سایت دولت بهار وابسته به پاسدار احمدینژاد، به تاریخ 17مهر، در مطلبی تحت عنوان «بومرنگ بیکفایتی؛ بازگشت پرتاب کلوخ بیتوجهی به مردم» پرده از خشمی خودجوش و متراکم برداشت که در میان جوانان به ستوه آمده از این رژیم تبهکار و ضدبشری به غلیان درآمده و روز به روز گسترش پیدا میکند. این سایت در مورد این پدیدهٴ غیرقابل چشمپوشی چنین مینویسد:
«عدهیی عامل یا غافل هرشب با سنگ و ساچمه و گوشی در شهرها دوره میافتند و در لوای آنچه 'چالش سنگ' مینامند، شیشه اماکن دولتی، شبهدولتی، مذهبی و امثالهم را پایین میآورند».
آنان که صحنههای قیام و تظاهرات علیه رژیم شاه را به یاد میآورند بهخوبی میدانند که قیام با همین اقدامات به ظاهر ساده، مردمی و خودجوش گر گرفت و گدازههای آن بر خرمن استبداد افتاد و به جایی رسید که دیگر قابل مهار نبود.
این سایت حکومتی به «بحران اجتماعی» یا همان قیام در راه اشاره کرده و سپس میافزاید:
«به نظر میرسد نمود بیرونی این خشم و تنفر فروخفته، میرود تا ابعاد خطرناک دیگری پیدا کند». در آخرین مورد، موتور مولد سنگپرانی با محوریت شبکههای اجتماعی، گوشیهای هوشمند و گزارش رخداد، به کار افتاده است.
سایت مزبور اگر چه بنا به منطق همیشگی استبداد و دیکتاتوری، خشم فوران یافته جوانان را به عوامل خارجی و بیگانگان آن سوی مرزها ربط میدهد اما بلافاصله نتیجهگیری میکند که این خشم تودههای به جان آمده و بیزار از این رژیم، جنبهیی فراتر از مسائل امنیتی دارد و در آیندهیی نه چندان دور ابعاد گسترده و غیرقابل مهار به خود میگیرد.
«اگر چه بعید است که این موج تخریب اموال عمومی بدون برنامهریزی و هدایت اتاقهای فکر بیرونی طراحی و عملیاتی شده باشد، اما عمومیت یافتن و استقبال بخشهایی از جامعه خسته و درمانده از بیکاری، فقر و تبعیض از این جرم مشهود، قطعاً جنبهیی ورای مسائل امنیتی دارد.
به واقع اگر جوانی با داشتن سه حق ساده و اساسی، یعنی کار، خانواده، ازدواج و تفریح سالم باز هم از چنین چالشهای احمقانه و مجرمانهیی استقبال کند باید علاوه بر برخورد و مجازات قانونی، به مشاوره روانپزشکی هم فرستاده شود.
اما چه کسی میتواند در شرایط پریشان فعلی، این رفتارهای نابهنجار را نتیجه چیزی جز عقدههای فروخفته و متراکم شده چند جوان بریده از همهچیز بپندارد؟
بیگمان این خردهجنبشهای مخرب، تازه استارت خوردهاند و در آیندهای نهچندان دور ممکن است ابعاد خطرناک، عمیق و وسیع دیگری پیدا کنند».
آری، این همان قیام در تقدیر است که توسط کانونهای شورشی در داخل کشور برافروخته شده و میرود تا هر چه بیشتر الو گرفته و به یک حریق دامنگستر تبدیل گردد.
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این نالهها فریاد میگردد
شدم چون چرخ سرگردان، که چرخ کجروش تا کی
به کام این جفاجو با همه بیداد میگردد؟
زاشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را
دهی گر آب و آتش دشنه و فولاد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زان که میدانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد
زبیداد فزون آهنگری گمنام و زحمتکش
علمدار علم چون کاوه حداد میگردد
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن زآن رو
که بنیاد جفا و جور بیبنیاد میگردد
ابیاتی از یک غزل زیبای شاعر لبدوخته و آزادیخواه، فرخی یزدی
ع. طارق
«عدهیی عامل یا غافل هرشب با سنگ و ساچمه و گوشی در شهرها دوره میافتند و در لوای آنچه 'چالش سنگ' مینامند، شیشه اماکن دولتی، شبهدولتی، مذهبی و امثالهم را پایین میآورند».
آنان که صحنههای قیام و تظاهرات علیه رژیم شاه را به یاد میآورند بهخوبی میدانند که قیام با همین اقدامات به ظاهر ساده، مردمی و خودجوش گر گرفت و گدازههای آن بر خرمن استبداد افتاد و به جایی رسید که دیگر قابل مهار نبود.
این سایت حکومتی به «بحران اجتماعی» یا همان قیام در راه اشاره کرده و سپس میافزاید:
«به نظر میرسد نمود بیرونی این خشم و تنفر فروخفته، میرود تا ابعاد خطرناک دیگری پیدا کند». در آخرین مورد، موتور مولد سنگپرانی با محوریت شبکههای اجتماعی، گوشیهای هوشمند و گزارش رخداد، به کار افتاده است.
سایت مزبور اگر چه بنا به منطق همیشگی استبداد و دیکتاتوری، خشم فوران یافته جوانان را به عوامل خارجی و بیگانگان آن سوی مرزها ربط میدهد اما بلافاصله نتیجهگیری میکند که این خشم تودههای به جان آمده و بیزار از این رژیم، جنبهیی فراتر از مسائل امنیتی دارد و در آیندهیی نه چندان دور ابعاد گسترده و غیرقابل مهار به خود میگیرد.
«اگر چه بعید است که این موج تخریب اموال عمومی بدون برنامهریزی و هدایت اتاقهای فکر بیرونی طراحی و عملیاتی شده باشد، اما عمومیت یافتن و استقبال بخشهایی از جامعه خسته و درمانده از بیکاری، فقر و تبعیض از این جرم مشهود، قطعاً جنبهیی ورای مسائل امنیتی دارد.
به واقع اگر جوانی با داشتن سه حق ساده و اساسی، یعنی کار، خانواده، ازدواج و تفریح سالم باز هم از چنین چالشهای احمقانه و مجرمانهیی استقبال کند باید علاوه بر برخورد و مجازات قانونی، به مشاوره روانپزشکی هم فرستاده شود.
اما چه کسی میتواند در شرایط پریشان فعلی، این رفتارهای نابهنجار را نتیجه چیزی جز عقدههای فروخفته و متراکم شده چند جوان بریده از همهچیز بپندارد؟
بیگمان این خردهجنبشهای مخرب، تازه استارت خوردهاند و در آیندهای نهچندان دور ممکن است ابعاد خطرناک، عمیق و وسیع دیگری پیدا کنند».
آری، این همان قیام در تقدیر است که توسط کانونهای شورشی در داخل کشور برافروخته شده و میرود تا هر چه بیشتر الو گرفته و به یک حریق دامنگستر تبدیل گردد.
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این نالهها فریاد میگردد
شدم چون چرخ سرگردان، که چرخ کجروش تا کی
به کام این جفاجو با همه بیداد میگردد؟
زاشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را
دهی گر آب و آتش دشنه و فولاد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زان که میدانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد
زبیداد فزون آهنگری گمنام و زحمتکش
علمدار علم چون کاوه حداد میگردد
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن زآن رو
که بنیاد جفا و جور بیبنیاد میگردد
ابیاتی از یک غزل زیبای شاعر لبدوخته و آزادیخواه، فرخی یزدی
ع. طارق