتند.
از جمله آخوند رئیسی جلاد قتلعام 67 مصاحبهٴ مفصلی درباره لاجوردی با روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران کرد این مصاحبه روز دوم شهریور چاپ شده است و طی آن رئیسی با همان فرهنگ آخوندی خود درصدد توجیه جنایتهای پیش کسوتش لاجوردی بر آمده است. این توجیهات قبل از هر چیز از چهره کریه خمینی و ماشین جنایتش پرده برداشته است:
خبرنگار از رئیسی سؤال میکند: عدهیی با توجه به اینکه لاجوردی سابقه کار یا تحصیلات خاصی در امرِ قضا نداشت، صلاحیت او را برای تصدی این مسند نفی میکنند... دیدگاه و تحلیل شما در این باره چیست؟
رئیسی در جواب تصریح میکند: «در مباحث شرعی، مجتهد بودن قاضی از شروط لازم است، اما بعد از انقلاب، بهدلیل اینکه دستگاه قضا باید اداره میشد و مجتهد هم به اندازه کافی نداشتیم، امام فرمودند: مقلد هم میتواند قاضی باشد».
البته قبل از این هم از جنتی شنیده بودیم که هیچکدام از مقامهای قضایی تحصیلات حقوقی نداشتند؛ اما این حرف رئیسی از قول خمینی دیگر سقف بود، اینکه قاضی تنها کافی است مقلد خمینی باشد. انصافاً هم برای کاری که خمینی میخواست، یعنی صدور احکام اعدام و قتلعام زندانیان مجاهد همین کافی بود. کما اینکه خود همین رئیسی و پور محمدی و رازینی و بقیه که احکام قتلعام 30هزار زندانی سیاسی مجاهد را صادر کردند، طلبههایی بودند که از حدود 20سالگی وارد کار «قضاوت» شده بودند و حتی در حوزه هم از مقدمات و سطح فراتر نرفته بودند.
رئیسی درباره مجاهدین و اینکه چرا خمینی این همه تشنه به خون آنها بود، اعترافات شنیدنی در همین مصاحبه دارد. وی از جمله میگوید: «یادم است موقعی که مجاهدین خلق زندانی در پی پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند و پرچم خود را با آیه «فضلالله المجاهدین…» در راهپیماییها بالا بردند، اکثر مردم نسبت به آنها حسننظر داشتند... (مجاهدین) قبل از سال ۶۰ - که هنوز وارد فاز نظامی نشده بودند- با مطرح کردن چهرههایی که آنها را شهدای انقلاب تلقی میکردند، بین نسل جوان، بهخصوص دانشگاهها به سرعت عضوگیری میکردند و موفقیتهایی را هم به دست آورده بودند. از گزارشاتی که درباره فعالیتهای آنها از سراسر کشور میآمد، کاملاً مشخص بود که اعتقادی به رهبری امام ندارند و طبق برنامهها و مقاصد خودشان کار میکنند. آنها بعد از پیروزی انقلاب و در فضای باز سیاسی، به یارگیری گسترده در سطوح مختلف جامعه دست زدند...»
ملاحظه میکنید گناه بزرگ مجاهدین یکی این بود که توانسته بودند در جامعه و بهخصوص جوانان و دانشگاهها نفوذ و گسترش فوقالعادهیی پیدا کنند و دیگر اینکه اعتقادی به خمینی نداشتند و همین برای اعدام و قتلعامشان کافی بود و در واقع خمینی از اولین ماههای حکومتش، با دیدن اقبال مردمی از مجاهدین، نقشهٴ نابودی آنها را در سر داشت.
از جمله آخوند رئیسی جلاد قتلعام 67 مصاحبهٴ مفصلی درباره لاجوردی با روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران کرد این مصاحبه روز دوم شهریور چاپ شده است و طی آن رئیسی با همان فرهنگ آخوندی خود درصدد توجیه جنایتهای پیش کسوتش لاجوردی بر آمده است. این توجیهات قبل از هر چیز از چهره کریه خمینی و ماشین جنایتش پرده برداشته است:
خبرنگار از رئیسی سؤال میکند: عدهیی با توجه به اینکه لاجوردی سابقه کار یا تحصیلات خاصی در امرِ قضا نداشت، صلاحیت او را برای تصدی این مسند نفی میکنند... دیدگاه و تحلیل شما در این باره چیست؟
رئیسی در جواب تصریح میکند: «در مباحث شرعی، مجتهد بودن قاضی از شروط لازم است، اما بعد از انقلاب، بهدلیل اینکه دستگاه قضا باید اداره میشد و مجتهد هم به اندازه کافی نداشتیم، امام فرمودند: مقلد هم میتواند قاضی باشد».
البته قبل از این هم از جنتی شنیده بودیم که هیچکدام از مقامهای قضایی تحصیلات حقوقی نداشتند؛ اما این حرف رئیسی از قول خمینی دیگر سقف بود، اینکه قاضی تنها کافی است مقلد خمینی باشد. انصافاً هم برای کاری که خمینی میخواست، یعنی صدور احکام اعدام و قتلعام زندانیان مجاهد همین کافی بود. کما اینکه خود همین رئیسی و پور محمدی و رازینی و بقیه که احکام قتلعام 30هزار زندانی سیاسی مجاهد را صادر کردند، طلبههایی بودند که از حدود 20سالگی وارد کار «قضاوت» شده بودند و حتی در حوزه هم از مقدمات و سطح فراتر نرفته بودند.
رئیسی درباره مجاهدین و اینکه چرا خمینی این همه تشنه به خون آنها بود، اعترافات شنیدنی در همین مصاحبه دارد. وی از جمله میگوید: «یادم است موقعی که مجاهدین خلق زندانی در پی پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند و پرچم خود را با آیه «فضلالله المجاهدین…» در راهپیماییها بالا بردند، اکثر مردم نسبت به آنها حسننظر داشتند... (مجاهدین) قبل از سال ۶۰ - که هنوز وارد فاز نظامی نشده بودند- با مطرح کردن چهرههایی که آنها را شهدای انقلاب تلقی میکردند، بین نسل جوان، بهخصوص دانشگاهها به سرعت عضوگیری میکردند و موفقیتهایی را هم به دست آورده بودند. از گزارشاتی که درباره فعالیتهای آنها از سراسر کشور میآمد، کاملاً مشخص بود که اعتقادی به رهبری امام ندارند و طبق برنامهها و مقاصد خودشان کار میکنند. آنها بعد از پیروزی انقلاب و در فضای باز سیاسی، به یارگیری گسترده در سطوح مختلف جامعه دست زدند...»
ملاحظه میکنید گناه بزرگ مجاهدین یکی این بود که توانسته بودند در جامعه و بهخصوص جوانان و دانشگاهها نفوذ و گسترش فوقالعادهیی پیدا کنند و دیگر اینکه اعتقادی به خمینی نداشتند و همین برای اعدام و قتلعامشان کافی بود و در واقع خمینی از اولین ماههای حکومتش، با دیدن اقبال مردمی از مجاهدین، نقشهٴ نابودی آنها را در سر داشت.