تابستان گرم ۱۳۹۸
کهکشان آزادی؛
لرزه و زلزله بر پیکر فرتوت و پوسیده حکومت آخوندی؛
مجاهدان اشرفی در مهد عاشقان آزادی، ناقوس مرگ دیکتاتوری آخوندی را در جهان طنینانداز میکنند:
کهکشان در اشرف۳
…
۞ زمستان سرد ۱۳۵۷
وقتی آخرین دسته از زندانیان سیاسی به همت خلق قهرمان ایران، از سیاهچالهای آریامهری و از زندان قصر آزاد میشدند - همان زندانیانی که سالها پیش ساواک سلطنت مدفون از پایان سازمانشان خبر داده بود - از مردم بیتاب اما مشتاق در بیرون زندان،
کمتر کسی گمان میکرد که جلودار آن صف منضبط زندانیان سیاسی یک زن آزاده و جسور باشد. در پیشاپیش صفی خللناپذیر از مجاهدان، در کنار راهبر آرمانیاش و در کنار سردار پاکباز خلق. زنی شوریده بر مناسبات بردهساز دیدگاه جنسیت گام بر میداشت: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۶۰
وقتی برودت خشن و ابرهای تیره و تار سرکوب ولایت و سلطنت فقیه در بامداد ۱۹بهمن، دشمن غدار را بهزعم خود، از پایان مجاهدین به جست و خیز بوزینهوار واداشته بود،
کمتر کسی گمان میکرد که بهزودی در شامگاه همان روز، خون سرخ و جوشان یک زن رها که در بام شرف و شرافت زنان یک میهن اسیر میزیست، بتواند راه بگشاید، پردههای تزویر و ریا را از هم بدرد و جلاد بدسگال حکومت آخوندی (لاجوردی) را در بازار شام آخوندهای خونریز (در تلویزیون) رسوا کند: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۶۳
وقتی فشار سرکوب و اعدام از سوی آخوندهای نرینه وحشی، مردم بستوه آمده را از هر سو در بر میگرفت؛ وقتی زدوبندهای ارتجاعی-استعماری در زمین بورژوازی و بوی مشمئز کننده سازش و مماشات با رژیم آخوندی، بالا میگرفت،
کمتر کسی گمان میکرد که نام و مرام زنی آزاده و رها، موجد توفان و انقلابی درونی در مجاهدان آزادیستان شود. نامی انگیزهبخش از انقلابی ایدئولوژیک و یگانهساز بر ضدایدئولوژی و مناسبات برخاسته از اندیشه جنسیت که آرمانهای بلندش به همت رهرو بر حقش مریم رجوی بر ذهن و ضمیر انسانها و در دلهای مجاهدین ثبت شد: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۶۵
وقتی در یک صحرای برهوت در جوار خاک میهن (در منطقه مرزی ایران و عراق) قرارگاهی پایهگذاری میشد که مجاهدان آزادیستان، از ایران و از سراسر جهان، بسوی آن میعادگاه بشتابند،
کمتر کسی گمان میکرد که در کمتر از ۶ماه، ارتش آزادیبخش ملی ایران، این بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران، در همان میعادگاهی تأسیس شود که بعدها نامش بر بام « مقاومت به هر قیمت» ماندگار خواهد شد: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۶۶
وقتی آتش عملیات ارتش آزادیبخش سرما و رخوت زمستان اختناق ملاهای حاکم بر میهن را میسوزاند و خاکستر میکرد، وقتی خمینی دجال برای ویران کردن ایران تا خشت آخر نعره جنگ جنگ سر میداد و عفریت جنگ ضدمیهنی، میهن اسیر را در مینوردید،
کمتر کسی گمان میکرد ارتش آزادیبخش اندکی بعد از قرارگاهی روانه عملیات شود که زهر آتشبس را بر حلقوم دجال ضدبشر بریزد و تنور جنگطلبی مرگبار حکومت آخوندی را پس از ۸سال گل بگیرد: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۶۹
وقتی اولین جنگ آمریکا در عراق درگرفت و پاسداران حکومت آخوندی از فرصت بهدست آمده برای از بین بردن تنها هماورد خود یعنی مجاهدین و ارتش آزادیبخش، خیز برداشتند و گلهوار از هر سو به قرارگاه آنان تهاجم کردند،
کمتر کسی گمان میکرد که ارتش آزادیبخش از دژ و قرارگاهی اقدام کند که دشمن در گذر از آن خود را در برابر «دیواری بلندتر از قد خود» بیابد و با خفت و خواری به لانههای عنکبوتی خود برگردد: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۸۱
وقتی تب جنگی بزرگ و بینالمللی در اشغال عراق بالا میگرفت، وقتی دوازده دولت ائتلاف قرارگاهها و شهر مجاهدین را بهرغم بیطرفی اعلام شده بمباران میکردند، وقتی نیروهای ائتلاف به قرارداد آتشبس خود با ارتش آزادیبخش ملی ایران خیانت کرده و موازنه قوا در منطقه را به ضرر مردم و مقاومت ایران بههم زده و عراق اشغالی را در سینی طلایی تقدیم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران کردند، و ارتش آزادیبخش را ناجوانمردانه در محاصره دشمن خونینش خامنهای قرار دادند،
کمتر کسی گمان میکرد که دیگر نامی و حتی اثری از آن قرارگاه باقی بماند، قرارگاهی: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۸۸
وقتی دولت وقت آمریکا که قرارداد حفاظت در برابر سلاح را امضا کرده بود، در یک نقض قرارداد آشکار حفاظت را به نیروهای مزدور عراقی تحویل داد؛ وقتی نیروهای مزدور عراقی و پاسداران نیروی قدس طی سه تهاجم مرگبار مجاهدین را که با دست خالی به دفاع از قرارگاهشان برخاسته بودند، به گلوله بستند و دهها تن از آنان را به شهادت رساندند و نیروهای ائتلاف نیز بر این جنایات چشم بستند،
کمتر کسی گمان میکرد که قرارگاه بتواند در زیر فشار خرد کننده دو حکومت وحشی و جانی (به ریاست خامنهای و مالکی) و حمایتهای سیاسی تمامی مماشاتگران و.... پابرجا بماند و جنگندهتر از قبل بهدنبال سرنگونی دشمن باشد: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۹۰
وقتی مجاهدان آزادی ستان قرارگاهشان را با خود به مکان دیگری بهعنوان «عبور موقت ترانزیت»! (به لیبرتی که زندانی بیش نبود) جابهجا کردند تا در نهایت به کشور ثالث منتقل شوند، وقتی پاسدار- مزدوران ارتجاع هار آخوندی در عراق به دفعات مقر کوچک و بیدفاع اشرفیها را مورد موشکباران قرار دادند،
کمتر کسی گمان میکرد که رزمآوران آزادی بتوانند نه تنها در قرارگاه جدید دوام آورند، بلکه در کمتر از ۵سال آنرا از سنگستان به گلستان تبدیل کنند: نامش اشرف!
۞ زمستان سرد ۱۳۹۶
وقتی مجاهدین و رزمآوران آزادی که با خود قرارگاهشان را به این سوی آب، به خط آتش سوداگری آورده تا دوباره اشرفی بنا سازند،
کمتر کسی گمان میکرد که دوام بیاورند و در کمتر از دو سال بعد قرارگاهی بسازند بسان شهری زیبا، تا بزرگترین کهکشان مقاومت را در خود خلق کند: نامش اشرف!
تابستان گرم ۱۳۹۸
کهکشان کهکشانها، کهکشان آزادی؛
لرزه و زلزله بر پیکر فرتوت و پوسیده حکومت آخوندی؛
مجاهدان اشرفی در میعادگاه و مهد عاشقان آزادی،
ناقوس مرگ دیکتاتوری آخوندی را در جهان طنینانداز میکنند: اشرف!۳
ب. بهمنی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است