سالگرد پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در ۲۲بهمن ۵۷بار دیگر صورت مسألهٔ آن انقلاب را در مقابل چشمان مردم و نسلهای جدید ایران قرار داد تا به داوری آن بنشینند.
شیخ از مدتها پیش با بسیج تمام توانمندیاش برای راهاندازی یک راهپیمایی فرمایشی از ساندیسخواران مدعی شد که «حضور پرشور و تحسینبرانگیز دهها میلیونی آنان»... بیانگر پایبندی مردم به استبداد دینی و سرقت انقلاب توسط خمینی است. تبلیغات گوبلزی حکومت از این سیرک مهوع «پیوند وثیق و از همناگسستنی امام و امت»! را نتیجه گرفت.
در آن سوی آبها، سارقان نوکیسه از تفالههای اصلاحات قلابی گرفته تا بازماندگان ساواک آریامهری، زیر علم بچهٔ شاه برای سرقت رهبری جنبش مردم ایران، گرد آمدند تا روز «شوم ۲۲بهمن»! را به روز بازگشت به گذشته و حسرت برای سلطنت مدفون تبدیل کنند. آنها با کپیبرداری لورفته از خمینی برای حفظ وحدت صوری از نوع «همه با من»، تعیین رئوس اساسی، مانند شکل حکومت، رابطهٔ دین و دولت، حقوق زنان و ملیتها، آزادیهای دموکراتیک و... را به آیندهای موهوم موکول کردند.
شاه و شیخ در سالگرد انقلاب ضدسلطنتی نشان دادند که ربودن انقلاب و ثمرهٔ رنج و خون مردم با یکدیگر اشتراک مساعی دارند. «مشکل» از دید آنها مجاهدین، مقاومت ایران و آلترناتیو دموکراتیک هستند که همچنان بر آرمانهای اصیل انقلاب ۵۷ تأکید میکنند و بههیچ قیمت حاضر به کوتاهآمدن از مرزهای سرخ نیستند.
آری، همهٔ مشکل و نه بخشی از آن، مجاهدین و مقاومت ایران هستند. آنها را نمیشود خرید، فریفت، سرکوبکرد و یا وادار به سکوت نمود.
جرم مجاهدین و مقاومت ایران این است که چوب لای چرخ استعمار و ارتجاع و بازماندگان سلطنت مدفون گذاشتهاند و نمیگذراند چرخهٔ اسارتبار و استبدادی شاه به شیخ و شیخ به شاه تکرار شود و پیوسته بر انتقال حاکمیت به مردم پای میفشارند.
جرم آنها این است که در مقابل قالب کردن یک خمینیگونهٔ دیگر از جانب الیگارشی رسانهیی [این بار از تیره و تبار شاه] ایستاده و بساط رهبرسازان و آلترناتیوتراشان را به هم ریختهاند. از این رو باید به همین جرم بایکوت و سانسور شوند.
اما ارتجاع و بورژوازی از یک پارامتر اساسی غافل هستند. این بار مدار بین شاه و شیخ بسته نخواهد شد؛ زیرا پای یک آلترناتیو دموکراتیک در میان است. این آلترناتیو روییده از مبارزهیی دیرپا و سراسر فدا با دو دیکتاتوری است. به هیچ طرف خارجی وابسته نیست و مشروعیت خود را از پرداخت تمامعیار برای آزادی میگیرد.
این آلترناتیو برخلاف میوهچینان، فرصتطلبان و سارقان انقلاب از ۴۰سال پیش به ترسیم سیمای ایران آزاد فردا پرداخته است. بهموازات پیشبرد مبارزه انقلابی طرحهای خود را در زمینههای مختلف به تصویب پارلمان در تبعید مقاومت رسانده و با وضوح تمام به اطلاع عموم رسانده است.
این آلترناتیو با صراحت تمام گفته است که به یک جمهوری دموکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت، برابری زنان، حقوق ملیتها، آزادی بیان و یک ایران غیراتمی معتقد است.
این آلترناتیو علاوه بر تکیه بر مشروعیت بهدلیل مقاومت، از اعتبار جهانی و شناختهشدگی بینالمللی برخوردار است. این شناختهشدگی را مدیون روشنگری افکار عمومی و کار ریزبافت و از پایین در تکتک قارهها و کشورهای جهان است.
این آلترناتیو کادرهایی جان برکف دارد که برای تحقق آرمانها و اهداف آن تمام زندگی خود را در طبق اخلاص گذاشتهاند. آنها در ازای این مهم، هیچ چیز برای خود نمیخواهند. این وجه ممیزهٔ آنها با سیاست و سیاستمداری بهمعنای تاجرپیشگی است. آنها بهقول ژان فرانسوا لوگاره «خواست مردم ایران برای آزادی و دموکراسی را سمبلیزه میکنند».
این آلترناتیو را زنی نمایندگی میکند که برنامهٔ ۱۰مادهای او برای ایران آزاد فردا، بارها از سوی شخصیتهای بینالمللی مهر تأیید خورده و سلسله جنبان آزادی، پاکباختگی، شجاعت و بنبستشکنی در جنبش مقاومت ایران است. چه زیبا گفت خانم اینگرید بتانکور: «همهٔ این اعتراضات و این جنبش غیرممکن بود اگر مریم رجوی در رأس این جنبش نبود و من افتخار این را دارم که دوست او باشم».
این آلترناتیو هوادارانی دارد که خود را وقف پشتیبانی از این مقاومت کردهاند. زنان و مردانی که ارتجاع و بورژوازی نتوانستهاند آنها را مفتون، مرعوب و پراکنده کنند. تمام عظمت و زیبایی آنها را میتوان در واژهٔ بامسمای «اشرفنشان» خلاصه کرد.
آنان در سالگرد انقلاب به سرقترفتهٔ ۵۷ در میدان دانفر روشروی پاریس گرد آمدند تا صدای خود را به جهانیان برسانند و صدای سرکوب شدهٔ خلقشان را در داخل ایران نمایندگی کنند.
راهپیمایی آنان در خیابانهای پاریس با شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» این واقعیت را برجسته کرد که راهحلهای ارتجاعی و استعماری برای سرقت انقلاب محکوم به شکست است. انقلاب ۵۷ «نه مرده و نه خاکستر شده است»، بلکه در سیمای یک انقلاب دموکراتیک به حیات نوین خود ادامه میدهد. ارتش آزادیبخش ملی ایران و کانونهای شورشی نمود سازمانیافتهٔ این انقلاب در بستر حقیقی آن هستند.
۴۴سالگی انقلاب ۵۷ میتواند و باید به سرنگونی شیخ بیانجامد؛ و چنین خواهد شد.