آیا میتوان «سیاست»، «قدرت» و «ثروت» و مجموع آنها در «منافع دولتها» را به اژدهایی تشبیه کرد که همهچیزخوار است؟
طبعاً نمیتوان همهٔ دولتهای جهان را مشمول این تشبیه نمود، اما تا جایی که به نظام تمامیتخواه و انحصارطلب آخوندی و متکی بر اصل ولایت فقیه برمیگردد، از قضا این تشبیه دقیقاً منطبق بر رویکرد چنین حاکمیتی با زندگی مردم و الزامات زیست یک ملت است.
وقتی در یک رسانهٔ حکومتی میخوانیم که «وزارت آموزش و پرورش با پایان سال تحصیلی ۱۴۰۳، اعلام کرد در رشته علوم تجربی میانگین نمرات دانشآموزان ۱۱.۲۳[یازده و بیستوسه صدم]، در رشته علوم ریاضی میانگین نمرات ۱۱.۸۲[یازده و هشتاد و دو صدم] و در رشته انسانی ۹.۱۳[نه و سیزده صدم] بوده» [۱]، چه تصویری جز اژدهاخواریِ تمامیتخواه سیاسی برایمان تداعی میشود؟
وقتی در همین رسانه از قول رضوان حکیم معاون آموزش و ابتدایی وزارت آموزش و پرورش میخوانیم «بیش از یک میلیون دانشآموز در درسهای فارسی، ریاضی و علوم داری ضعف تحصیلیاند»، آیا جز سوختن آیندهٔ کودکان معصوم و آرزومند، میتوان تصور نمود؟
رسانهها بهدنبال تندباد حوادث سیاسی و موضعگیری سیاستمداران حکومتی میدوند و فضای جامعه را پر میکنند، اما در حاشیهٔ این تندبادها، سطح زندگی مردمان ایران است که مدام نزول میکند و به کوچکتر شدن سوق داده میشود.
با چنین وضعیتی، نظام آموزشیِ تحت سلطهٔ سیاستمداران قسم خورده به ولایت فقیه، به کجا شتابان میرود و سرنوشت چنین دانشآموزانی در فردای مدارج بالاتر تحصیلی به کجا میانجامد و بر سر آیندهٔ کشور چه خواهد آمد؟ حتی یک تصویر کوچکشده در رسانهٔ حکومتی، نتایج «افت تحصیلی یک میلیون دانشآموز ابتدایی» را چنین خوفناک گزارش میکند:
«شتاب روند نزولیِ معدل دانشآموزان طی چند سال گذشته که اکنون با شیب تندی در حال حرکت است، به چالشی برای نظام تعلیم و تربیت تبدیل شده است و در آینده، خود را در حوزههای کلانی چون سطح علمی دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی نشان خواهد داد.» [۲]
به آمار کودکان کار، به آمار ترکتحصیلیها و به آمار دانشآموزان مهاجر که فکر میکنیم، شمایی از آیندهٔ این دانشآموزان، قابل پیشبینی است و «کارشناسان و پژوهشگران» نمایی از چشمانداز اجتماعیِ آن را نشان میدهند:
«کارشناسان آموزشی و پژوهشگران معتقدند که این پدیده تبعات اجتماعی، اقتصادی و روانی گستردهیی بهدنبال دارد. افت تحصیلی میتواند به کاهش اعتماد به نفس، افزایش نرخ ترکتحصیل و در نهایت کاهش فرصتهای شغلی و اجتماعی منجر شود.» [۳]
این رسانه یک نمونه از «آزمون بینالمللی تیمز» را ارائه داده که بیشک اگر نتیجهٔ آن به دانشآموزان ایران برسد، فاجعه را از نظر روانی و اجتماعی بهتر تصویر میکند:
«دیماه گذشته، نتایج آزمونهای بینالمللی تیمز سال ۲۰۲۳ در حالی اعلام شد که در پایه چهارم ابتدایی ۵۸کشور و در پایه هشتم ۴۴کشور شرکت کردند. در این میان دانشآموزان ایرانی در دروس «ریاضی» و «علوم» عملکردی «ضعیف» و «نامطلوب» داشتند. همچنین ضعف شدید دانشآموزان ایرانی در «قدرت استدلال» نسبت به محفوظات، از دیگر نتایج این مطالعه است.»
آیا این وضعیت که زنگ هشدار و ناقوسی بر وجدان بیدار ایرانی در مورد آیندهٔ خود و فرزندان و کشورش ست، برای خامنهای و بازوهای گماشتهٔ سه قوا و اتاق فکر نظام اهمیتی دارد؟ اگر ذرهیی اهمیت داشت، هرگز این وضعیت خوفناک بهمعنی سوختن آیندهٔ یک میلیون دانشآموز تحت سلطهٔ این حاکمیت ایجاد نمیشد.
دربارهٔ کارکردها و نتایج سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ این حاکمیت، بهقول حافظ «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود». این وضعیت، فراخوان به مردم ایران میدهد که به خود بگویند دل به هیچ سیاست داخلی و خارجیِ این رژیم نباید خوش کرد، چرا که از هر طرف که رفتیم، جز به اصل نجاتبخش «کس نخارد» نرسیدیم، تا مگر با اتکا به این اصل، خود و مملکت و آیندهٔ فرزندانمان را از اژدهای تمامخوار و اشغالگر ولایی ــ آخوندی نجات بخشیم.