نمایندهٔ خامنهای در اصفهان، آخوند یوسف طباطبایینژاد، در دیدار با جانشین معاونت اطلاعات و امنیت ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده انتظامی استان اصفهان، خواستار «ناامن کردن جامعه» برای بانوان ایرانی به بهانهٔ آخوندساختهٔ «بدحجابی» شد. امام جمعهٔ نمرهٔ موقت رژیم در اصفهان همچنین از فرمانده انتظامی اصفهان خواستار تشکیل شعبههای مخصوص رسیدگی به پروندههای ناهنجاریهای اخلاقی در دادگاهها شد (خبرگزاری حکومتی تسنیم - ۱۱مهر۹۹).
البته آخوند دیگری از نمایندگان خامنهای هم در همین «خطدهی» آشکار به جانیان «آتش بهاختیار» ولایت، دقیقاً همین مضمون را از بجنورد در خراسان شمالی به رسانههای حکومتی «تزریق» کرد. بهاین صورت روشن میگردد که آبشخور چنین مواضعی مستقیماً به بیتالعنکبوت خامنهای وصل میشود.
«حکایتی که تکرار میشود به کرر»
دایناسور حکومتی، طباطبایی، البته اولین بار نیست که با دهان بازکردناش یک رکورد جدید در جهل و جنایت بهثبت میرساند! پیش از این در ۸آذر ۱۳۹۰ خواستار «استفاده از نیروی قهریه» و «چوب تر» علیه زنان ایران شده بود و هم لباسی او آخوند محمدتقی رهبر بهعنوان امام جمعه نمره موقت اصفهان در مهر۹۳، اظهارات مشابهی در همین رابطه کرد که ماحصل آن جنایت سبعانهٔ اسیدپاشی بر صورت چندین هموطن اصفهانی بود. پروندهیی که پیگیری آن برای محاکمهٔ جنایتکارانش بههیچ سرانجامی نرسید!
وی همچنین در اردیبهشتماه ۱۳۹۶ نیز وارد حیطهٔ علم محیطزیست شد و جهان را با تئوری تازهاش به حیرت واداشت. وی برای پنهانکردن دزدیدن آب زاینده رود توسط سپاه و نهادهای حکومتی، خشک شدن بستر «زنده رود» را چنین تفسیر و تبیین کرد که: «عکسهایی به من رسیده که زنها در کنار زاینده رود خشک، مثل اروپا عکس گرفتهاند. همینکارها را میکنید. رودخانه که خشک شد، بالادست آن هم خشک میشود. ». .!
از این قبیل چرندیات حتماً که بسیار سراغ دارید. دستکم در تاریخ معاصر ایران چنین خط فکری را از مرتجعی مانند شیخ فضلالله نوری و مخالفتاش با تحصیل زنان تا خمینی سال۱۳۴۲ و مخالفت با «حق رأی زنان». پس از انقلاب دزدیدهشدهٔ ضدسلطنتی هم که دیگر بهوفور؛ چه چهرههای سختسر و چه نرمتنانی مانند رفسنجانی که در نمایش جمعه ۱۲اردیبهشت۱۳۶۵ رسماً خواستار فرستادن «بدحجابان» به «اردوگاه کار اجباری» شد و آنها را «دزد» و «ضدانقلاب» خواند!
به قول شاملو:
مرا حکایت پیرار و پار پنداری
زیاد رفته که با ما نه خشک بود نه تر؟
نه جخ شباهتمان با درخت باروری
که یک بدان سال افتاده از ثمر دیگر
که سالیان دراز است کاین حکایت فقر
حکایتیست که تکرار میشود به کرر
نه فقر، باش بگویمت چیست تا دانی:
وقیحمایه درختی که میشکوفد بر!
پرسش اساسی، «مشکلشان چیست؟»
مرتجعان ولایتمعاش فارغ از تفاوتهای ظاهری، یک خاصیت ماهوی مشترک دارند؛ «تولید بحران!». دلیل آن هم روشن است؛ «ماهیت ضدبشری» این جماعت عقبافتاده و واپسگرا. از همین روست که گاه و بیگاه شاهد موضعگیریهایی سخیف و ابلهانه و حتی جنایتکارانه از سوی این قماش «انساننما»ها هستیم.
اما اگر کمی در ذات پلید غارتگران حاکم بر ایران تأمل کنید، دیگر زدن برچسب «متحجر» یا «مرتجع» بر این جماعت کافی نیست؛ زیرا در این صورت تنها در «سطح» قضیه ماندهایم!
واقعیت این است که اینگونه مواضع ضدبشری، بهخصوص در این برههٔ زمانی از تاریخ ایران، نه با صبغهٔ صرفاً «ارتجاع مذهبی» بلکه دقیقاً از موضع «امنیتی» اتخاذ میگردد! بله؛ موضوع «دفاع از ارزشهای دینی» تنها یک پوش واهی برای نیات اصلی و پلید آخوندهاست.
خط سرکوب در هراس از سرنگونی
ورای دروغگوییهای بلندگوهای بیتالعنکبوت خامنهای، دغدغهٔ «حجاب» در ایران برای خیمه و خرگاه ولایت یک امر کاملاً امنیتی است. این را مقامات خرد و کلان حکومتی بارها مقر آمده و به آن اعتراف کردهاند.
از جمله یکی از فسیلهای مجلس خبرگان ارتجاع، آخوندی به نام عبدالنبی نمازی است که گفته است: «برخی از افراد، اغراض سیاسی دارند و از طریق بدحجابی میخواهند با حاکمیت مقابله کنند». (خبر آنلاین- ۲۴خرداد۹۰)
آخوند محمد تقی رهبر، همپالگی همین طباطبایی در اصفهان که رقیب کرسی موقت نمایش جمعهٔ وی نیز هست، پس از این موضعگیری از سوی طباطبایی، به مالهکشی پرداخت و درصدد رفع و رجوع سخنان قساوتبار همآخوریاش بر آمد؛ اما خودش پیشتر گفته است که موضوع حجاب مانند «نماد انقلاب» (بخوانید «نظام») است و کسی که با آن مخالفت میکند، مقابل «نظام» ایستاده است!
در نمونهٔ دیگری حکیمه پهلوانی، مدرس جامعه الزهرا (س) قم گفت: «حجاب یک مسأله امنیتی و سیاسی است؛ پس اگر سوءاستفاده کنندگان بگویند حجاب و بیحجابی مسأله شخصی است، یک اشتباه بزرگ مرتکب شدهاند و ناآگاهانه به نظام و امنیت کشور لطمه وارد کردهاند!» (خبرگزاری حکومتی مهر - ۲۴شهریور۹۸)
... و جامعهیی که نمیپذیرد!
اما این بار پس از قیامها و خیزشهای خونین مردم قهرمان ایران، دیگر تهدیدها و سرکوبگریهای حکومتی مانند گذشته در پس پردههای خفقان پنهان نمیماند! نتیجهیی هم که از آن بهدست میآید بیش از اصل ماجرا برای متولیان سرکوب، هراسناک است.
این روزها جو ملتهب جامعهٔ سراسر خشم ایران آن چنان واکنش برانگیختهای نشان داده که صدای «غلط کردم» گویی ولایتمعاشان هم از فضای مجازی و هم رسانههای حکومتی برخاست. صدالبته که در این میانه نه «نظام» توانایی پس نشستن واقعی دارد و نه مردم قصد کوتاهآمدن دارند.
بنابراین تصور فردای این کشور برای آخوندها از امروزشان هراسناکتر است.