گرامیباد ۱۳ آبان، روز دانشآموز.
مشکلات دانشآموزان ۱۳۵۷ با حکومت فرقی با مشکلات دانشآموزان ۱۴۰۳ با حکومت نکرده است.
مشکل طبقاتیِ دانشآموز ۱۳۵۷ به دانشآموز ۱۴۰۳ پاس داده شد و الآن بدتر و بیشتر هم شده است.
تحریف تاریخ ایران برای دانشآموز قبل از ۱۳۵۷ و دانشآموز بعد از آن، تفاوتی نکرده است؛ آنموقع تمام تاریخ ایران زیر پای سلسلهٔ شاهان نشان داده میشد، بعدش زیر پای شیخان و ولایتمداران و سلسلهٔ مذهبیشان.
آن موقع آموزش و پرورش از صافی ساواک عبور داده میشد، بعد از تغییر حکومت، از صافی وزارت اطلاعات و عقیدتی ــ سیاسیِ حکومتی.
آن موقع صفحهٔ اول کتابهای درسی تصویر شاه بود، بعد از آن با تصویر خمینی جابهجا شد.
آنموقع دانشآموزان را هزارهزار با زور به جشن تولد ولیعهد و شاه میبردند، با تغییر حکومت، به نماز جمعه و بسیج و جنگ.
آنموقع هزاران دانشآموز روستایی بعد از سطح ابتدایی، امکان رفتن به دبیرستان را نداشتند، با سلطهٔ آخوندها، هزاران دانشآموز روستایی و شهری در کلاسهای کپری و کانکسی، مثلاً درس خواندند و هزاران تن دیگر هم ترک تحصیل کردند و شدند کودکان کار.
آنموقع فکر و آموزش آزادی و برابری و حقوق بشر برای معلم و دانشآموز و دانشجو ممنوع بود و با هیمنهٔ ساواک، سانسور و سرکوب و منجر به دستگیری و اخراج و تبعید میشد، بعد از آن هم همانطور و با شدت بیشتر سرکوب و حتی اعدام.
آنموقع شعرها و متنهای غیر حکومتی که بوی آزادی و عدالت و افشاگر ظلم و استثمار باشد، ممنوع بود و خبری در کتاب درسی از آنها نبود، با تغییر حکومت، همان سیاست تولید کتاب، طابقالنعل بالنعل ادامه پیدا کرد و خرافه و مذهب آخوندی ــ حوزوی به آن اضافه شد.
آنموقع شاه در کتاب درسی، «ظلالله» معرفی میشد، بعد از آن، ولی فقیه «نمایندهٔ خدا»!
روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ دانشآموزان ایران با چنین نمونههایی از کارکردهای دیکتاتوری که آثارشان سالبهسال در ذهن و خاطرشان انباشته میشد، علیه حاکمیت شاه قیام کردند. بازوهای سرکوبگر شاه، با کشتار دانشآموزان باعث تنفر و خشم بیشتر مردم ایران از حکومت شدند و سیر سقوط استبداد سلطنتی شتاب گرفت.
آن نسل از دانشآموزان ایران با تبارنامهٔ نسل آزادیستان که از مشروطیت تا سقوط سلطنت، طی طریق کرده بود، پیوند تاریخی خورد. همان پیوند هم بود که باعث شد خیلی زود خمینی را هم بشناسد و اندیشهٔ خود را از آثار عقیدتی و ارتجاع قرون وسطایی آن بتکاند.
اینگونه شد که آن نسل دانشآموز عبور کرده از ستمشاهی، بیدنباله نماند و بلافاصله پس از پیروزی قیام ضد سلطنتی، به جنبش نوخواه، مترقی و بالنده و متشکل مبارزه با ستمشیخی پیوند خورد. در استمرار مبارزه با ارتجاع آخوندی، بسیار زندانها را پیمود و از میدانهای تیرباران و اعدام گذر کرد. در این گذرگاهان، آنچنان اثر و ردی از اصالت انتخاب و بالندگیِ پایداریاش در مدارس و محلهها بهجای گذاشت که ارتجاع ولایی ــ آخوندی هرگز نتوانست مدارس ایران را تیول مطلق مطامع حوزوی ــ مذهبیِ خود کند.
تأمل بر روز ۱۳ آبان و مکث در حکایت دانشآموز ایران، تسلسل یک نبرد مداوم بین مبانیِ علم و دانش و فرهنگ و بالندگی با سلطهگری، ظلاللهی، نایب امامی و جهل و خرافات و استبداد را در تاریخ پیوستهٔ این دیار آشکار میکند. به دانشآموزان ایران در قیام ۱۴۰۱ که مینگریم، میبینیم در هر شهری نماد شکست تمهیدات و تحمیلات سالیان حکومت آخوندی در مدارس بودهاند. بدین سبب است که عنوان دانشآموز و دانشجو در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران، همواره تداعیکنندهٔ نام و جایگاهی ضد ارتجاع و استبداد بوده و نسلبهنسل تداوم یافته است.
اگرچه آخوندها با سیاست ترویج فقر، ترک تحصیل و کودکان کار، تلاش دارند انرژی و توان دگرگونساز دانشآموز را از اثر بیندازند، ولی زمینههایی که در چندین محور برشمردیم، زخمهای همچنان باز میان مدارس ایران و حاکمیت ملایان هستند؛ زخمهایی که با دادخواهیها و اعتراضات اقشار اجتماعی پیوند یافتهاند. از اینرو مشکل تاریخیِ دانشآموز با حکومت، سوختباری مضاعف بر آتش مشکلات معلمان و استادان و دانشجویان با حاکمیت شده است. مشکلی بهمثابه بحرانی لاعلاج و افزونشونده علیه حکومت در مدارس و دانشگاهها.
گرامیداشت روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ برانگیختگیِ خون، آرزو و آرمان نسل آزادیخواهیست که هم مناسبتاش و هم قدرشناسیاش با جبههٔ سراسریِ نافیِ دیکتاتوری ولایت فقیهی پیوند یافته است.