خامنهای از ابتدای سال ۱۴۰۲ در محاسبات پنبهدانهایاش، این سال را برای سرکوب و خاموش کردن آتش قیام کنار گذاشته بود ولی نقشه مسیر او برای تحقق این هدف شوم شکست خورد.
جنگافروزیاش برای سد بستن در برابر قیام باعث تغییر دوران شد و «سر مار» را انگشتنمای جامعه بینالمللی کرد. افزایش سرکوب افاقه نکرد و جامعه خروشان ایران همچنان زنده و آتشین باقی ماند و آخرین طغیانش را در چهارشنبه سوری به نمایش گذاشت. خالصسازیها هم که قرار بود یک مجلس کاملا سرسپرده بیرون دهد با رفراندوم تودهای «نه به انتخابات» تبدیل به «رای من سرنگونی» شد؛ همچنین، بهجای هم آوردن شکافهای درونی نظام، اولین موضعگیری خامنهای بعد انتخابات را خرج پایان دادن به «دعوا راه انداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند» کرد!
در نتیجه خامنهای، سال ۱۴۰۲ را در شرایطی به پایان میبرد که وضعیت نزار او حتی عواملش را به یاد ماههای پایانی شاه و زمینههای انقلاب سال ۵۷ انداخته است:
مهمانان دستچینشدهی برنامههایش روی آنتن زنده صدا و سیمایش دلواپسی و نگرانیشان، دیر شنیده شدن «صدای انقلاب ملت ایران» شده است: «من نگرانیام میدانید کجاست؟ یک جملهای آقای بازرگان داشت و میگفت یک زمانی محمدرضا پهلوی آمد پشت تریبون قرار گرفت و گفت من صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. مرحوم بازرگان میگفت: من به شاه گفتم خیلی دیگه دیر شده. اگر زودتر می گفتی، دو سال زودتر میشنیدی، میشد کاری کرد. من نگران این مساله هستم که روزی خدای نکرده برسد که به قول سید شهاب الدین طباطبایی بین سید محمد خاتمی و سید احمد خاتمی فقط ۳ تیر چراغ برق برای اعدام باشد!»
استاد دانشگاهش وضعیت را با «دهه ۱۳۵۰» مقایسه میکند که در آن زمان هم مثل الان «امواج شرایط انقلابی» تلاطمها داشت ولی هیچ هشدار و صدایی شنیده نشد: «ابتدا ایران در دهه ۱۳۵۰ به این وضعیت دچار شد. غفلت سیستماتیک باعث شد، حتی نخبگانی هم که قانونگرا، ملی گرا و نوعا در تفکر، استراتژی و مشی سیاسی افرادی رفرمیست بودند، و نه انقلابی، با تبدیل سیاست به موضوعی حیثیتی، به ناگزیر به امواج شرایط انقلابی، غلت خوردند». و سپس فرا رسیدن «انقلاب» را پیشبینی میکند: «اگر این گونه اوضاع پیش برود، شاید بعید نباشد ملت ایران نخستین ملتی باشد که بخواهد در ۵ دهه دو انقلاب انجام بدهد»! (فراستخواه، خبرانلاین، ۲۴ اسفند ۱۴۰۲)
کارشناس و پژوهشگرش نیز «شرایط امروز ایران را مانند سالهای قبل از انقلاب ۵۷» میداند و معتقد است: «آن چیزیهایی که باعث انقلاب ۵۷ شد و جامعه امروز هم آن را تجربه میکند تشدید نابرابری بود و در سالهای قبل از انقلاب بالاترین نرخ نابرابری وجود داشت و سازمانی برای گفتوگو وجود نداشت». (فاضلی، خبرآنلاین، ۲۶ اسفند ۱۴۰۲)
حتی نفرات باند خودش نیز با تایید این مشابهت، «خطرات جدی» یعنی همان قیام و انقلاب را در کمین نظامشان میبینند. نمونهاش صحبتهای یک مهره امنیتی است که او هم با کمی وارونهگویی و «اگر» و مگر، از «قبل انقلاب» مثال میآورد: «ملت ایران قبل انقلاب اسلامی در شرایط خاصی زندگی میکردند که آن شرایط را با یک حرکت نرم در هم ریختند. در واقع آگاهیهایی شکل گرفت که در نهایت ملت به این نتیجه رسید باید یک تحول اساسی در کشور رخ دهد... تداوم این تحول اساسی امروز نیز بر عهده مردم است اگر مردم در مسایل کشور دخیل نباشند قطعا با خطرات جدی روبهرو خواهیم شد». (سلیمی نمین، فارس، ۲۲ اسفند ۱۴۰۲)
بنابراین سال ۱۴۰۲ با همه سختیها و مرارتهایش برای مردم ایران، با چندین کارزار سراسری از جمله انتخابات و چهارشنبه سوری با خیر و برکت به پایان رسید و شرایط انقلابی شهرهای میهن، نویدبخش چشمانداز تحولی عظیم است.
با این شرایط، انقلاب دموکراتیک مردم ایران در تکامل انقلاب ۵۷ در راه است و صدای گامهای «انقلاب» در سال جدید به گوش میرسد. دوستان از این صدا، خوشحال و امیدوار و جنگنده و دشمنان در دلواپسی و «نگرانی»اند.