بقلم دکتر بهروز پویان
تباهی حاصل از سیل ویرانگر در کشور که محصول بلاواسطه عملکرد رژیم ولایت فقیه طی سالها اشغال ایران است بسیار فراتر از آن چیزی است که در تصور بگنجد یا در کادر دوربین گزارشگران مردمی حاضر در صحنه جای بگیرد. جدای از خسارات مادی فراوان که جبران آن در رژیم ولایت فقیه غیرممکن و در یک حکومت دموکراتیک و برآمده از اراده مردم زمان بر است، جانباختن شمار زیادی از هموطنان را در پی داشت که متأسفانه هیچوقت جبران پذیر نیست. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که آنچه باران چند دقیقهای در شیراز را به سیلی مهلک با بیش از ۲۰۰کشته تبدیل کرد و گلستان، لرستان، ایلام، کرمانشاه و خوزستان را به زیر آب برد، نتیجه غارت و جنایت چند ساله رژیم و نیروی تروریستی سپاه پاسداران آن بوده است. البته این فاجعه امری تازه در ایران تحت اشغال ملایان نبوده و نیست. از جنگ ۸ساله ضدمیهنی خمینی ساخته با تلفات سرسام آورش و کشتار و شکنجه و ترور بهویژه در دهه ۶۰ و سرکوب وحشیانه و خونبار قیام های مردمی طی دهههای ۷۰، ۸۰و ۹۰ که بگذریم، رویدادهای طبیعی همچون زلزله و سیل در سالهای گذشته نیز پیوسته فاجعه به بار آورده است. و هیچگاه خسارات و صدمات ناشی از این فجایع ظاهراً طبیعی توسط رژیم ترمیم و جبران نشد. بلکه رژیم بر رویهٔ ویرانگرش بیشازپیش پای فشرد. از دلایل آشکار حساسیت و هوشیاری مردم نسبت به این فجایع و نقش مخرب رژیم در بروز آنها طی بیش از یک سال گذشته و بهویژه از زلزله سرپلذهاب تا سیل اخیر، یکی گسست تمامعیار پیوندهای حاکمیت و ملت از طریق فقدان مشروعیت رژیم و دیگری رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی و اعتبار و جایگاه آنها در برابر بیاعتباری رسانههای حکومتی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور و البته روشنگریهای مقاومت ایران بوده است. از زمان شروع فاجعه سیل در گلستان، انگشت اتهام جامعه به سمت نیروی تروریستی سپاه و سیاستهای رژیم در زمینه جنگل خواری نشانه رفت و هر چند در ابتدا رسانههای رژیم و رسانههای یاریگرش در خارج کشور سعی کردند با نادیده گرفتن قضایا وضعیت را عادی جلوه دهند اما بازتاب ابعاد فاجعه توسط رسانههای مقاومت ایران و نیز نیروهای مردمی حاضر در صحنه، رژیم و حامیانش را بعد یک هفته ناگزیر به واکنش کرد. اما ورود مضحک و مشمئز کننده مهرههای رژیم به مسأله و گرفتن عکسهای یادگاری تنها بر خشم مردم دامن زد و هر چه رسانههای حکومتی و حامیانشان در خارج کشور تلاش کردند ولیفقیه و پاسداران تروریستش را از سیبل اتهام خارج کنند نتیجه معکوس بود بهطوریکه به دفعات شاهد بودیم که ورود هر یک از کارگزاران رژیم و پاسداران به مناطق سیلزده در گلستان و لرستان و خوزستان با واکنش خشم آلود مردم همراه بود. اما در مقابل بیتفاوتی ولیفقیه و رژیمش در قبال این فاجعه ملی، موج درخشانی از همیاری ملی در کمکرسانی و انعکاس واقعیتهای فاجعه شکل گرفت که نشان داد آنچه که رژیم ولایت فقیه طی چند دهه در ایجاد تفرقه و رواج بیاعتمادی میان مردم ایران انجام داده بود، باد هوا بوده است. از اینرو ناگزیر شد با گسیل نیروهای سرکوب به مناطق سیلزده به جای کمک به مردم در روند همیاریهای مردمی نیز خلل ایجاد کند.
تشکیل شوراهای مردمی
با بروز اولین نشانههای فاجعه ملی سیل در کشور، خانم مریم رجوی طی پیامی به تشکیل شوراهای مردمی فراخوان داد و به درستی اعلام کرد که تنها راه نجات مناطق گرفتار شده در این فاجعه، سازماندهی کمکهای مردمی در قالب همین شوراهاست. ارائه این راهکار ایدهای بسیار دقیق و کاربردی است از آنرو که رژیم ولایت فقیه که با سالها غارت و چپاول بانی اصل بروز این فاجعه بوده است هرگز نه میخواهد و نه میتواند کمکی به مردم زیان دیده کند، بنابراین در چنین شرایطی که هیچگونه امیدی به رژیم در عمل کردن به یکی از مسئولیتهای ذاتیاش یعنی حمایت از جامعه نیست، تنها راه جلوگیری از گسترش ابعاد مادی و غیر مادی این فاجعه همبستگی مردم است.طرح شوراهای مردمی نیز دقیقاً بر پایه این تحلیل ارائه شده است و متضمن ویژگیهای منحصر بهفردی است که در ادامه به آنها اشاره میشود:
همبستگی اجتماعی
همبستگی اجتماعی با هر مبنایی، در جوامع سنتی و مدرن از الزامات یک جامعه است و بهواسطه آن در ابعاد و جنبههای مختلف، یک جامعه را در کنار جوامع دیگر هویت داده و آنرا خود بسنده میکند. رژیمهای دموکراتیک که محصول اراده اکثریت مردم هستند عموماً هم محصول همبستگی اجتماعی اند هم از ظرفیتهای این خصلت جامعه در زمینههای مختلف بهرهمند میشوند. اما رژیمهای دیکتاتوری که نه محصول و برآمده از اراده مردم که رژیمهای تحمیلی بر مردم هستند و بقای آنها نه در حمایت اجتماعی بلکه با سرکوب و ارعاب است، همبستگی اجتماعی را بهمثابه یک شر بزرگ قلمداد میکنند و پیوسته از شکلگیری و تعمیق آن در هراسند. علت این است که برخلاف حکومتهای دموکراتیک که پیوندهای اجتماعی هم بهصورت عمودی میان نهادهای قدرت و ساختار اجتماعی، هم به شکل افقی میان مردم و گروههای اجتماعی برقرار است، در رژیمهای خودکامه و دیکتاتوری، از آنجا که ساختار قدرت در فقدان مشروعیت، پیوسته جامعه را یک تهدید بالقوه برای خود میداند، تلاش میکند به روشهای مختلف پیوندهای میان مردم و گروههای اجتماعی را که پایهٔ اتحاد اجتماعی است از هم بگسلد و آنها را تنها در یک پیوند عمودی، همچون ذرات پراکنده به خود مرتبط کند. برای اینکار نیز پیوسته با برجسته کردن تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و طبقاتی و تبدیل آنها به تضادهای عمده، شکاف میان خود با جامعه را میپوشاند و در نزاع شکل گرفته در میان گروههای مختلف جامعه بهعنوان میانجی عمل میکند. اما در این حالت هم بیآن که نقش حل کننده تضاد و پر کننده شکاف اجتماعی را ایفا کند، طرفین تضاد را با افزودن دافعه دیگری به خود نزدیک میکند. این مکانیسم عمل دیکتاتورها را با شاهد مثالهای فراوان در ایران تحت اشغال ملایان بهخوبی میتوان مشاهده کرد. رژیم ولایت فقیه از ابتدا با برچسب زدن به قومیتها و ایجاد و تشدید شکافهای مذهبی و جنسی تلاش وسیعی کرد تا مانع شکلگیری اتحاد و همبستگی اجتماعی در جامعه ایران شود. هدف پنهان چنین سیاستی سرکوب بخشی از جامعه توسط بخش دیگر بود. اما فاجعه ملی سیل اخیر نشان داد که رژیم ولایت فقیه حتی در این سیاست بنیادی خودش نیز توفیقی نداشته است. موج حمایتهای مردمی از سراسر میهن در حمایت از هموطنان سیلزده و تشکیل شوراهای مردمی برای سازماندهی کمکها به سیلزدگان کابوسی بود که بیش از هر کدام از تبعاًت این فاجعه بر سر رژیم آوار شد. پیش از این در مقاله دیگری تحت عنوان "مغلطه سوریهای شدن" بیان شد که جامعه ایران واجد شاخصهایی تاریخی - اجتماعی است که هرگز سرنوشت سوریه را پیدا نخواهد کرد. یکی از آن شاخصها هویت تاریخی جامعه ایران، بهرغم تنوعات مختلف فرهنگی آن است. که آنها را برخلاف ملتهای مدرن اروپایی، بدون اجبار یک تشکیلات دولتی مدرن در قالب ساختار مدرن ملت، سازماندهی میکند. از اینرو با زوال یک دولت یا حکومت، جامعه سازمان دهی خود را حفظ خواهد کرد. از اینرو بود که در آن مقاله ادعای مهرههای رژیم از خاتمی و تاجزاده تا عبدی را یک مغلطه عنوان کرده بودم. همبستگی شکل گرفته در پس فاجعه اخیر نیز از جمله نشانههای آشکار وجود این شاخص در جامعه ایران است. با این توضیح فراخوان خانم مریم رجوی به تشکیل شوراهای مردمی بر مبنای چنین بینش و شناختی از ماهیت رژیم ولایت فقیه و پتانسیلهای تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ارائه شد.
سازماندهی
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و راهگشای شوراهای مردمی، سازماندهی نیروهای مؤثر اجتماعی و افزودن نرخ اعتماد اجتماعی است. شاخصی که پایه مقاومت در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه بهشمار میرود. لازم به توضیح است که تمامی شاخصهای اجتماعی اعم از مشارکت، همبستگی و اعتماد اجتماعی، شاخصهایی عینی هستند که ضرورتاًً در یک واقعیت ساخت یافته عینی تحقق پیدا میکنند. در غیراین صورت مفاهیمی ذهنی هستند که بهمعنای واقعی موجودیت نخواهند داشت. وقتی از شوراهای مردمی سخن میگوییم در واقع تحقق عینی همان شاخصهای اجتماعی از طریق سازمان دهی آنهاست. فرض کنیم چیزی به نام همبستگی و اعتماد اجتماعی بهلحاظ ذهنی وجود داشته باشد. در اینصورت این شاخصها قرار است در کدام واقعیت ساخت یافته ظهور و بروز پیدا کنند؟ مثلاً شهروندان از فاجعه رخ داده متأثر هستند و قصد دارند که به کمک بشتابند. اگر این تمایل نخواهد در ساختار شورای مردمی کانالیزه شود تنها دو راه را برای بروز دارد: یکی اینکه کمکهای خود را به نهادهای حکومتی بسپارند، دیگر اینکه خود بهلحاظ فردی اقدام کنند. راه اول که تکلیفش روشن است. اعتمادی به رژیم و نهادهایش وجود ندارد و این را مردم در فاجعه سیل اخیر نشان دادند. و اما اگر خود شخصاً بخواهند اقدام کنند، با توجه به مشکل ارتباطی و مهمتر از آن کارشکنیهای رژیم بر سر راه کمکهای مردمی، روشن است که امکان زیادی برای مشارکت وجود نخواهد داشت. اما اگر همین احساس همبستگی خود را در یک شورای مردمی که قابلیت همافزایی توانها را نیز دارد، محقق کنند، آنگاه خصلت سازماندهی کننده این شوراها ضمن خلق راههای بدیع، ابتکارعمل را از رژیم و نهادهای غارتگر و سرکوبگرش خواهد گرفت. به جز این کار کرد اجتماعی، شوراهای مردمی در شرایط کنونی ایران که شرایطی انقلابی است، توانایی سازمان دهی مقاومتهای مردمی را نیز دارند. مسعود رجوی در یکی از پیام های پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ به تشکیل شوراهای مقاومت فراخوان داد. باید گفت شوراهای مردمی دارای همان ساختار شوراهای مقاومت در ابعاد اجتماعی است. ساختاری که توان بالایی در سازمان دهی مقاومت انقلابی دارد و تور اختناق را راحتتر از حد تصور پاره میکند.