تولد میلیشیا پاسخ به یک ضرورت تاریخی
دوم آذر ۵۸ سالگرد تأسیس «میلیشیا» در میهن ماست. در چنین روزی یک پدیدهٔ نوین، منحصر بهفرد و جاری در تاریخ معاصر وطن ما متولد شد؛ پدیدهیی که با ظهور آن یک نقطهٔ عطف تاریخی رقم خورد.
سرنگونی دیکتاتوری شاه و غصب حاکمیت مردمی توسط خمینی، جوانان پرشوری را که به امید تحقق آرمانها و آرزوهای ترقیخواهانه بار انقلاب ضدسلطنتی را بر دوش خود کشیده بودند، با شرایطی متناقض روبهرو ساخت. نسل جوان که در اثر عملکردهای ارتجاعی و انحصار طلبانهٔ مرتجعان به یکباره آمال خود را برباد رفته میدید، سرخورده از حاکمان ارتجاعی ظرفی مناسب میجست تا آرمان آزادی را محقق کند. این نسل انقلابی دیری نگذشت که مجذوب مجاهدین گشته و گمشدهٔ خود را در این سازمان پیدا کرد. سازمانی که تارو پودش از «صداقت و فدا» تنیده شده بود.
بدین ترتیب نسلی که مورد خیانت خمینی واقع شده بود، در نقطهٔ مقابل تمامی آرمان و آمال خود را در سیمای پاک مسعود رجوی و ارزشهای برجستهٔ انسانی او بازیافت؛ رهبری هوشیار که بهرغم جوانی سابقهای درخشان در مبارزه بر علیه رژیم شاه داشت و از همان ابتدا نشان داد که هرگز مقهور دود و دم خمینی نمیشود و دست از آرمانهای انقلابی و مردمیاش بر نمیدارد.
جذب و حفظ نیروی جوان در آن روزگار اگر چه کاری بس دشوار بود؛ با این وجود رهبری مجاهدین، با تشکیل میلیشیا و سپردن فرماندهی آن به فرمانده شهید والامقام مجاهدین محمدضابطی شاهکار بیبدیلی خلق کرد تا برای اولین بار یک نیروی عظیم اجتماعی را در تاریخ متشکل نماید؛ و از آنان عناصری پرانگیزه و فداکار، منضبط و شکیبا، با شخصیت و صمیمی، پرتکاپو و خلاق و در یککلام مؤمن و عاشق آزادی پرورش دهد.
نسل میلیشیا که اولین تجربه سیاسی- تشکیلاتی جوانان انقلابی و آزادیخواه در تاریخ ایران بود، طی ۲سال و نیم مبارهٔ سیاسی و افشاگرانه بر علیه ارتجاع حاکم آنچنان آبدیده شد که توانست به شایستگی بار سنگین مبارزه بر علیه رژیم ارتجاعی را به دوش بکشد. نسلی که میتوان رد پایش را بهوضوح در ۴دهه مبارزه بیامان بر علیه ارتجاع جستجو کرد.
تعهد سنگین ملیشیا
مبارزه با یک نیروی مهیب مذهبی ارتجاعی که برای نخستین بار در تاریخ مدرن بشری قدرت سیاسی را تمام و کمال بهچنگ آورده، بسا پیچیده و حساس بود. در افتادن با چنین نیروی مهیبی که جز سرکوب وحشیانه هیچگونه ظرفیت دیگری برای مقابله با مجاهدین نداشت، مستلزم یک سازماندهی نوین و مستحکم بود؛ نوعی از سازماندهی که بر پایه یک ایدئولوژی مستحکم و اصول درست مبارزاتی استوار گردد. این تعهدی بود که میلیشیا بر دوش گذاشت و با ایستادگی حماسی در زندانها و میادین تیرباران تا رزم مسلحانه با نیروهای ارتجاع بهنحو احسن از عهدهٔ آن برآمد.
میلیشیا نطفهٔ ارتشی نوین مبتنی بر کیفیت انقلابی
در پایهریزی ارتش آزادیبخش ملی ایران نیز این میلیشیا بود که نقشی تعیینکننده داشت. در واقع هستههای نخستین ارتش آزادیبخش همان میلیشیاهایی بودند که در دوران نبرد مسلحانه در صحنههای مختلف امتحان رشادت و پاکبازی پس داده و از عهدهٔ دشوارترین وظایف انقلابی برآمده بودند. حماسههایی که ارتش آزادیبخش در رویارویی با ماشین جنگی دیکتاتوری توسعهطلب آخوندی خلق کرد، بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست. سلسله نبردهای مرزی و درافتادن با نیروهای تا دندان مسلح این دیکتاتوری و سرانجام فتح شهر مهران خلق کیفیتی نوین در تاریخ جنگهای آزادیبخش بود. بهدنبال خوردن زهر آتشبس از سوی خمینی، عملیات فروغ جاویدان در دستور کار ارتش آزادیبخش قرار گرفت و این ارتش ملی و میهنی به بهترین صورت به آن پاسخ داد و یک ناممکن را ممکن ساخت.
کانونهای شورشی، الهامگیرنده و ادامه دهنده راه میلیشیا
تشکیل کانونهای شورشی، برگرفته از استراتژی اعلام شده از سوی رهبری مقاومت، پس از قتلعام اشرف بود. این استراتژی در شرایطی اعلام شد که ارتش آزادیبخش ملی برای دفاع از کانون استراتژیکی نبرد (اشرف) ۵۲تن از سرداران و فرماندهانش را به پیشگاه آزادی تقدیم کرده و توانسته بود مانع از اشغال اشرف توسط وحوش اعزام شده از سوی نیروی تروریستی قدس و مالکی شود.
کانونهای شورشی بهسرعت در شهرهای ایران بالیدند و پراتیکهای مختلفی را به انجام رساندند؛ پراتیکهایی که انجام آنها در شرایط اختناق ابتدا ناممکن مینمود اما کانونها آنها را محقق کردند. بیگمان تحقق این ناممکنها تنها و تنها با الهام از روح میلیشیا یعنی از خود گذشتگی، پاکباختگی، شجاعت، ریسکپذیری و شکافندگی امکانپذیر بود.
اینک که در سال ۹۸ قرار داریم با نگاهی به پشت سر میتوانیم بفهمیم چه راه طولانی و پر فراز و نشیبی را پیمودهایم. از آذر ۵۸تا آذر ۹۸ میلیشیا در بستر یک نبرد سهمگین و سرنوشتساز با دیو مهیب استبداد دینی، اصالت و حقانیت خود را به ثبوت رسانده است.
بهراستی اگر نبود این نیروی پاکباز، آینده خلق ما در روزگار ارتجاع غدار به کجا میانجامید. مردم رنجکشیدهٔ ایران به کجا پناه میآوردند؟ کدام بازوی استوار و پراقتدار آنان را یاری میکرد و در برابر گزمههای استبداد حرمت و حیثیت آنها به دفاع برمیخاست؟
قیامآفرینان آبان ۹۸ پانهادگان در جای پای میلیشیا
میلیشیا اکنون در کسوت یک ارتش پاکباز آزادی و نیز در قامت کانونهای شورشی در سرتاسر ایرانزمین حضور دارد و یک نیروی آماده و جان بر کف برای پاسخ به تمام تحولات حال و آتی است. حضور و تأثیرگذاری چنین نیرویی بود که قیام آبان ۹۸ را ممکن ساخت؛ همچنین حضور چنین نیرویی است که خواب از چشمان خامنهای ربوده و او را وادار نموده است تا برای حفظ خود در قدرت به خشونت عریان روی بیاورد. بنا به اذعان خودشان در قیام سراسری ایران در آبان۹۸ «تنها در یک روز در ۱۶۵شهر در ۲۵استان کشور ناآرامی بهوجود آمد».(آخوند علیرضا ادیانی ۱آذر۹۸) همین آخوند اعتراف میکند که قیامآفرینان توانستند در ۹۰۰نقطه از ایران حاکمیت آخوندی را به چالش بکشانند و بلرزانند.
حسامالدین آشنا با زبان معکوس از این قیام بهعنوان «مرصاد ۲» یاد میکند و پاسدار آبنوش، فرماندهٔ عملیات بسیج ضدخلقی میگوید: «این فتنه (قیام)، فتنه دیگری بود... بهعنوان کسی که در صحنه بودم معتقدم فقط خدا ما را نجات داد!».(ایسنا ۱آذر ۹۸)
وقتی از اکنون به گذشته مینگریم امتداد یک شکوه را در بستر زمان میبینیم. بنیانگذاری میلیشیا در ۲آذر۵۸ یک اقدام هوشیارانه و عمیقاً درست در راستای آزادی مردم ایران از قید استبداد دینی بود و امروز میتوانیم بسا بهتر از دیروز ضرورت این بنیانگذاری را فهم کنیم.
نبرد همچنان ادامه دارد و بهزودی صحنهٔ پایانی و شکوهمندترین سکانس آن (سرنگونی نظام ولایت فقیه) در برابر چشمان مردم ایران و نگاه حیرت زدهٔ جهانیان به اجرا درخواهد آمد.
یاد شهیدان و قهرمانان میلیشیا، در سالگرد بنیانگذاری آن، با درودی بیپایان گرامی باد!