بحرانهای لاعلاج اقتصادی و اجتماعی که در حاکمیت ولایت فقیه مردم گرفتار آن شدهاند، خصوصاً فقر دامنگیر اکثریت مردم و سفرههای خالی آنها، باعث تشویش و نگرانی و هشدار رسانهها و عناصر حکومتی نسبت به خطر انفجار و خیزش اجتماعی شده است.
بسیاری از کارشناسان اجتماعی و اقتصادی حکومتی نمیتوانند هراسشان را از لبریز شدن کاسه صبر مردم ابراز نکنند.
آنها به این باور و واقعیت رسیدهاند که آستانه تحمل مردم در پایینترین نقطه است و لاجرم این تحمل و صبر دارد به انتها میرسد، انتهایی که نتیجه آن برای حکومت خطرناک است.
بسیاری از کارشناسان حکومتی نیز از عبارت کاهش اعتماد عمومی در بیان نفرت و خشم اجتماعی استفاده میکنند.
روزنامه مردمسالاری ۲۱بهمن۹۹ در مطلبی با عنوان سالگرد «پیروزی انقلاب» به سردمداران نظام هشدار میدهد و این «نکته اساسی» را به آنها یادآوری میکند «باید مسئولان نظام و انقلاب به آن توجه ویژهیی داشته باشند کاهش اعتماد عمومی مردم نسبت به دولتمردان است که بهطور جد باید مورد بررسی، تحلیل و کارشناسی قرار گیرد».
نویسنده با اعتراف به بیاعتنایی مردم نسبت به خیمهشببازی انتخابات مجلس آخوندی در سال گذشته آنرا هشداری از جانب مردم دانسته و نوشته است «آنچه در زیر پوست شهر میگذرد عدم رضایت عموم مردم پیرامون وضعیت فعلی است».
مقالهنویس مردمسالاری در ریشهیابی علت «عدم اعتماد» و «عدم رضایت عمومی» نسبت به رژیم ضمن اعتراف به ستم اقتصادی و اجتماعی مینویسد: « (مردم) از تبعیضها، بیعدالتیها، فاصله طبقاتی و فشــارهای اقتصادی بر طبقه ضعیف ناراحت و نگران هستند. بسیاری از دلسوزان نظام مشکلات و دردها را فریاد زدهاند ولی با آنها برخورد شده است و یا اینکه محترمانه به سکوت دعوت شدهاند!... تبعیض، تزویر و تعارض منافع، قدرت پاسخگویی را کاهش داده است. مدیران ارشد به جای پاسخگویی، بیشتر مشغول فرافکنی هستند. عدم پاسخگویی و شفافیت، شــکاف بین دولت و جامعهمدنی را بیشتر و بیشــتر میکند».
نویسنده مقاله روزنامه حکومتی شرق هم نگران «صدای بلند جامعه» در کوچه و خیابان و در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی است که غوغا میکند، چرا که «نارضایتی از هر چیز» بلافاصله به فضای مجازی کشیده میشود و «وجه غالب فضای مجازی» قرار میگیرد.
از نظر این رسانه باند روحانی، این نارضایتی و نفرت مردم که «وجه غالب فضای مجازی» شده «شاید کشور (بخوانید حاکمیت آخوندی) را خدای ناکرده با خطر رشد مهارناپذیر نفرت عمومی مواجه کند»، چرا که «مردم ما بهخاطر فشارها، ناکامیها، تحریمها و تنگناهای فرساینده، تحت تأثیر هر پیام نارضایتی قرار میگیرند و فضای مجازی به ماشین تولید نارضایتی بدل شده است» (شرق ۲۱بهمن۹۹).
عبدالله ایزد پناه عضو مجلس ارتجاع هم ضمن اشاره به تنگنای زندگی مردمی که تنها با یارانه زندگی میکنند و مردمی که از آب شرب سالم محروم هستند و... هشدار میدهد قبل از اینکه این وضعیت تبدیل به یک بحران شود باید فکری کرد چرا که «آستانه تحمل مردم بهشدت کاهش یافته است» (خبرگزاری مجلس ۱۹بهمن۹۹).
واقعیت این است آنچه که این رسانهها به ناگزیر از خشم و نارضایتی مردم مینویسند، تنها گوشه کوچکی از واقعیت خشم و نفرت مردم نسبت به حاکمیت آخوندی است.
حاکمیت غاصبی که در آن اختلاف طبقاتی بیداد میکند و در مقابل فقر اکثریت مردم، اقلیت غارتگر وابسته به حاکمیت بر ثروت و اموال عمومی چنگ انداختهاند.
حاکمیتی که قاتل جوانان و فرزندان این مرزوبوم است، یا آنها را در زندانها به چوبه اعدام میسپارد و یا در خیابانهای شهرها مانند آبان۹۸، آنها را به گلوله میبندد و یا اینکه در مرزهای کردستان و بلوچستان آنها را در هیات کولبران و سوختبران محروم بهقتل میرساند.
آری لبریز شدن صبر مردم یعنی همان شرایط عینی برای قیام و تغییر واقعی است، آنقدر واقعی که رسانهها و مهرههای رژیم جابهجا نسبت به خطر آن هشدار میدهند.
آنها این خطر را در تجمعهای اعتراضی سراسری و روزانه اقشار مختلف مردم، در فعالیت کانونهای شورشی و مشخصاً در حضور یک مقاومت هوشیار و آماده در صحنه که همه فعالیتها را به سرنگونی سمت و جهت میدهد، میبینند.
بنابراین تمام نگرانیها و هشدارها در وحشت از چنین سرنوشت محتومی است که در انتظار نظام پوسیده ولایت فقیه است.