با نگاهی به وضعیت جوانان در نظامهای دیکتاتوری و عقبافتاده و مقایسه آن با نظامهای آزاد و توسعه یافته میتوان دریافت که در جوامع پیشرفته از جوانان بهعنوان سرمایه عظیم برای رشد اقتصادی سیاسی اجتماعی کشور استفاده میشود اما در کشورهای عقبافتاده و استبداد زده، جوانان تهدیدی برای دیکتاتورها هستند و پتانسیل درونی آنها که میتواند برای کشور مایه پیشرفت و تعالی باشد از بین میرود. وقتی یک جوان دارای سلامت فکری، روحی و روانی کامل است هم میتواند همه استعدادهای خود را شکوفا کند و هم جامعهای که در آن زندگی میکند را به سمت رشد و تعالی پیش ببرد. در غیر این صورت نه تنها نمیتواند استعداد هایش را شکوفا کند، بلکه مسیر زوال و فنا را طی خواهد کرد و در نتیجه به تدریج کل جامعه به سمت انحطاط کشیده خواهند شد.
حال در ایران وضعیت جوانان چگونه است؟
در ایران تحت اشغال ولایت مطلقه فقیه در عمل شادی ممنوع است و با هرگونه شادی برخورد میشود. تمام راههای منتهی به تکامل و پرورش استعداد ها در ایران فعلی مسدود شده و این خود سبب گرایش جوانان به فحشا و اعتیاد (بهخصوص اعتیاد به شیشه و مشتقات آن مانند اکستازی) شده است و برخی از جوانان برای آن که حداقل برای مدت چند دقیقه یا چند ساعت دردهای خود را فراموش کنند به این شیوههای پوچ و توخالی گرایش پیدا میکنند.
به سی و هفتسال قبل یعنی سال 1359 بر میگردیم. زمانی که جنگ ایران و عراق با تحریک و هدایت شخص خمینی و اطرافیانش شروع شد. این جنگ بهانه خوبی بود تا ضمن سرکوب جریانهای آزادیخواه و مترقی به بهانه جنگ، جوانان سرگرم وضعیت جنگ و یا رفتن به جبهههای نبرد شوند و پتانسیل درونی آنها نیز کشته شود. در نتیجه صدها هزار جوان کارآمد بهخاطر این جنگ سراسر ضدمیهنی از بین رفتند و عده کثیری از جوانان که در آن زمان برای دفاع از ارزشهای والای انسانی در برابر ارزشهای ضدانسانی خمینی و رژیمش ایستادند جان خویش را نیز نثار کردند.
در طی همین جنگ که همزمان با سرکوب شدید آزادیخواهان همراه بود، رواج مواد مخدر نیز توسط فرماندهان سپاه آغاز گردید و تا به امروز سپاه که دستش به خون صدهاهزار جوان این مرز و بوم آغشته است در قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان نیز نقش مستقیم داشته و دارد.
سپاه و بسیج و دولت دست در دست خونین ولایت فقیه در سرکوبهای اجتماعی نقشی ویژه و فعال دارند و میشود آن را به یک مربع جهنمی تشبیه کرد که تمام ایران را در اشغال خود دارد و میخواهد به قیمت نابودی تمامی سرمایههای این مملکت به کارهای نابخردانه و ایران بر باد ده خود ادامه دهد. اما نکته بسیار خندهدار ولی دردآور نقش ملیجکها و دلقکهای تحتامر ولایت فقیه در این مربع جهنمی است که نقشی تعیینکننده در حفظ اضلاع آن دارند. این افراد در قالبهایی همچون اصلاح طلبی (چه در داخل و چه در خارج) رژیم ضدبشری را رنگ میکنند حرفهای رنگارنگ زده و سعی بر آن دارند تا مردم را فریب دهند و با دادن امیدهای واهی در جوانان سعی بر ناامید کردن آنان از تغییر وضع موجود کنند که البته در ماههای اخیر به کمک پیشرفتهای ارتباطات و شبکههای اجتماعی دست آنان نیز بهطور کامل رو شده و مردم دیگر فریب این جماعت شیطان صفت را نمیخورند. این مطلب از این منظر دردآور است که بهخاطر دروغها و خیانتهای بیسابقه ملیجکهای ضدانسان، استعداد هزاران جوان ایرانی از بین رفته و عدهیی از آنها با مشکلاتی از جمله زندان رفتن یا پناهنده شدن به کشورهای دیگر یا حتی کشته شدن در سیاهچالها مواجه شدهاند.
به تمام این موارد نقش سینما و تلویزیون تحت کنترل ولایت فقیه را نیز باید اضافه کرد که با پخش فیلم و سریال و برنامههایی با محتوای غم و غصه و در مواقعی خیانت و دورویی و تفرقه، سعی در پاشیدن گرد ناامیدی در جوانان و کل جامعه دارد که البته در سالهای اخیر آنها نیز با مشکلی بهنام کمبود مخاطب مواجه هستند و نمیتوانند مخاطبان مخصوصاً جوانان را پای برنامههای خود بکشند.
اکنون جامعه بهویژه جوانان به این خودباوری رسیدهاند که میتوانند خود با دستان خود رژیم خونآشام ولایت فقیه را بهطور کامل از صحنه حذف کنند و خود صاحب قدرت شوند. ولایت فقیه مانند سابق نمیتواند با به اضمحلال بردن جوانان در قالبهایی مانند جنگ ضدمیهنی، مدافعان حرم (بخوانید مدافعان اسد و پوتین) اعتیاد، فقر، فحشا، اعدام های گسترده (چه در زندانها و چه در ملاء عام) این پتانسیل درونی را خاموش کند و بیش از پیش به سمت سرنگونی به پیش میرود.
چون زمستان پنجمین بگذشت ششمین خوش بهار میبینم.
خدای خالق آزادی و آزادگی همواره حافظ ایران و مردم ایران باشد.
فروغ ایران.
حال در ایران وضعیت جوانان چگونه است؟
در ایران تحت اشغال ولایت مطلقه فقیه در عمل شادی ممنوع است و با هرگونه شادی برخورد میشود. تمام راههای منتهی به تکامل و پرورش استعداد ها در ایران فعلی مسدود شده و این خود سبب گرایش جوانان به فحشا و اعتیاد (بهخصوص اعتیاد به شیشه و مشتقات آن مانند اکستازی) شده است و برخی از جوانان برای آن که حداقل برای مدت چند دقیقه یا چند ساعت دردهای خود را فراموش کنند به این شیوههای پوچ و توخالی گرایش پیدا میکنند.
به سی و هفتسال قبل یعنی سال 1359 بر میگردیم. زمانی که جنگ ایران و عراق با تحریک و هدایت شخص خمینی و اطرافیانش شروع شد. این جنگ بهانه خوبی بود تا ضمن سرکوب جریانهای آزادیخواه و مترقی به بهانه جنگ، جوانان سرگرم وضعیت جنگ و یا رفتن به جبهههای نبرد شوند و پتانسیل درونی آنها نیز کشته شود. در نتیجه صدها هزار جوان کارآمد بهخاطر این جنگ سراسر ضدمیهنی از بین رفتند و عده کثیری از جوانان که در آن زمان برای دفاع از ارزشهای والای انسانی در برابر ارزشهای ضدانسانی خمینی و رژیمش ایستادند جان خویش را نیز نثار کردند.
در طی همین جنگ که همزمان با سرکوب شدید آزادیخواهان همراه بود، رواج مواد مخدر نیز توسط فرماندهان سپاه آغاز گردید و تا به امروز سپاه که دستش به خون صدهاهزار جوان این مرز و بوم آغشته است در قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان نیز نقش مستقیم داشته و دارد.
سپاه و بسیج و دولت دست در دست خونین ولایت فقیه در سرکوبهای اجتماعی نقشی ویژه و فعال دارند و میشود آن را به یک مربع جهنمی تشبیه کرد که تمام ایران را در اشغال خود دارد و میخواهد به قیمت نابودی تمامی سرمایههای این مملکت به کارهای نابخردانه و ایران بر باد ده خود ادامه دهد. اما نکته بسیار خندهدار ولی دردآور نقش ملیجکها و دلقکهای تحتامر ولایت فقیه در این مربع جهنمی است که نقشی تعیینکننده در حفظ اضلاع آن دارند. این افراد در قالبهایی همچون اصلاح طلبی (چه در داخل و چه در خارج) رژیم ضدبشری را رنگ میکنند حرفهای رنگارنگ زده و سعی بر آن دارند تا مردم را فریب دهند و با دادن امیدهای واهی در جوانان سعی بر ناامید کردن آنان از تغییر وضع موجود کنند که البته در ماههای اخیر به کمک پیشرفتهای ارتباطات و شبکههای اجتماعی دست آنان نیز بهطور کامل رو شده و مردم دیگر فریب این جماعت شیطان صفت را نمیخورند. این مطلب از این منظر دردآور است که بهخاطر دروغها و خیانتهای بیسابقه ملیجکهای ضدانسان، استعداد هزاران جوان ایرانی از بین رفته و عدهیی از آنها با مشکلاتی از جمله زندان رفتن یا پناهنده شدن به کشورهای دیگر یا حتی کشته شدن در سیاهچالها مواجه شدهاند.
به تمام این موارد نقش سینما و تلویزیون تحت کنترل ولایت فقیه را نیز باید اضافه کرد که با پخش فیلم و سریال و برنامههایی با محتوای غم و غصه و در مواقعی خیانت و دورویی و تفرقه، سعی در پاشیدن گرد ناامیدی در جوانان و کل جامعه دارد که البته در سالهای اخیر آنها نیز با مشکلی بهنام کمبود مخاطب مواجه هستند و نمیتوانند مخاطبان مخصوصاً جوانان را پای برنامههای خود بکشند.
اکنون جامعه بهویژه جوانان به این خودباوری رسیدهاند که میتوانند خود با دستان خود رژیم خونآشام ولایت فقیه را بهطور کامل از صحنه حذف کنند و خود صاحب قدرت شوند. ولایت فقیه مانند سابق نمیتواند با به اضمحلال بردن جوانان در قالبهایی مانند جنگ ضدمیهنی، مدافعان حرم (بخوانید مدافعان اسد و پوتین) اعتیاد، فقر، فحشا، اعدام های گسترده (چه در زندانها و چه در ملاء عام) این پتانسیل درونی را خاموش کند و بیش از پیش به سمت سرنگونی به پیش میرود.
چون زمستان پنجمین بگذشت ششمین خوش بهار میبینم.
خدای خالق آزادی و آزادگی همواره حافظ ایران و مردم ایران باشد.
فروغ ایران.