روزی از روزهای سال ۱۳۵۱ در یکی از شعبههای دادرسی ارتش شاه که مهدی رضایی گل سرخ انقلاب ایران را بهاصطلاح محاکمه میکرد، مهدی با آرامش و متانتی شگفت پس از تحمل مرگبارترین شکنجههای ساواک، رو به رئیس دادگاه کرد و گفت: «راستی وقتی که میشنوی در روستاهای سیستان و بلوچستان مردم از گرسنگی، علف میخورند، چه حالی به شما دست میدهد»؟
او در همان بیدادگاه گفت: «روزنامه اطلاعات نوشت که در فلان ده(روستا) جنوب، مردم با خوردن علف شکم خود را سیر میکنند و وقتی از مدیر مدرسه پرسیده است که بچههای مدرسه کجا هستند مدیر گفته رفتهاند چرا! و معلمشان هم همراهشان رفته است که علفهای سمی نخورند».
دادستان حرف مهدی را قطع کرده و میگوید: «در کجا چنین چیزی بوده است»؟ پدرو مادر مهدی که تنها حاضران غیرساواکی دادگاه بودهاند فریاد میزنند: «نمونهاش میدان شوش است»!
با این دستمزدها نان هم نمیتوان خرید!
و امروز پس از گذشت ۴۶سال مردم ایران بهدنبال حل مسألهیی هستند که صورتش دیکتاتوری یک حاکمیت ضدمردمی است!
حاکمیتی که حیات اجتماعی و معاش ملت را به نابودی سوق میدهد. امروز خبر رسید که قیمت دلار از مرز ۱۱هزار تومان گذشت. به گزارش خبرگزاری حکومتی ایلنا قدرت خرید کارگران ۷۲درصد کم شد و نرخ سبد معیشت حداقلی مردم به ۵میلیون تومان رسید.
این یعنی مردم از این پس با این دستمزدها حتی نان هم نمیتوانند بخرند!
سقوط لحظهبهلحظه پول ملی و تاثیرات ویرانگر آن در زندگی مردم، امری نیست که برای مدت زیادی قابلتحمل باشد. آن هم در مملکتی که ذخایر ارزی آن به استعداد ۱۵۰میلیارد دلار در یک قلم خرج توسعهطلبی و ماجراجوییهای جنایتکارانه آخوندها در ممالک همجوار میشود.
مقایسه ارزش پول ایران با کشورهای بحران زده
ارزش پول ایران در برابر نه فقط دلار و یورو بلکه در برابر پول کشورهای جنگزده و آشوبزدهای همچون یمن و عراق یا حتی سومالی، زامبیا، نیجریه و میانمار قحطیزده هم در حال سقوط پیوسته است.
یک مشکل ملی به زبان ساده
اینک مشکل، تنها مشکل کارگران و دستمزدبگیران نیست، بازاریها هم دیگر توان تأمین معاش خود را ندارند.
این کامنتی است که یک بازاری ۸مرداد ۹۷ ارسال کرده و نوشته:
«الآن یک ماهه بخدا یه تک تومن درآمد نداشتم، تولیدیم خوابیده، خدا شاهده الآن چند شبی هست که شبا میام پارک میمونم تا نصفشب تا بچههام بخوابن برم خونه تا یه وقت چیزی نخوان که شرمندشون بشم».
و دیگری در جوابش نوشته:
«آیا کسی از شنیدن این حرفها تنش میلرزد؟ یا احساس شرم میکند»؟
و یکی دیگر کمی پایینتر نوشته:
«سلام، من تو یه شهر کوچیک زندگی میکنم، کار زیادی از دستم نمیاد تا تونستم لینک گروه رو تو گروهایی که عضو بودم فرستادم. شرمنده کار دیگهای نمیتونم انجام بدم. امیدوارم موفق بشین و قدمی برای آرامش و آسایش همه مردم وطن بردارین. من درد شرمندگی از نگاه فرزند و همسر رو کشیدم خدا برای هیچ مردی نصیب نکنه. دوست عزیز امروز با تمام غرورم با ۳۷سال سن برای خرجم لنگ بودم از مادر پیرم کمک گرفتم دوست داشتم زمین دهن باز کنه...».
حداقل دستمزد یک کارگر روی کاغذ و نه در عالم واقع! ۱میلیون و ۱۳۰هزار تومان است یعنی به اندازه قیمت ۲۲کیلو انگور!
مزد کارگر به اندازه قیمت ۲۲کیلو انگور!
راه چاره چیست؟
اکنون مشکل را همگان میدانند. همگان میدانند که اوباما ۱۵۰میلیارد دلار از پولهای ملت ایران را به رژیم تقدیم کرد و ۲سال پیش در چنین روزهایی با کمی پس و پیش، رئیسجمهور پیشین آمریکا ۱۰۷میلیارد دلار اسکناس نو و تانخورده داخل جعبه و صندوقهای چوبی ریخت و برای خامنهای فرستاد اما نتیجه چه شد؟
خامنهای تمامی آن پولها را خرج مزدورانش و جنگ در سوریه و یمن و عراق و لبنان و... کرد و بخشی را هم خرج بچههای مقامات نظام برای زندگی و تحصیل در اروپا و آمریکا و تجارت قاچاق آنها کرد. اوباما حتی به بیشتر از ۲هزار نفر از این قماش آدمهای رژیم گرینکارت هم داد و رفت تا در غیابش برای آنها مشکلی پیش نیاید. این عدد و رقمها را بهویژه داستان گرینکارت را دادستان همین رژیم در جنگودعوای باندی رو کرد.
در چنین مملکتی باید باز هم سؤال کرد: راه چاره چیست؟
به برخی راهکارهای کارشناسان همین نظام که در یک سایت حکومتی منتشر شده، توجه کنید تا به عمق پوچ بودن راهکارهای حکومتی پی ببرید.
- زهرا افشاری: «از رانتخواران مالیات بگیرید».
- حمید زمانزاده: «نرخ ارز دولتی را افزایش دهید».
- ایوب فرامرزی: «در شرایط فعلی راهکارهای اقتصادی اثر چندانی ندارد و دولت باید بپذیرد برای مهار تورم لجامگسیخته باید دست به اصلاحات ساختاری حاکمیتی – سیاستی بزند».
- پویا جبل عاملی: «دولت باید به نرخ ارز بازار آزاد رسمیت ببخشد و نرخ تعیینی خود را به بازار نزدیک کند».
- محمد بحرینیان: «نهاد فراقوهای ایجاد کنیم».
- حمید دیهیم: «تسلیم نشویم اما تعامل کنیم».
- هادی حقشناس: «توزیع سبد کالا؛ تقویت قدرت خرید مردم مهمترین اولویتی است که اکنون دولت باید برای آن برنامه بریزد».
یک کارشناس دیگر(حسین راغفر) در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایلنا میگوید:
«در ۴۰سال گذشته ۴۰۰ الی ۵۰۰چهره اصلی در نظام معرفی شدند که آنها تصمیمگیر هستند و مردم هم بهخوبی آنها را میشناسند و قطعاً همین افراد مسئول پاسخگویی در برابر تخلفهای اقتصادی هستند اما ندیدهایم که یک نفر از این افراد بهدلیل بیکفایتی عزل شوند. در خیلی از موارد فسادی صورت گرفته مسئولی را برکنار کردهاند اما پس از مدتی مسئولیت مهمتری را به وی واگذار کردند». وی با بیان اینکه اگر قیمت دلار ۹۰۰۰تومان تثبیت شود، گفت: «دیگر در این شرایط نان به قیمت ۱۵۰۰تومان تولید نخواهد شد»!
همین کارشناس حکومتی در ادامه گفت:
«یک سنت سیاسی در ایران وجود دارد که هر وقت فضاحت اقتصادی و مالی رخ میدهد مسئولان به جای پاسخگویی و عذرخواهی و کنارهگیری، شفافسازی را به تأخیر میاندازند... واردات ۶۵۰۰خودروی قاچاق و یا به تعبیر یکی از نمایندگان مجلس بهقول از مقامات امنیتی واردات صدهزار خودروی قاچاق نمیتواند یکشبه رخ داده باشد و قطعاً در مدت زمان چند ماه انجام شده است».
بالاخره راهکار چیست؟
این کارشناسها البته همگی میدانند که مشکل در چپاول حکومتی است و همه کاسهها زیر نیمکاسه خود خامنهای و سپاه پاسداران و آقاها و آقازادههای نظام است. یک کاست حکومتی چندهزار نفره با فکوفامیل و خویشاوندانشان!
صادق زیباکلام، سوپاپ اطمینان نظام، بهروشنی جواب این سؤال را داده و اخیراً گفت اگر بزرگترین اقتصادانان تاریخ یعنی آدام اسمیت و مالتوس و ریکاردو را هم (از گور دربیاورید و) در رأس این نظام بگذارید باز هم هیچ چیز تغییر نخواهد کرد!
جواب درست و بیشیلهپیله، خلع ید از این کاست حکومتی است که زیر پوشش یک گارد مسلح وحشی و سرکوبگر به اسم سپاه پاسداران همراه با دستگاههای اطلاعاتیاش، ملت را به خاک سیاه نشاندهاند. کاستی که بیکموکاست باید از این مملکت جارو شود و امکان زندگی و معاش متعارف به تمامی مردم ایران بدهد.